معجزات و استدلالهای پیامبر و رفتار ایشان باعث شد که مردم به حقانیت پیامبر اعتراف کرده و به ایشان ایمان بیاورند.
برخی چنین شبهه کرده اند که «اگر به مردم بگویید یک عرب بیسواد ۱۴۰۰ سال پیش ماه را از وسط نصف کرده، همه آن ها باور میکنند! اما اگر بگویی نیمکت پارک تازه رنگ خورده، اول لمس میکنند تا مطمئن شوند بعد باور میکنند!» بعد از آن چنین نتیجه گرفته شده است که دروغ پیامبر چون بزرگ بوده، باورپذیرتر بوده است؛ چرا که هر چه دروغ بزرگتر، باورپذیرتر!
در پاسخ به این شبهه می گوییم:
تاریخ نشان داده است که این خاکپاشیها به آفتاب، ذرهای از نور او کم نمیکند و تا ابد روشن و درخشان باقی خواهد ماند. ما در پاسخ این حرف بیاساس به چند نکته اشاره میکنیم:
یک) پیامبر فردی بیسواد نبوده است. این شخص آن قدر اطلاع ندارد که بزرگترین و اصلیترین معجزه پیامبر، قرآن است. یعنی یک کلام و سخن که در فصاحت و بلاغت، سرآمد نوشتههای عرب بوده است و تا زمان حاضر نیز با وجود تحدی قرآن، کسی نتوانسته است کتابی در این حد از فصاحت و بلاغت بنویسد. تعبیر «اُمّیّ» که در قرآن آمده به معنای بیسواد نیست، بلکه منظور این است که پیامبر نزد کسی درس نخوانده است، نه این که بیسواد بوده و از خواندن عاجز باشد. اتفاقا این یک افتخار برای پیامبر است که با اینکه نزد کسی درس نخوانده است اما صاحب چنین کتاب با فصاحت و بلاغتی است.
دو) با وجود اینکه پیامبر فردی شناخته شده در میان اعراب بود، بعد از آنکه اعلام نبوت کرد، مردم به راحتی و آسانی او را قبول نکردند. مردم از ایشان معجزه خواستند و با وجود اینکه تمام اهل حجاز ایشان را راستگو ترین فرد و امینترین شخص عرب میدانستند اما، بدون درخواست و مطالبه دلیل و اعجاز حرف ایشان را قبول نکردند. به همین خاطر پیامبر معجزات مختلفی از جمله شقالقمر آورد.[۱] بسیاری از مردم عرب به راحتی سخن پیامبر را قبول نمیکردند و تا زمانی که خودشان قرآن را نمیشنیدند به حقانیت و اعجاز آن ایمان نمیآوردند. به پیامبر اتهامات گوناگونی از جمله سحر و دیوانگی میزدند و اینگونه نبود که به راحتی حرف پیامبر را باور کنند. در قرآن نمونههایی از مجادلات مشرکان با پیامبر آمده است:
«وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ؛[۲] و (به عنوان استهزا) گفتند: اى كسى كه بر تو اين ذكر (قرآن) نازل شده، همانا تو ديوانه اى!» خداوند در جواب مشرکان میفرماید: «فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُون؛[۳] پس (اى پيامبر) تذكر ده، كه تو به لطف و نعمت پروردگارت نه كاهن هستى (كه الهام از اجنّه و شياطين گيرى) و نه ديوانه.»
آیا میتوان پذیرفت مسلمانانی که سه سال در شعب ابیطالب بودند و سختیهای زیادی در راه اسلام کشیدند، بدون مدرک کافی و دلیل به پیامبر روی آورده و لحظهای با خود فکر نکنند که این همه سختی برای چیست؟ جدای از این میدانیم که کشورهای اطراف عربستان و از جمله ایران، در زمان پیامبر مهد علم و دانش بودند و در آن مردمانی متفکر و حکیم زندگی میکردند. چطور ممکن است این چنین انسانهایی که خود دارای سابقه دینی طولانی بودند به راحتی و بدون دلیل، چون هر چه دروغ بزرگتر باورپذیرتر، سخنان پیامبر را قبول کنند؟!! چگونه است که سخنان و رفتارهای نامعقول پیامبر به عقیده این افراد، عقلاء بسیاری را به خود جذب کرده است اما هیچ عاقلی به سمت افرادی که این سخنان را میگویند، روی نیاورده است؟!
سه) ستایش دانشمندان از پیامبر
جدای از معجزات، پیامبر معارف و حکمتهایی که آورده است، به قدری عمیق و پرمعنا است که تحسین بسیاری از دانشمندان و مستشرقان در جهان معاصر را به همراه آورده است. از جمله گوستاو لوبون، خاورپژوه معروف فرانسوی درباره پیامبر مینویسد:
«اگر بزرگی را به میزان اثر مرد بزرگ در مردمان بسنجیم، باید بگوییم محمد[صلی الله علیه وآله] از بزرگ ترین مشاهیر تاریخ است. وی درصدد بود قومی را که در توحّش بودند به سوی معنویت سوق دهد که موفق شد و از این لحاظ بر تمام مصلحان دیگر رجحان داشت.»[۴]
جرج برنارد شاو، دیگر دانشمند اروپایی در این باره مینویسد: «او عالی ترین مردی بود که روی زمین پا گذشته است. او به دین دعوت کرد. یک تمدن را پایه گذاری نمود، ملتی را بنا نهاد و اخلاق را نهادینه کرد.»[۵]
چهارم) نکته آخر اینکه این اشخاص، نه تنها از حیث منطقی و عقلی حرفی برای گفتن ندارند و تنها به اتهامزنیها و یاوهگوییهای بیاساس نسبت به دین اسلام، به دنبال مطرح کردن خودشان هستند، بلکه هنوز از لحاظ اخلاقی حتی در ظاهر، نتوانستهاند خوی نژادپرستانه و استکباری خودشان را کنار بگذارند و به گونهای از نژادهای انسانی سخن میگویند که تحقیر و توهین در آن آشکار است. آنچه مهم است گفتار و رفتار پیامبر و معارف و حکمتهایی است که برای بشریت آورده است. اینکه آیا او ایرانی بوده است یا اروپایی یا عرب چه فرقی میکند؟
پینوشت
[۱] برای اسناد تاریخی این واقعه و اطلاع از آن رجوع کنید به تفسیر نمونه، ج۲۳ ص ۱۱.
[۲] سوره حجر آیه۲.
[۳] سوره طور آیه ۲۹.
[۴] ویل دورانت، تاریخ تمدن، بخش اول از عصر ایمان، فصل هشتم.
[۵] نشریه سیاحت غرب، ش38، شهریور1385، ص5.
برخی میگویند مسلمانان بدون هیچ دلیلی و منطقی به پیامبر اسلام روی آورده اند. این درحالی است که گفتار و رفتار و سیره پیامبر سرشار از حکمتهای عمیق است و معجزات مختلف ایشان و در راس آنها قرآن، زمینه گرایش مردم به ایشان را فراهم کرده است.