تبدیل ماده ی نطفه به اجزا مختلف بدن انسان ، کارخانه ای پیچیده است که نیاز به تفکر دارد.
نطفه ی مرد از میلیونها موجود ذره بینی که به شکل زالو هستند تشکیل شده است . این موجودات ، در رحم زن قرار میگیرند و در آخر موجب پیدایش یک قلو یا بیشتر میگردند. اجزای نطفه همه مثل هم هستند. پس چه میشود که جزئی از نطفه چشم و جزئی از آن گوش و جزئی استخوان و اجزای دیگر آن تبدیل به دست و پا و... میشود. مرد چنین قدرتی ندارد و از انجام دادن این تقسیم ناتوان است. اجزای ذره بینی که از پیکر مرد پیدا شده اند فاقد عقل و قدرت هستند و از نظر دانایی و توانایی هزاران بار از مرد ناتوان ترند. زن همانند مرد فاقد این قدرت است . ماده هم که شعور ندارد تا اعضا را از یکدیگر جدا کند سپس آنها را به شکل جدید تبدیل کند. پس چه دانش و چه قدرتی این کارخانه ی دقیق پیکرسازی را ساخته و به کار انداخته است ؟ کارخانهای که مواد اولیه اش یک چیز است. یعنی جانوران یک کشور و فرآوردههای آن گوناگون از نظر حجم رنگ و اثر و چیزهای دیگر بیرون می دهد و نگاه همه را جمع کرده و یک موجود واحد درست می کند. چه کارخانهای در پیکر مرد به کار گذاشته شده است؟ آیا اینها نشانه از قدرت نامحدود و دانش بیپایان حکمت نامتناهی نیست؟ این کارخانه عظیم را اگر در خارج از پیکر تأسیس کنیم چقدر جا چقدر کارگر و چقدر کارفرما خواهد داشت؟ خداوند متعال در قرآن می فرماید : او کسی است که شما را از خاکی آفرید،سپس از نطفه ای ، سپس ازخون بسته شده، سپس شما را به صورت طفلی بیرون آورد،بعد رشد می کنید تا به مرحله ی کمال و قدرت می رسید،....شاید در این مراحل بیندیشید{غافر 67}
اقتباس از کتاب نشانه هایی از او( نویسنده: سید رضا صدر)