با فعال شدن و گسترش نهادهای مهدوی، پرداختن به موضوع مهدویت و امام زمان نیز پررنگتر از گذشته شده است. دلیل این توجه را میتوان در چند گزاره جمعآوری کرد:
افزایش توجه دولت کنونی به این مؤلفه به عنوان یک راهبرد و شعار، افزایش بودجهی نهادهای پژوهشی مهدوی، افزایش اقبال مردم به مسجد مقدس جمکران و روند شتابان توسعهی این مسجد، افزایش مشکلات اجتماعی و اقتصادی مردم، تولیدات رسانهای غیردولتی درباره مسئلهی ظهور و علایم آن و در نهایت روند رو به گسترش آخرالزمانگرایی جهانی و عرفانهای مختلف.
در این میان نگاه بسیاری از علاقهمندان مباحث مهدوی به سوی رسانهی ملی نیز چرخیده است. اینکه رسانه ملی باید چه کند تا نقش پررنگتری در گسترش فضای مهدوی داشته باشد، اولین پرسش مخاطبان است. طبیعی است در چنین کارزاری، رسانه ی ملی نیز موظف است به تبع نقش دانشگاهی خود دربارهی مهدویت تلاشی درخور داشته باشد. تلاشهای رسانهی ملی در پنج سال اخیر در قالبهای زیر قابل شمارش است:
توجه احساسی به مقولهی مهدویت (در قالب پخش بخشهای آهنگین و احساسی اول اخبار شبهای جمعه یا شبهای چهارشنبه)، تهیهی برنامههای به سوی ظهور و مانند آن در روزهای جمعه، توجه عبادی به مهدویت در قالب پخش مناجاتهای هفتگی درباره ی امام زمان، پخش مستند برای پاسخگویی به شبهات و مدعیان دروغین.
واقعیت آن است که اگرچه رسانهی ملی در پنج سال اخیر توجه بیشتری به این موضوع داشته است،ولی آنچنان راهگشا نبوده است و این البته ارتباطی به این نهاد ندارد؛ زیرا اکثر نهادهای مهدوی هنوز نتوانستهاند ابتکار یا برداشت نویی از پدیدهی مهدویت و ظهور ارائه دهند. طبیعی است این اعتقاد شیعیان که امامی هزار سال پیش زاده شده و اکنون همچون جوانی چهل ساله در انتظار ظهور است به خودی خود دچار استبعاد است و با عقول رسانهزده و مدرن امروزی توجیهش کاری بس دشوار است،آن هم اعتقادی که بر روی آن نگرههایی مانند رجعت یا ولایت فقیه و نیابت عام فقها بنا شده است.
در این مجال کوتاه سه بزنگاه مهم که به گمان نگارنده در تعیین مسیر تولیدات رسانهای اهمیت دارند، بیان میشود:
الف) نگاه انسانی داشتن به امام غایب: امام زمان یک بشراست به مانند ما. وی نیز احساس و عقل دارد و این مهم که وی نیز از تنهایی و غیبت خسته شده و دوست دارد در کنار یاران و مریدانش برای رتق و فتق امور شیعیانش باشد، یک امر بدیهی فرض شود. درک این مهم و درآوردن آن در قالب سریالها، فیلمها و مباحث تلویزیونی بسیار میتواند در تغییر نگرش مردم به آن شخصیت غایب مؤثر باشد و مردم را ترغیب کند همچنان که برای شفای مراجع و بزرگان خود دعا میکنند و آنها را قابل دستیابی میدانند، برای ایشان نیز دعا کنند. برخی از مشکلات مباحث مهدوی سنگین شدن هضم آن برای عموم مردمی است که از قضا اصلیترین افراد در فردای پس از ظهور هستند. درک اینکه فردی سالهاست در فراق بندگان صالح خدا میسازد و میسوزد و منتظر حرکتی از سوی بندگان خداست تا خداوند قفل از پای وی بردارد و ظهور کند میتواند تغییردهنده ی رفتار و حرکت مردم باشد.
تغییر نگرش مردم به امر ظهور و دستیافتنی کردن آن در گرو ایجاد این نگاه انسانی به ولی خداست. در حال حاضر عمدهی مردم گمان دارند امام زمان در زمانی غیر از زمان حیات آنها ظهور خواهد کرد. این هم به دلیل همان نگاه پیشین است که غیرانسانی و بیش از اندازه مقدس است. در حالی که امام زمان مشتاقتر به ظهور است و منتظر است و این انتظار دقیقاً انتظار یک مادر برای بازگشت فرزندش از سفر است. یک انتظار کاملاً بشری و معمولی که سالهاست نادیده گرفته شده است.
ب) شرط آمادگی: در پی پذیرش مردم که امام زمان میتواند هفتهای یا سالی دیگر ظهور کند به شرط آنکه جانها آمادهی پذیرش وی باشند، این پرسش پیش خواهد آمد که شرط آمادگی چیست؟ این آمادگی چیزی نیست جر اینکه مردم حاضر شوند در فردای ظهور از بهترین چیزهای خود بگذرند برای انقلاب مهدوی. این بهترین یا مهمترین چیز برای یک کودک شش ساله قشنگترین ابزار بازی وی است و برای یک پیر شاید فرزندانش؛ برای یک کارخانهدار سرمایهاش و برای یک موسیقیدان هنر موسیقیاش. مهم نیست وقتی امام ظهور میکنند واقعاً مدد الهی پشتشان است یا به ابزارهای عادی متوسل خواهند شد؛ مهم این است که فرض کنیم ـ و رسانه برای مردم این گونه تصویر کند ـ که امام به مانند مدیران کنونی جهان تنها به مدد برخی مددهای غیبی محدود و با تکیه بر خیل مریدانش و تواناییهای علمی خویش قرار است با همین ابزارهای دنیوی کارش را پیش ببرد و ما باید در رکابش آمادهی فداکاری باشیم. رسانه وظیفه دارد این آمادگی را محک بزند آن هم در قالب داستانها یا برنامههای گفتوگومحور رسانهای. خلاصه آنکه آیا مردم حاضرند از این داشتههایشان در عمل بگذرند؟
پ) آنچه مردم را گرد امام زمان جمع خواهد کرد چیست؟ طبیعی است بیعدالتی و ظلم و فقر و مانند آن از جمله مهمترین علل اقبال مردم به پیامبران و پس از آنها امامان و بزرگان هر دینی بوده و خواهد بود. ولی در ورای اینها رسانه موظف است سویه ی این علت را به سمت تردید و شک و پوشیدهشدن حقیقت سوق دهد. توضیح آنکه با افزایش روند رسانهزدهشدن مردم و جهانیشدن فناوریهای ارتباطی کمکم حقیقت میشود همان نقطهای که جاهلان اطرافش آن قدر نقطه گذاشتند که گم شد. اکنون حال و احوال بشر چنان است که نمیداند حقیقت چیست، دروغ چیست و در نتیجه سرگشته و حیران میماند و در این حیرانی آنکه دست وی میگیرد اربابان رسانهای هستند که وی را خسته از بمباران اطلاعاتی خود به اولین شبکه ی خبری قانع میکنند. این امر ریشهی تاریخی هم دارد. یادمان نرود از واقعه ی غدیر خم تا درگذشت پیامبر تنها ۷۲ روز فاصله است ولی همه چیز برمیگردد.
نگارنده معتقد است رسانهی ملی بایست در قالبهای دراماتیک یا گفتوگویی لطف ظهور ولی خدا را در حقیقتنمایی تشریح کند. اینکه وقتی ولی خدا ظهور کند به مدد انتظار همهی پیروان ادیان در کنار دانش الهی خود و امارههای ماورایی اندکی که با خود خواهد آورد، در مقام حقیقت تمام ظهور خواهد کرد. طبیعی است مردمانی که وی را به حقیقت بشناسند دیگر گفتههای اربابان رسانهها (دجالهای آخرالزمان) در ایشان تأثیر نداشته و صف باطل و حق از یکدیگر جدا خواهد شد. اینکه درک حقیقت امام چند سال طول خواهد کشید و یاران امام و ایشان چه تمهیداتی میاندیشند تا جنگهای آخرالزمانی میان اهل حق و باطل با کمترین هزینه به پایان خوش رسد، مسئلهای است که مجال دیگر میطلبد، ولی همین صحنهپردازی نگارنده از موقعیت بشر در عصر ظهور میتواند و باید در قالب رسانهای مطلوبش نمایان شود تا بتوانیم بگوییم رسانه در امر مهدویت کاری نو و تأثیرگذار کرده است وگرنه رسانه میشود شعبهای از صدها نهاد پژوهشی مهدوی
سید حمید رضا قادی
منبع: نورپرتال