-امام حسن عسکري(علیه السلام): « وقتي فرزند در كودكي به پدر و مادر گستاخي كند، در بزرگسالی به سركشي او خواهد انجاميد.»
سبک زندگی این روزهای بسیاری از مردم، حالتها و رفتارهای عصبی کف جامعه را تشدید کرده است. گاه برخی رفتارها را در این فضای عصبی مشاهده میکنیم که کمتر کسی آن را باور میکند و شاید اگر بخواهیم نمونههایی را برای آن بیابیم، بیشتر در دنیای غرب باید به جستجوی آن بپردازیم. این نفوذ فرهنگ بیگانه و گسترهی چشمگیر آن، باعث بروز مشکلاتی شده است که حلوفصل آنها کار چندان آسانی نیست. وقتی شما یک اتفاق هولناک را در جایی از جامعه میبینید، نمیتوانید آن را منفک از مسائل دیگر تحلیل و بررسی نمایید. اتفاقات اجتماعی یک ارتباط شبکهای و زنجیرهای با هم دارند و مانند یک دومینو عمل میکنند؛ یعنی وقتی یکی از آنها به وقوع پیوست بر اتفاقات اطراف خود نیز اثر میگذارد و یا بهنوعی آن را تولید میکند و درنهایت تا انتهای کار این موج حرکت میکند. در یککلام هر اتفاق اجتماعی میتواند خودش معلول علتی بالادستی باشد و برای پاییندست خودش نیز بسان یک علت عمل نماید.
خبرهایی از قبیل قتل یک فرزند توسط والدینِ خود و تکهتکه کردن او و ریختنش در سطل زباله که خبر بسیار دلخراشی است را نمیتوان بهصورت مجزا از اتفاقات اطرافش تحلیل کرد. درست است که پخش شدن خبرِ این اتفاق خودش در فضای عمومی موجهایی را ایجاد خواهد کرد، اما باید دانست که این اتفاق خود معلول علتهایی است که حتماً باید آنها را نیز لحاظ نمود؛ بهطور مثال در اتفاقاتی ازایندست، شبکهای از مسائل را باید با هم دید که خودش در یک نگاهِ کلان به سبک زندگی خاصی مربوط میشود که این روزها در میان افراد جامعه در حال رواج پیدا کردن است.
فارغ از این مثالی که در قبل بیان شد، با یک نگاه کلیتر، اگر به فضاهای مختلف جامعه نظر بیفکنیم، مشاهده میکنیم که رفتار فرزندان در درون خانواده دستخوش تغییراتی اساسی شده است؛ دیگر شما حرمتهای سابق را در درون یک خانواده مشاهده نمیکنید. در فضای درونی خانواده آنقدر هجمههای فرهنگی تأثیر کرده است و سبک زندگی غربی ریشه دوانده است که خودِ والدین نیز خواسته یا ناخواسته جلودار این سبک تربیتی شدهاند. وقتی خدمات غیر اصیل مانند داشتن اتاق اختصاصی، وسایل آنچنانی و ... بهصورت یکجانبه از طرف والدین، در سالهای کودکیِ فرزند بهعنوان یک حق قطعی مطرح شود و یا در سمت مقابل به خاطر راحتی والدین حق مسلّم همان فرزند یعنی داشتن خواهر و برادر، همبازی مناسب، افزایش کارآمدی در فضای ایمن و ... نادیده گرفته شود، فرزندی که حاصل عمر پدر و مادری است که برای او تلاشهای زیادی کردهاند، تربیت صحیحی را دریافت نخواهد کرد تا جایی که ممکن است پدر و مادر آرزوی نبودنش را داشته باشند و این دقیقاً همان نکتهای است که در کلام امام حسن عسکري(علیه السلام) نيز گوشزد شده است آنجا که میفرماید: «جُرأةُ الْوَلَدِ عَلي والدِهِ في صِغَرهِ تَدعو اِلي الْعُقُوقِ في كِبَرِهِ؛[1] وقتي فرزند در كودكي به پدر و مادر گستاخي كند، در بزرگسالی به سركشي او خواهد انجاميد.»
«مدرنیته که غربیها از آن با عنوان یک سبک زندگی یاد میکنند، روش تازهای را در ایـن سـیصدسال اخیر پیاده کرده است که در تمامی موارد؛ مانند خوراک، پوشاک، روابط انسانها، روابط جنسی و تمام حرکات انسانها نمایان است و هر روز ممکن است این الگوها تغییر پیدا کنند. نتیجه اینکه در غـرب، انـسان خود قانونگذار است و برای زندگی خویش چارچوب تعیین میکند؛ اینکه چگونه لباس بپوشد و بخورد، خوب و بد چیست و بر اساس پدیدهای به نام مد، یک توضیح المسائل ارائه میکند. سبک زندگی غربی، بـرحسب ظاهر، آزادی کامل فردی از قیدوبند سنتها و اصولی است که طی زنجیرهای طولانی، از نسلی به نسل بعد رسیده.»[2] بنابراین باید گفت سبک زندگی غربی بیشتر از آنی که بر تعهد و احترام استوار باشد بر حقوق فردی یا بهتر بگوییم بر آزادیهای فردی استوار است و این بدان معناست که بین افراد خطکشیهای حقوقی حرف اول را میزند نه محبتها و احترامها؛ و همهی ما بهخوبی میدانیم که قوام خانواده به وجود محبت و احترام میان اعضای خانواده است که اگر از بین برود ممکن است مشکلات زیادی را به وجود آورد.
حال بهخوبی میتوان متوجه شد که نمادهای غربی با سبک زندگی خاص خود میتوانند در درون خانواده که دو رکن اصلی آن محبت و احترام است، رفتارهایی را تولید کنند که هیچگاه با ساختار خانواده همخوانی نداشته باشند؛ و بالاتر از آن، با فطرت بیدار آدمی سازگاری نداشته باشد.
آنچه از انواع خشونتها، بیاحترامیها و بیمحبتیهایی که در درون خانواده دیده میشود زاییدهی فضایی خارج از کانون خانواده است. وقتی قطار متعهدانهی خانواده از ریل خود خارج شود، فرزند میتواند با رفتارهای بیقیدوبندش دل والدین خود را برنجاند و در سمت مقابل نیز از والدین رفتارهای غیرقابلباور صادر شود.
این نبود همخوانی میان سبک زندگی غربی و بنیان خانواده، از نگاه تیزبین محققان این عرصه دور نمانده است تا به همه نشان دهند که قبول سبک زندگی غربی در دنیای مدرن، راهی است که به بیراهه منتهی میشود و انسان که ذاتاً موجودی است اجتماعی را هر چه بیشتر از قبل در تنهاییها و انزوای خودش فرو میبرد. بهعنوان سخن آخر بخشی از مقالهی فاطمه ابوترابیان را میآوریم که در آنجا بیان میدارند: « گرایشهای ایدئولوژیک مدرن از اومانیسم تا ایندیویژوالیسم(فردگرایی)، به مرور نقش زادوولد و مسئولیت پدر و مادری را در خـانواده آیـنده کمرنگ کرده است و خانواده را بـه هـم باشی زوجها فروکاسته و این هم باشی بهطور عمده حول محور دیگرخواهی برای لذت جـنسی مـحصور شده است... گرایش به روابط جنسی خارج از چهارچوب ازدواج و حتی عدم پایبندی به چارچوبه ازدواج و نیز اشکال گوناگون همجنسبازی، شتابی روزافزون دارد و در نسل اخیر هر روزه بیشتر از پیش رواج یافته است.»[3]
پی نوشت
1بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، ج75، ص374، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت.
2.مقاله: «نمادهای سبک زندگی غربی در تقابل با سبک زندگی اسلامی»، فاطمه ابوترابیان، مجله سبک زندگی دینی، پاییز 1393، سال اول- پیش شماره 1.
3.همان.
در فضای درونی خانواده آنقدر هجمههای فرهنگی تأثیر کرده است و سبک زندگی غربی ریشه دوانده است که خودِ والدین نیز خواسته یا ناخواسته جلودار این سبک تربیتی شدهاند.