شناخت هرچه بیشتر از دین، اهداف خلقت و خداوند، موجب استحکام ریشهی انسان در دین میشود.
یک درخت بزرگ میوهدار را تصور کنید. این درخت با تمام ریشههایش به زمین چنگ زده است. هیچ قدرتی نمیتواند بهسادگی آن را از زمین دربیاورد. محکمی او در زمین باعث شادی و استفادهی اطرافیانش میشود؛ زیرا از سایه، میوه و هوای زیبایی که تولید میکند استفاده میکنند. در مقابل آن و در همین زمین یک نهال تازه میکارند. این نهال ریشهای چندان در زمین ندارد. پس خیلی زود از زمین کنده میشود. بهسادگی و با کوچکترین کمی و کاستی، خشک میشود. نکتهی مهمتر اینکه درخت بدون ریشه، استفادهی چندانی هم برای دیگران ندارد.
شناخت کافی از روحیهی لطیف اسلام هم اینگونه است. هرچقدر شناخت انسان به باورهای دینیاش بیشتر باشد و سعی کند ریشهاش را در شناخت دین قوی کند، سختتر از پای درمیآید. او با پایین و بالا شدن در زندگی کم نمیآورد و مثل یک نهال خشکیده نمیشود. تازه به خاطر رفتارهای زیبای دینی که دارد، باعث میشود که دیگران از وجودش لذت ببرند و استفاده کنند. مثلاً یک انسان نمازخوان، با خوشاخلاقی، خوشرفتاری، امانتداری، راستگویی و رفتارهای خوب دیگری که دارد، باعث میشود که دیگران از لحظهلحظهی زندگی او استفاده کنند.