- ماجرای بنی قریظه سزای پیمان شکنی ایشان و نقض معاهده صلح با پیامبر و راه اندازی جنگ خندق بود.
جنگ بنی قریظه از رویدادهای تاریخی است که شبهات متعددی را به همراه داشته است. از این رو لازم است به چند نکته درباره آن اشاره شود:
1. «تاریخ نگاری» و «تاریخ خوانی» دو مقوله بسیار مهم در مسائل تاریخی است. در زمانهای قدیم روش تاریخ نویسی در میان تاریخنگاران چنین بوده که آنچه را از مسائل تاریخی میدانستند یا از اساتید خود فرامیگرفتند، در کتابهای خود نشر میدادند. در واقع مانند یک فیلم که صدایی از آن پخش نمیشود. در مسائل تاریخی، مخاطب با یک سلسله از گزارههای خبری برخورد دارد که فلان شخصیت در زمانی خاص، یک رفتار خاص را از خود بروز داده است. هر چند تاریخ نویس، هر آنچه را که شنیده، گفته و واقعیت را منعکس کرده اما، این مقدار برای نتیجه گیری کافی نیست. لذا مقوله تاریخ خوانی جایگاه مهمی پیدا میکند. تاریخ خوانی به معنای تحلیل تاریخ است. به این معناست که مخاطب باید فضای زمانی و مکانی وقوع یک رویداد تاریخی را نیز در نظر بگیرد. لازم است مطالعه کند که شخصیتهای تاریخی چه جایگاهی در میان مردم آن زمان داشته و عرف مردم در قدیم با فلان رفتار چه برخوردی میکردند.
بر اساس همین نکته نیز باید تاریخ اسلام را مورد بررسی قرار داد. چنین نیست که کتاب تاریخی را هر چند که معتبر باشد، مطالعه کنیم و بر اساس آنچه که در آن گزارش شده، نتیجه گیری انجام شود. در تاریخ اسلام بررسی شخصیتهای اسلامی بسیار اهمیت دارد. اینکه چه کسی در چه جایگاهی چه کاری را انجام داده، میتواند به تحلیل صحیح واقعیتهای زمان گذشته بسیار کمک کند.
2. بر اساس اعتقادات قطعی مسلمانان که پشتوانههای عقلی و قطعی دارد، اسلام آخرین دینی است که خداوند توسط پیامبر اعظم برای بشریت فرو فرستاده و اراده فرموده که این دین تا برپایی قیامت در دنیا حکومت کند. پس هدف و غرض خداوند این است که تمام زمینههای گسترش اسلام را فراهم کند و البته موانع را نیز بزداید. اما تمام این هدف و غرض با سیر طبیعی انجام شده و قرار نیست اختیار از انسان ها سلب شود و همگی به یکباره مسلمان شوند. لذا تاریخ گواه این مطلب است که اسلام از ابتدا دارای قدرت و شکوه نبود. در 13 سال ابتدایی که خاتم الانبیاء در مکه بودند، انواع اذیتها و شکنجهها به ایشان و مسلمانان وارد میشد. پس از آنکه پیامبر اسلام به مدینه هجرت کردند، تقویت پایههای دولت اسلامی شروع شد. از آنجا که دشمنان اسلام حتی پس از این هجرت نقشههای متعدد برای نابودی اسلام میکشیدند، در برخی موارد با صلاحدید خاتم الانبیاء بین مسلمانان و غیر مسلمانان پیمان صلح و آتش بس برقرار میشد.
3. بنی قریظه از جمله قبیلههای یهودی بودند که پیامبر اسلام با آنها پیمان صلح و آتش بس منعقد کردند. اما همین گروه یهودی یکی از سردمداران و حامیان اصلی جنگ خندق یا احزاب بودند. به گواه تاریخ جنگ احزاب یکی از بزرگترین جنگ ها بر ضد اسلام بوده است که البته با عنایت خداوند و رشادتهای امیرالمومنین علی (علیه السلام) به پیروزی جبهه اسلام بر کفر منتهی شد.
بر اساس قوانین مربوط به معاهدات سیاسی که در همه زمان ها و مکان ها پذیرفته است، طبیعی است که خاتم الانبیاء برای مقابله با پیمان شکنان و جلوگیری از اقدامات خصمانه بعدی و حفظ جان و مال و ناموس و تمامیت ارضی بلاد اسلامی تدابیری بیاندیشد و با کسانی که مصمم بودند به پایگاه اسلام یعنی مدینه حمله کنند و تمام مسلمانان را نابود کنند برخورد کند. این گناهی نابخشودنی است که یک گروه با اینکه پیمان صلح با مسلمانان بسته اند، به طور مخفیانه بر ضد اسلام عملیات جنگی و نظامی ایجاد کند. از این رو بنی قریظه باید به سزای اعمال خود میرسید.
4. هرچند بيان قرآن كريم در آيات 26- 27 سوره احزاب حكايت از تأييد اعدام مردان بنى قريظه دارد، با اين وجود برخى محققان با ذكر شواهد و قرائنى نسبت به نقل ها و گزارش هاى تاریخی در خصوص تعداد كشته شدگان و نحوه برخورد با بنى قريظه اظهار ترديد كرده اند. بعضى شمار مقتولان را، آن هم با اين تعداد و در يك تا سه روز و به دست يك يا دو نفر (على عليه السلام به تنهايى يا به همراهى زبير) بعيد دانسته و اين گزارش ها را ساخته و پرداخته قبيله خزرج دانسته اند كه میخواستند چنين وانمود كنند كه حرمت طايفه اوس نزد پيامبر، كمتر از خزرجيها بوده است. در غير اين صورت پيامبر شفاعت آن ها را درباره بنى قريظه میپذیرفت،[1] چنانكه شفاعت خزرجي ها را درباره بنى نضير پذيرفت.
برخى ديگر كشتار آنها را خلاف سيره رسول خدا عنوان کردهاند و نيز با استناد به آمار و ارقام متفاوت اين غزوه و ذكر اين مطلب كه تلفات اين نبرد داخلى در مقايسه با نبردهاى ديگر پيامبر، قابل پذيرش نيست به نقد گزارش هاى سيره نويسان پرداختهاند.[2]
به اعتقاد برخى، داستان قتل عام آنان را ابن اسحاق از يهود گرفته و سيره نويسان و مورخان بعدى از او گرفتهاند. افزون بر آن، راويان اين واقعه نيز چون محمد بن كعب و عطيه از يهود قرظى هستند و بعيد نيست كه جانبدارانه سخن گفته باشند.[3]
البته سایر محققان، كشتن يهود بنى قريظه را مطابق عقل و منطق دانسته و گفته اند اولاً سزاى كسانى كه در حساس ترين شرايط، پيمانشكنى كردند، كمتر از اين نبوده است.[4] اصولًا حيات سياسى اسلام در گرو پیمانها و آتشبسهایی بود كه با قبايل اطراف بسته می شد و پيمانشكنى هر روزه و گذشت رسول خدا از پيمانشكنان، زمينه را براى نقض عهدهاى مكرر آماده میکرد.[5] ثانياً حكم «سابّ النبى» (یعنی کسی که پیامبر را ناسزا گفته) بر آنها جارى شد.[6] ثالثاً خود آنها داورى سعد بن معاذ را پذيرفته بودند که به قتل و اعدام آنها حکم کرده بود.[7] رابعاً در عهدنامه پيامبر با يهود مدينه آمده بود كه در صورت پيمانشكنى آنها، آن حضرت در ريختن خون آنان آزاد خواهد بود. خامساً سعد، از قوانين تورات آگاهى داشته و طبق آن حكم خود را اعلام كرده بود.[8]
نتیجهگیری
1- هر چند خاتم الانبیاء بعضی از مردان بنیقریظه را اعدام کردند اما در تعداد افراد کشته شده، اختلاف است و برخی از مغرضان در صدد سیاهنمایی این واقعه بر ضد اسلام هستند.
2- حکم اعدام مستقیما توسط پیامبر اسلام صادر نشد بلکه با مشورت برخی افراد که مورد قبول بنیقریظه بود، انجام شد.
3- کمترین تنبیهی که میتوانست خیانت بنیقریظه بر ضد اسلام را جبران کند، اعدام مردان آنها بود و همین تدبیر سبب تقویت روحیه مسلمانان و کاهش حملات بر ضد اسلام شد.
پینوشت:
[1]. تاريخ تحليلى اسلام، ص 88- 89.
[2]. تاريخ صدراسلام، ص 171.
[3]. يهود حجاز و پيامبر صلى الله عليه و آله، ص 164- 197.
[4]. تاريخ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، ص 354- 355.
[5]. تاريخ سياسى اسلام، ص 527.
[6]. احكام القرآن، ج 3، ص 111.
[7]. مجمعالبيان، ج 8، ص 552.
[8]. تاريخ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، ص 354.
طبق برخی گزارش های تاریخی خاتم الانبیاء برای تنبیه بنی قریظه، که با وجود پیمان صلح با مسلمانان، از عوامل برپایی جنگ خندق بودند، اقدام کردند. طبق تصمیمی که ایشان با مشورت بعضی از اصحاب گرفتند، برخی از مردان این قبیله اعدام شدند. این جریان باعث استحکام نیروهای مسلمان و هشدار به دشمنان اسلام شد که نباید بر ضد اسلام قدمی بردارند.