حمله اعراب به ایران و نقش حضرت علی

08:32 - 1400/11/23

-سناریو حمله اعراب به ایران و حمایت امیرالمومنین از آن!

حمله اعراب به ایران و نقش حضرت علی

حمله اعراب به ایران و نقش حضرت علی

(به نظر بنده اون طرحی که آقای محمدی (کلیپ ساز) داشتند با موضوع «از حاج آقا بپرسم» طرح خوبیه و همون قالب خوبه، یا به صورت کلاس درس باشه که شاگرد از استاد بپرسه)

من: من داشتم توی نت می‌چرخیدم، یه مطلبی توی اینستا توجه منو جلب کرد، در پستی نوشته بود: آیا می‌دانستید حضرت علی امام اول شما شیعیان، از حمله به ایران و کشته شدن پدران‌مان حمایت کرده و به عمر مشورت داده و سبب شده مسلمانان بر ایرانیان پیروز شوند؟

هضم این مطلب خیلی برام سنگین بود، هی با خودم کلنجار می رفتم که نه! این حرف درست نیست و ما حضرت علی رو خیلی دوست داریم و از همون روز اول دوست داشتیم و حضرت نباید چنین کاری کرده باشه. به همین خاطر گوشیم رو نگاه کردم و شماره حاج آقایی که اون سال اومده بود تبلیغ تو شهرمون رو پیدا کردم و بهش زنگ زدم.

حاج آقا گوشی رو برداشت و منم بهش گفتم حاج آقا چنین چیزی رو از نت خوندم و از شما می‌خوام پاسخش رو بدید که آیا صحت داره یا خیر.

حاج اقا گفت: احتمالا دشمن به خطبه ای از نهج البلاغه استناد کرده و میخواد همون رو علم کنه و بگه با توجه به این خطبه، حضرت امیرالمومنین از حمله و کشتار مردم ایران حمایت کرده. در حالیکه این حرف اصلا درست نیست.

من: حاج آقا اون خطبه چنده و چی میگه.

حاج آقا گفت: خطبه 146 نهج البلاغه هست که در اون نوشته شده عمر ابن خطاب خلیفه دوم بعد از حمله به ایران -البته با صلاحدید خودش در شروع جنگ- میاد پیش امیرالمومنین و در رابطه با ادامه جنگ مشورت می‌خواد، حضرت هم بهش میگه خودت به میانه جنگ نرو و در همین مدینه بمون و فرمانده هانت رو به جنگ بفرست، چون ممکنه دشمن با دیدن تو جریح بشه و بیشتر حمله کنه تا تو رو بکشه و اینجا هم اگر نباشی منافقین داخلی توطئه میکنن. لذا حضرت، به خلیفه دوم میگه که خودت به جنگ نرو» همین؛ دیگه در این خطبه صحبتی از تایید یا رد جنگ نیست.

ببین دشمن با زیرکی و موزیانه گری چی رو به چی ربط داده! اینجا حضرت در کار انجام شده قرار گرفته، جنگ شروع شده و عربستان با ایران وارد جنگ شده و دیگه چاره ای جز ادامه جنگ نیست. به همین خاطر حضرت مشاوره میده. توی این خطبه اصلا صحبتی از این نیست که کار خوبی کردی، احسنت! خوب بود، عالی بود و... لذا به هیچ وجه دلالت بر تایید نداره.

اگر این حرف به معنای تایید هستش و حضرت از جنگ و حمله به ایران راضی بوده و حمایت کرده، به نظرت چرا خودش در جنگ شرکت نمیکنه؟ آیا ترسیده؟ یا اینکه ایمانش ضعیفه و نمیخواد ثواب جهاد در راه خدا رو به دست بیاره؟ وقتی به سیره حضرت نگاه کنیم، می بینیم که در زمان پیامبر گاهی حضرت، از پیامبر خواهش کرده که اجازه بده ایشون در جنگ شرکت کنه، در همه جنگ ها بوده و رشادت ها داشته، اما در این جنگ شرکت نمیکنه، تازه اینم جالبه بعد از اینکه حضرت مشاوره میده به خلیفه، خود خلیفه دوم به حضرت میگه پس فرماندهی سپاه رو تو بر عهده بگیر، اما حضرت قبول نمیکنه. واقعا چرا حضرت فرماندهی سپاه رو نمیپذیره، به این دقت کردی؟!

من: عجب نمیدونستم واقعا خلیفه به حضرت پیشنهاد میده فرمانده باشه؟

حاج آقا: بله، اما حضرت رد میکنه و نه خودش و نه فرزندانش و نه هیچ یک از بنی هاشم در جنگ شرکت ندارن، میدونستی؟ مثلا عباس عموی پیامبر هم بوده، فرزندانش بودن اما در جنگ شرکت نکردن. 

 من: خوب حاج آقا چرا حضرت به خلیفه دوم مشورت داد، می تونست بگه به من ربطی نداره برو، چرا اینجا اومدی؟

حاج آقا: ببین عزیزم اون مشورت چه زمانی بوده، زمانی که جنگ رخ داده و عملا مسلمونا وارد جنگ شدن و جامعه اسلامی با خطر مواجه شده. اگه قبلش بود، حضرت میتونست بگه نه نرید جنگ، اما الان دیگه نمیشه بگه نرید جنگ، چون جنگ شروع شده و مسلمونا در حال جنگ بودن و حضرت نمی‌تواند نسبت به جامعه اسلامی بی‌تفاوت باشد، نمی‌تواند کاری کند که جامعه اسلامی به شکست منجر شود. بله اصل کار جنگ اشتباهاتی داشت، اما این مطلب به این معنا نیست که جامعه اسلامی شکست بخورد. اگر شکست بخوره وضعیت بسیار بد میشد و ممکن بود اسلام از بین بره؛ چرا که روم نیز از طرف دیگر جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد، منافقین و کفار داخلی نیز از داخل مشغول توطئه بودند، لذا احتمال داشت اسلام به طور کلی از بین بره.

دقت کردی عزیزم اگر مسلمونا شکست میخوردن همه چیز تموم میشد و اسلام نابود میشد. ایران و روم و منافین داخلی و کفاری که هنوز ایمان نیاورده بودن و خودشون رو پنهان کرده یا فرار کرده بودن حتما همه با هم متحد میشدن و اسلام رو از بین میبردن، لذا حضرت نمیخواد اون اتفاق هم بیافته، نمیخواد جامعه اسلامی از هم متلاشی بشه. روی این حساب به خلیفه میگه خودت به جنگ نرو و در مدینه بمون و مدیریت کن و اجازه نده منافیقن داخلی و کفار زمام امور رو در دست بگیرن.

من: اینم حرف درستیه حاج آقا منطقی به نظر میرسه.

حاج آقا: یه سوال دیگه ازت بپرسم؟

من: بفرمایید حاج آقا

ببین تا حالا برات سوال نشده که در طول حدود 5 سال حکومت امیرالمومنین چرا خود حضرت به ایران حمله نکرد، چون در اون زمان هنوز قسمت های زیادی از ایران تسلیم نشده بودن و مردم مقاومت میکردند، اما حضرت به سمت اونا سپاه نفرستاد و به جنگ معاویه رفت که عرب بود و از رگ و ریشه خودش بود، واقعا چرا؟

من: واقعا! اینو نمیدونستم.

حاج آقا: بله عزیزم حضرت اولین روزی که خلیفه شد، فرمان داد که معاویه که در شام بود، از خلافت خلع بشه و باید حکومت شام رو تحویل بده و خود حضرت حاکم تعیین کنه. معاویه هم قبول نمیکنه، لذا با حضرت وارد جنگ میشه. خوب به نظرت اگه امیرالمومنین هم مثل خیلی های دیگه به فکر کشور گشایی بود، خوب میگفت اینجا که مال ما هست، بذار جای دیگه ای رو فتح کنم، لذا به ایران لشکر کشی میکرد؟

درسته حاج آقا به نظرم حرف منطقیه

بله، حرف منطقیه، حضرت میدونست ایرانی ها با شمشیر مسلمون نمیشن، با منطق و استدلال ایمان میارن، لذا حمله نکرد و همین عامل، یکی از دلایل شیعه شدن ایرانی هاست، از همون اول ایرانی ها عاشق امیرالمومنین شدن، چون رفتارش درست بود، عدالت برقرار کرد، بین ایرانی و عرب فرقی نگذاشت و کم کم بیشتر جمعیت مسلمون ایران به سمت حضرت گرایش پیدا کردن.

خوب ممنونم حاج اقا خیلی اطلاعات خوبی بود دستتون درد نکنه کاملا متوجه شدم.

سلامت باشی عزیزم همیشه در خدمتت هستم، هر سوالی داشتی به من تماس بگیر.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 14 =
*****