روایت سیلی زدن حضرت موسی(ع) به ملک الموت

11:35 - 1400/04/02

روایت سیلی زدن حضرت موسی به ملک الموت، روایتی جعلی است.

حضرت موسی علیه السلام پیامبر اولوالعزم

عصمت پیامبران از مهم ترین اعتقاداتی است که همواره مورد خدشه و شبهه قرار می گیرد؛ چرا که اگر پیامبران معصوم نباشند اعتبار سخن آن ها در دریافت و ابلاغ وحی زیرسوال می رود. متاسفانه در کتب حدیثی اهل سنت، داستان هایی ناشایست از پیامبران راه یافته که معمولا از جعلیات و اسرائیلیات هستند. یکی از این جعلیات، داستان سیلی زدن حضرت موسی علیه السلام به ملک الموت است که در کتاب صحیح بخاری، معتبر ترین کتاب اهل تسنن نقل شده و در فضای مجازی دستاویز مخالفان اسلام و ملحدان قرار گرفته است.
در جلد اول و همچنین در جلد سوم از این کتاب روایتی از ابوهریره نقل شده بدین مضمون که هنگامی که ملک الموت نزد موسی آمد، وی به صورت ملک الموت سیلی زدند. خداوند نیز برای ادامه زندگی به حضرت موسی علیه السلام فرصت داده و اجازه دادند که دستشان را بر پشت یک گاو گذاشته و به تعداد موهای آن عمر کند.[1]

برای پاسخ به این شبهه، ذکر چند نکته ضروری است:

1. لزوم بررسی سند روایات
برخلاف اهل سنت، از نظر علمای شیعه هر روایتی چه در کتاب های شیعه و چه در کتب اهل سنت، باید مورد بررسی سندی قرار بگیرد و نمی توان به صرفِ ذکر آن در کتب حدیثی، آن را مبنای عمل و عقیده قرار داد.
همانطور که می بینیم ناقل این روایت از پیامبر اکرم (ص) ابوهریره است. برای شناخت بیشتر او به کتب مختلف مراجعه می کنیم: درباره او آمده است:

ابوهریره از اصحاب مشهور پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودكه شخصیت روایی او همواره مورد بحث بوده است. خود ابوهریره از این هم صحبتی با پیامبر به خاطر دوستی و رستگاری یاد نکرده، بلکه به صراحت دلیل این هم صحبتی را نجات از فقر و پرکردن شکم خود، اعلام کرده است.[2] وی در مسائل سیاسی همواره در صف مقابل اهل بیت(ع) قرار داشت و با معاویه همکاری کرد.[3] او همیشه همراه و ملازم معاویه بود و در برابر عطایای معاویه در‌ ذم حضرت علی (علیه‌السّلام) و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، حدیث جعل کرده و برای شیخین و عثمان و به ویژه معاویه حدیث فضائل می ساخت.[4] بیشتر صحابه او را به دروغگویی و جعل‌حدیث متهم کرده اند؛ حتی خلیفه دوم، وی را به سبب گزارش روایت‌های بسیار و جعل و وضع حدیث، تازیانه زد.[5] او یکی از دشمنان سرسخت حضرت علی (علیه‌السّلام) بود. آن حضرت وی را دروغ‌گوترین مردم دانستند.[6] همچنین برخی از دانشمندان رجال و حدیث در قرون بعد و نیز بزرگانی چون ابوحنیفه، ابوهریره را غیرموثق می‌دانستند و وی را به جعل‌ حدیث متهم کردند.[7] ابن حجر عسقلانی می گوید: او با دروغ‌هایش ضربه زیادی به علم حدیث زده و هیچ کدام از روایاتش موثق نبوده و همه فاسد هستند.[8]

3. عدم اعتبار روایات اسرائیلیات
ابوهریره تحت تاثیر کعب‌الاحبار یهودی، اسرائیلیات فراوان را به متون اسلامی راه داد.[۹] اسرائیلیات، اصطلاحی در علوم تفسیر و حدیث است به معنای «دسته‌ای از روایات، قصص و مفاهیم است که از قرآن و احادیث نبوی نیست، بلکه از تعالیم و کتب امت های پیشین یا دروغ پردازی و اسطوره پردازی یهودیان تازه مسلمان یا یهودیانی که به دروغ تازه اسلام آورده اند، وارد روایات اسلامی شده‌اند.»[10]
ابن‌کثیر به نقل از بسر بن سعید آورده که ابوهریره هم از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و هم از کعب الاحبار نقل کرده و گاهی حدیث پیغمبر را از کعب و حدیث کعب را از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) روایت نموده است. کعب گفتار ابوهریره را تصدیق می‌نمود و این‌گونه اسرائیلیات به گونه‌ای گفته می‌شد که گویی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده‌اند و بدین ترتیب ابوهریره و کعب در نشر این‌گونه خرافات در میان مسلمانان با یکدیگر هم‌دست بوده‌اند. احادیث او اصول و فروع دین را فرا گرفته و علمای مذاهب اربعه اهل سنت و متکلمان آنان چون اشاعره و دیگران در بسیاری از احکام و قوانین الهی به آن احادیث استناد کرده‌اند.[11]
متاسفانه بسیاری از دانش‌وران اهل‌سنت با پذیرش اصل غیر معقول «عدالت صحابه»، روایت‌های ابوهریره را پذیرفته‌اند. این روایت‌ها بخشی انبوه از مسانید و صحاح اهل سنت را در بر گرفته‌اند.[12] این روایت نیز از جمله آن هاست.

 2. عرضه روایات به قرآن
به اعتقاد شیعه تمامی روایاتی که از پیامبر اکرم و اهل بیت او (علیهم السلام) نقل می شوند، باید به قرآن عرضه شوند و اگر با آیات و مسلمات اعتقادی[13] و همچنین با عقل سلیم تعارض داشته باشند، کنار گذاشته می شوند.[14] در رابطه با این روایت نیز کاملا مشخص است که این روایت با عصمت حضرت موسی(ع) و کرامت و بزرگواری او در تضاد است. ضمن اینکه این روایت «ملک الموت» و وقوع این حادثه به قدری اهمیت دارد که اگر واقعا رخ داده بود در بسیاری از کتب تاریخی و سیره نقل می شد نه اینکه اولین بار توسط ابوهریره کشف و نقل گردد.

پی نوشت
[1] صحیح بخاری، ج1، ص449 و ج3، ص1250 «حدثنا مَحْمُودٌ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ أخبرنا مَعْمَرٌ عن بن طَاوُسٍ عن أبيه عن أبي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه قال أُرْسِلَ مَلَكُ الْمَوْتِ إلى مُوسَى عَلَيْهِمَا السَّلَام فلما جَاءَهُ صَكَّهُ فَرَجَعَ إلى رَبِّهِ فقال أَرْسَلْتَنِي إلى عَبْدٍ لَا يُرِيدُ الْمَوْتَ فَرَدَّ الله عليه عَيْنَهُ وقال ارْجِعْ فَقُلْ له يَضَعُ يَدَهُ على مَتْنِ ثَوْرٍ فَلَهُ بِكُلِّ ما غَطَّتْ بِهِ يَدُهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ سَنَةٌ قال أَيْ رَبِّ ثُمَّ مَاذَا قال ثُمَّ الْمَوْتُ قال فَالْآنَ فَسَأَلَ اللَّهَ أَنْ يُدْنِيَهُ من الأرض الْمُقَدَّسَةِ رَمْيَةً بِحَجَرٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَلَوْ كنت ثَمَّ لَأَرَيْتُكُمْ قَبْرَهُ إلى جَانِبِ الطَّرِيقِ عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ.»
[2] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح‌الباری، ج۱۳، ص۲۷۱- ۲۷۲.
[3] الغارات، ج۲، ص۵۶۹.
[۴] ن. ک: شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۷.- الغارات، محمد ثقفی کوفی، ج۲، ص۶۶۰- الاصابه، ابن حجر. عسقلانی ج۱، ص۷۶- الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۱۵۰- اسدالغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۳۸۳.
[5] ابن‌ابی‌الحدید، عبد‌الحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۴، ص۶۷-۶۸.   
[6] ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۶۶۰.
[7]ابن‌ابی‌الحدید، عبد‌الحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۴، ص۶۸.
[8] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۱، ص۷۲.
[9] ابوریه، محمود، شیخ المضیرة ابوهریره، ص۱۳، ۸۹.
[10]. خلاصه مدخل "اسرائیلیات" در سایت ویکی شیعه.
[11] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۴۷.
[12] ر.ک: صحیفة همام بن منبه،عبدالرزاق صنعانی، ص۵-  سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۶۰۸.   
[13] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۶۹، رقم ۵، باب اخذ به سنّت و شواهد کتاب.
[14] ابی الفتوح رازی، حسین بن علی، تفسیر رازی، ج۳، ص۳۹۲.

 

روایت سیلی زدن حضرت موسی علیه السلام به فرشته وحی از جمله جعلیاتی است که در کتب اهل سنت نقل شده است. راوی این روایت یا به عبارت بهتر جاعل آن، ابوهریره است که با وجود عدم اعتبار و وثاقت او، روایات او نزد اهل سنت دارای جایگاه بلندی است.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 0 =
*****