اسرائیلیات در تاریخ نگاری، سیره نگاری و تفسیر نگاری تأثیر داشته اما تأثیر آن به اندازه ای نبوده که تفسیر، تاریخ اسلام و سیره نبوی را به طور کلی تحریف و تحت الشعاع خود قرار دهد.
شبهه: برخی معتقدند اسرائیلیات در تاریخ نگاری و سیره نگاری و تفسیر نگاری اسلامی تأثیر به سزایی داشته و لذا نمی توان به چنین منابعی اعتماد نمود.
در پاسخ به این شبهه باید گفت:
هر چند اسرائیلیات در تاریخ نگاری، سیره نگاری و تفسیر نگاری تأثیر داشته اما تأثیر آن به اندازه ای نبوده که تفسیر، تاریخ اسلام و سیره نبوی را به طور کلی تحریف و تحت الشعاع خود قرار دهد؛ زیرا راویان اسرائیلیات، مانند «کعب الاحبار یهودی»؛ «عبد الله بن سلام» و «وهب بن منبّه» و...[1] نزد اهل علم، شناخته شده و روایات آنان مردود است.[2]
در ابتدا سیره نگاری و تاریخ نگاری به صورت روایی و حدیثی بوده و نام راویان هر گزارشی در سلسله اسناد آن ذکر می شد و نشان می داد که فلان روایت تاریخی از چه کسی است. از این رو اگر در سلسله سند نام یکی از راویان اسرائیلیات قرار می گرفت، شناسایی شده و نقل او مورد مقبول قرار نمی افتاد. اگر چه مورخان در قرون بعدی، سلسله سند را حذف کرده اند، ولی در تاریخ های اولیه مانند تاریخ طبری، سیره ابن هشام و مغازی واقدی و دیگر سیره های اولیه زنجیر سند محفوظ است و به راحتی می توان اسرائیلیات را از غیر آن تشخیص و تمییز داد.
پی نوشت
1.ابن خلدون، مقدمه، ص439؛ ذهبى، تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 36 و ابنحجر، الاصابه، ج 7، ص 258؛ ابنحجر عسقلانى، فتح البارى فى شرح البخارى، ج 1، ص 184.
2. پیشوایی، پرسش ها و پاسخ های تاریخی، ج 1، ص 25.