-بعضی وقت ها ما هم یک کارهایی می کنیم و فکر می کنیم کسی نفهمید، وسایل دوستمون بدون اجازه بر می داریم،دوستمون اذیت می کنیم و دل شو می شکونیم و فکر می کنیم کسی نفهمید ولی یکدفعه متوجه می شیم دیگه کسی دوستمون نداره.
وقتی موش میاد تو خونه ای، بزرگترها برای گرفتن موش تله موش میزارن، و برای اینکه بتونن موش بگیرن پنیر توی تله میزارن تا موش سریعتر از سوراخ بیاد بیرون.
وقتی بوی خوش پنیر به دماغ موش می خوره ، موش آروم آروم میاد و تیکه تیکه از پنیر می کنه و می خوره، پیش خودش هم فکر می کنه کس نفهمید، خوشش میاد باز یک ذره بیشتر می خوره تا اینکه فنر سر قلاب شُل میشه و قلاب روی گردنش می افته.
بعضی وقت ها ما هم یک کارهایی می کنیم و فکر می کنیم کسی نفهمید، وسایل دوستمون بدون اجازه بر می داریم، دوستمون اذیت می کنیم و دل شو می شکونیم و فکر می کنیم کسی نفهمید ولی یکدفعه متوجه می شیم دیگه کسی دوستمون نداره و همه تنهامون گذاشتن، دیگه کسی نیست باهاش بازی کنیم، دیگه کسی دوست نداره با ما بازی کنه. بعضی چیزها که می بینیم قشنگ هستند و خوشمون هم میاد ولی باید یادمون باشه برای ما نیستند و باید از صاحبشون اجازه بگیریم.
ولی یکدفعه متوجه می شیم دیگه کسی دوستمون نداره و همه تنهامون گذاشتن، دیگه کسی نیست باهاش بازی کنیم، دیگه کسی دوست نداره با ما بازی کنه.
ما بعضی وقت ها چیزهایی که می بینیم و قشنگ هم هستند و خوشمون هم میاد ولی باید یادمون باشه برای ما نیستند و باید از صاحبشون اجازه بگیریم.