دعاكردن ما براى فرج چه خاصيتى دارد؟

17:26 - 1391/10/10
اگر قرار باشد غيبت امام زمان عليه السلام به خاطر حكمتهاى خاص الهى باشد، دعاكردن ما براى فرج چه خاصيتى دارد؟ از طرفى در دعاى امام...
امام زمان(عج)

اگر قرار باشد غيبت امام زمان عليه السلام به خاطر حكمتهاى خاص الهى باشد، دعاكردن ما براى فرج چه خاصيتى دارد؟
از طرفى در دعاى امام زمان عليه السلام مى خوانيم كه خدايا مرا جورى قرار بده كه تعجيل آنچه را كه تو به تاخير انداخته اى، از تو نخواهم و تاخير آنچه را كه تو تعجيل آن را خواسته اى، چگونه در دعاها مى خواهيم كه در ظهور امام زمان عليه السلام تعجيل فرمايد؟

1. بيقين چنانكه در متن سؤال آمده است، غيبت امام زمان، عليه السلام، بر اساس اسباب و حكمتهايى صورت گرفته است كه اگر چه به برخى از آنها در روايات مختلف تصريح شده، اما دانستن همه آنها در دوران ظهور آن بزرگوار ممكن نيست. (1)
از اين رو اشكالى ندارد كه بگوييم يكى از حكمتهاى غيبت، دچار ساختن انسانها به بلاياى و مشكلاتى است كه باعث روى آوردن مردم به خدا و دعا كردن آنان براى فرج مى شود. چنانكه در قرآن آمده است: ما انسانها را به شدائد و سختيهاى روزگار مبتلا مى سازيم، باشد كه به درگاه ما تضرع و زارى نمايند و به دعا روى آورند. (2)

پس دعا براى فرج نه تنها منافاتى با حكمتهاى غيبت ندارد، بلكه خود مى تواند از زمره همين حكمتها به شمار آيد.
2. دعا براى فرج امام زمان عليه السلام به عنوان يك وظيفه و تكليف در عصر غيبت، در روايات بسيارى مورد تاكيد قرار گرفته است. پيامبر اكرم، صلى الله عليه وآله، و برخى از امامان بزرگوار، عليهم السلام، به چنين دعا كردنى امر فرموده اند و حضرت ولى عصر، عليه السلام، نيز نه تنها شيعيان خود را به دعا كردن براى تعجيل فرج فرمان داده اند، بلكه كثرت دعا را از آنان خواسته اند. (3)
براستى وقتى امام زمان عليه السلام مى فرمايد: «براى نزديك شدن فرج بسيار دعا كنيد». آيا مى توان آن را ى خاصيت خواند؟ و اصولا آيا تعبد نسبت به تكليف مجالى براى اصرار بر كشف خواص آن باقى مى گذارد؟

3. در تعبير زيبايى از ناحيه امام زمان، عليه السلام، كه در ذيل همان فراوان به دعاى فرمان براى تعجيل فرج، وارد شده، كثرت دعا به خودى خود فرج و گشايش شيعيان به شمار آمده است:
و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلك فرجكم. (4)
اين فرمان نشان مى دهد كه خواسته هاى شيعه چشم انتظار فرج، در سايه «دعا براى فرج » قابل دسترسى است. آنچه را كه او در پى ظهور امام زمان، عليه السلام، مى تواند بيابد، توسط دعاهاى خويش نيز مى تواند به دست آورد.
به عبارت ديگر امنيت ايمان، رشد انديشه، آرامش روحى، كمالات معنوى و بهره هاى بى پايان دوران پس از ظهور را، به عنايت الهى مى تواند در همين دوره غيبت با اتكا به «دعا براى ظهور» كسب نمايد و اين امر با توجه به قدرت و شيت خداوند قابل انكار نيست، زيرا او خود فرمود:
قل ما يعبا بكم ربى لولا دعاؤكم. (5)
بگو اگر دعاى شما نباشد، پروردگار من به شما عنايتى نمى فرمايد.
با توجه به دلالت همين آيه شريفه است كه مى توان گفت: عنايت و رحمت و فضل خداوند كه نامحدود و بى انتها نيز مى تواند باشد، به مدد دعا و خواستن از او دست يافتنى است، اگر چه دوران غيبت حضرت مهدى، عليه السلام، باشد.

4. در برخى روايات، دعا براى فرج وسيله اى براى نجات از هلاكت به شمار آمده است ،چنانكه حضرت امام حسن عسكرى، عليه السلام، مى فرمايد:
به خدا فرزندم مهدى را غيبتى است كه در آن هيچ كس از هلاكت نجات نمى يابد مگر كسى كه خداى عز و جل او را بر اعتقاد نسبت به امامتش ثابت قدم بدارد، و او را نسبت به دعا براى تعجيل فرجش توفيق عنايت فرمايد. (6)
بى ترديد شرايط سخت دوران غيبت به گونه اى است كه جز با اعتقاد محكم نسبت به امامت حضرت مهدى، عليه السلام، نمى توان بر اطاعت و تبعيت او باقى ماند و جز با دعا براى نزديكى فرج نمى توان روح اميد را در دل زنده نگه داشت و در برابر دشواريهاى غيبت مقاومت نمود.

5. از ديدگاه قرآن و روايات، دعا پشتوانه اى براى زندگى و عاملى براى حركت و پويايى در مسير خواسته هاى الهى، و وسيله اى براى هم جهت ساختن نيازها و خواسته هاى بشرى با اراده و مشيت خداوند است. با چنين نگرشى، دعا براى فرج خود نوعى تلاش در راستاى موانع ظهور به شمار مى رود و دعاكننده منتظر با شناختى كه از حكمتهاى غيبت دارد، به نوعى خودش را در مسير از بين بردن عوامل طولانى شدن آن، به تكاپو وا مى دارد.
دعا كننده براى فرج چون مى داند كه يكى از عوامل غيبت آماده نبودن شرايط براى حكومت جهانى آن بزرگوار است، مى كوشد تا در حد توان خويش در ايجاد چنين زمينه اى مؤثر باشد و زمانى كه تحقق آنرا از عهده خويش و امثال خويش خارج مى يابد، به رحمت واسعه خداوند اميدوار مى ماند.
و چنين است عكس العمل او در برابر خوف امام زمان، عليه السلام، از كشته شدن كه به عنوان عملى ديگر در پيدايش و استمرار غيبت به شمار مى آيد. دعاكننده براى فرج تا آنجا كه مى تواند با شناساندن امام زمان، عليه السلام، و ايجاد محبوبيت نسبت به او و برانگيزاندن شوق نسبت به قيام و جلوه هاى ظهور آن بزرگوار در بين مردم، مى كوشد تا به ميزان توانايى خود اين عامل را كم تاثير سازد، چنانكه نسبت به هر عامل ديگر نيز چنين جهت گيرى و تلاشى در مورد او صادق است. و اين خود والاترين و تعيين كننده ترين خاصيت براى دعاى فرج است.

6. در جواب به قسمت دوم سؤال بايد گفت:
آنچه در متن دعاى شريف مورد نظر آمده و به احتمال قوى از ناحيه مقدسه امام زمان، عليه السلام، روايت شده است، (7) متضمن نكته اى تربيتى و پيامى آموزشى است كه همان تسليم بودن در برابر خواسته خداى تبارك و تعالى است. اما اين تسليم بودن هرگز منافاتى با دعا كردن ندارد، چون دعا كردن به خودى خود امرى مطلوب است و در آيات شريفه و روايات فراوان بر آن تاكيد شده است. چنانكه پيامبر، صلى الله عليه وآله، فرمود:
هيچ چيز نزد خدا گرامى تر از دعا نيست. (8)
و فرمود:
از فضل خدا درخواست كنيد; زيرا خداوند دوست مى دارد كه مورد طلب و درخواست قرار گيرد و بالاترين عبادت انتظار فرج است. (9)
وقتى كه انتظار فرج والاترين نوع عبادت به شمار مى آيد، و دعا كردن براى فرج، زيباترين جلوه انتظار به حساب مى رود، و اصل دعا گرامى ترين و محبوبترين چيزها در نزد خدا است، چه منافاتى پديد مى آيد اگر شيعه چشم انتظار، براى نزديك شدن ظهور امام زمان، عليه السلام، دعا كند و در عين حال نهايت تسليم در برابر اراده خدا را داشته باشد و به آنچه كه او مى پسندد، رضايت كامل نشان دهد؟
آيا در چنين دعا كردنى، جز نزديك شدن به مقام بندگى خدا و سر سپردن به خواست او هدف ديگرى وجود دارد؟

7. تاثير دعا در تغيير دادن تقديرات و قضاى الهى، غير قابل انكار است، چنانكه در روايات پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله، آمده است:
اكثر من الدعاء، فان الدعاء يرد القضاء. (10)
زياد دعا كن، زيرا دعا قضاى الهى را باز مى گرداند.
الدعاء يرد البلاء. (11)
دعا بلاى الهى را بر مى گرداند.
لا يرد القدر الا الدعاء. (12)
تقدير الهى را چيزى جز دعا تغيير نمى دهد.
امام صادق، عليه السلام، فرمودند:
خداوند عذابى طولانى به مدت چهارصد سال بر بنى اسرائيل مقرر داشت. هنگامى كه عذاب بر بنى اسرائيل طولانى گشت، ناله زدند و تا چهل روز به درگاه خداوند گريه و زارى نمودند. خداوند به حضرت موسى و هارون، عليهماالسلام، وحى فرمود تا آنان را از بلاى فرعون برهانند و يكصد و هفتاد سال عذاب را از آنان برداشت.
بدين گونه شما شيعيان نيز اگر چنين ناله و گريه كنيد خداوند فرج ما را نزديك خواهد فرمود، و اما اگر چنين نكنيد امر فرج تا نهايت زمان مقرر شده اش به تاخير خواهد افتاد. (13)
با توجه به چنين رواياتى، شيعه منتظر در عين تسليم به خواست خدا، با دعاى خويش نسبت به تعجيل فرج، از آفريدگار خويش مى خواهد كه در تقدير و قضاى خويش نسبت به ظهور آن عدالت موعود تغييرى ايجاد فرمايد و به لطف و نايت خود بلاى غيبت امام زمان، عليه السلام، را مرتفع گرداند.
8. در اينجا مناسب است كلام مرحوم سيد محمد تقى موسوى اصفهانى را كه در ذيل برخى روايات مربوط به علائم ظهور آمده است، نقل نماييم تا عدم منافات بين دعا كردن و تسليم ارده خدا بودن ظاهرتر گردد:
ظهور مولاى ما امام زمان، عليه السلام، از امورى است كه در اثر برخى عوامل قابل تقديم و تاخير است. از جمله اسباب و عواملى كه باعث تقديم ظهور و نزديك شدن فرج مى باشد، اهتمام مؤمنين به دعا براى امام زمان، عليه السلام، و درخواست تعجيل فرج او از خداوند قادر متعال است.
ممكن است برخى جاهلان، جلو افتادن امر ظهور امام زمان، عليه السلام، در اثر دعا را بعيد بشمارند و عدم وقوع آنرا در پى اين همه دعاهاى اهل ايمان در هر زمان و مكان دستاويز ادعاى خويش قرار دهند.
اما چنين استبعادى ضعيف و ناآگاهانه است، زيرا هيچ بعدى ندارد كه در علم خداى سبحان براى ظهور امام زمان، عليه السلام، دو وقت مقرر شده باشد كه يكى نزديك و ديگرى دور باشد و ظهور در زمان نزديكتر مشروط بتلاش مؤمنين و همت آنان در زياد دعا كردن براى تعجيل فرج و نزديك شدن ظهور قرار داده شده باشد. و اين است معناى اينكه ظهور امام زمان عليه السلام از «امور بدايى » است كه قابليت تقديم و تاخير دارند. (14)
9. قابل تامل است كه در همين دعاى شريفى كه جمع بين دعا و حالت تسليم محل سؤال قرار گرفته در فاصله اى كمتر از بيست سطر هر دو مضمون با هم آمده است. ابتدا مى خوانيم:
خدايا مرا بر اطاعت ولى امرت ثابت قدم بدار كه از ديدگان مردم نهان داشته اى و به اذن تو از بين آفريدگانت غايب گشتى و امر تو را انتظار مى كشد...
خدايا تو خود بدون آنكه كسى تو را بياگاهاند به وقتى كه به ولى خويش اجازه ظهور و بروز و بيرون آمدن از پرده غيبت عنايت مى كنى و بدين وسيله امر او را اصلاح مى فرمايى، آگاه مى باشى. پس مرا صبر و استقامت بر آن عنايت فرما به گونه اى كه تعجيل آنچه را كه تو به تاخير انداخته اى، و تاخير آنچه را كه تو در آن تعجيل روا داشته اى، دوست نداشته باشم. و آنچه را كه تو پوشانده اى آشكار نسازم و از آنچه تو كتمان فرموده اى جستجو ننمايم و در تدبير تو با تو به خالفت بر نخيزم و نگويم: چرا و چگونه است؟ و چه شده كه ولى امر عليه السلام ظهور نمى نمايد با اينكه دنيا از ظلم و جور پر شده است. - خدايا مرا به گونه اى قرار بده - كه همه امورم را به تو واگذار نمايم. (15)
پس از چند سطر كه آن هم درباره دعا براى ديدار و توفيق خدمت به آستان امام زمان، عليه السلام، و دعا براى سلامت و امنيت اوست، مى خوانيم:
خداوندا در فرج امام زمان، عليه السلام، تعجيل فرما و او را به نصرت خويش تاييد نما. (16)
اين مطلب نشان مى دهد كه نه تنها منافاتى بين اين دو فراز دعا وجود ندارد، بلكه نوعى همخوانى و همراهى بين آنان وجود دارد كه از سويى بيانگر لزوم سر سپارى محض به اراده حكيمانه خدا در عين اهتمام به دعاست، و از ديگر سوى اميدوارى به تاخير دعا در انگيزش لطف خدا و تغيير رحيمانه اراده او است.

پى نوشتها:

1. امام صادق، عليه السلام مى فرمايد: « ان وجه الحكمة فى ذلك لا ينكشف الا بعد ظهوره; شيخ صدوق، كمال الدين، ج 2، ص 482.
2. «فاخذناهم بالباساء و الضراء لعلهم يتضرعون »، سوره انعام(6)، آيه 42.
3. «اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج ». حضرت مهدى عليه السلام - در توقيع مبارك خطاب به اسحاق بن يعقوب. شيخ صدوق، همان، ج 2، ص 485.
4. همان.
5. سوره فرقان (25)، آيه 77.
6. «و الله ليغيبن غيبة لا ينجو فيها من الهلكة الا من ثبته الله عز و جل على القول بامامته و وفقه - فيها - للدعاء بتعجيل فرجه. شيخ صدوق، همان، ج 2، ص 384.
7. اين دعا كه با «اللهم عرفنى نفسك...» شروع مى شود، توسط شيخ عثمان بن سعيد عمروى - نائب خاص امام زمان، عليه السلام - نقل شده و روايت كنندگان آن شخصيتهايى همچون شيخ صدوق و شيخ طوسى مى باشند. ر.ك: شيخ صدوق، همان، ص 512; مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 53، ص 187، و مفاتيح الجنان، بخش دعا در زمان غيبت.
8. «ليس شى ء اكرم عند الله من الدعاء» نهج الفصاحة، ص 507، ح 2400.
9. «سلوا الله من فضله فان الله يحب ان يسال و افضل العبادة انتظار الفرج ». همان، ص 370، حديث 1740.
10. همان، ص 84، حديث 446.
11. همان، ص 332، حديث 1590.
12. همان، ص 124، حديث 624.
13. اصفهانى، محمدتقى، مكيال المكارم، محمد تقى اصفهانى، ج 1، ص 382.
14. همان، ج 1، ص 392.
15 و16. «... و ثبتنى على طاعة ولى امرك الذى سترته عن خلقك، فباذنك غاب عن بريتك، و امرك ينتظر و انت العالم غير معلم بالوقت الذى فيه صلاح امر وليك فى الاذن له باظهار امره و كشف ستره، فصبرنى على ذلك حتى لا احب تعجيل ما اخرت و لا تاخير ما عجلت و لا اكشف عما سترته، و لا ابحث عما كتمته و لا انازعك فى تدبيرك و لا اقول: لم و كيف؟ و ما بال ولى الامر لا يظهر؟ و قد امتلات الارض من الجور و افوض امورى كلها اليك... اللهم عجل فرجه و ايده بالنصر».

ماهنامه موعود شماره 14

منبع: نورپرتال

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 6 =
*****