به گزارش گروه اینترنتی رهروان ولایت به نقل از برهان، با توجه به اینکه آموزش و پرورش جمعیت بالایی از فرزندان این سرزمین را در خود جای داده نقش مهمی در ترویج و توسعهی فرهنگ حجاب و عفاف دارد. در حقیقت اساسیترین و ماندگارترین راهکار برای تقویت فرهنگ حجاب و عفاف اقدام در دورهی تحصیلی دانش آموزان است.
البته در این خصوص کارهای بسیاری صورت گرفته اما نتیجهای که ما در سطح جامعه میبینیم نشان میدهد که این اقدامات کافی نیست و باید برای انتقال ارزشها به دانش آموزان به دنبال راهکارهای ظریفی بود. در خصوص نقش آموزش و پرورش در نهادینه کردن فرهنگ عفاف و حجاب با «حجت الاسلام والمسلمین علی ذوعلم»، رئیس پژوهشکدهی فرهنگ و مطالعات اجتماعی و مشاور اسبق وزیر آموزش و پرورش گفتوگویی ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید.
برخی معتقدند عفاف به تنهایی کافی است و پوشش ظاهری مد نظر اسلام نیست. نظر شما راجع به این موضوع چیست؟
این اعتقاد قطعاً درست نیست. به خاطر اینکه حجاب به عنوان یکی از مباحث رفتاری در عرصهی احکام عملی پیشینهی عمیقی دارد و در فقه اسلامی و همهی مذاهب اسلامی به آن اشاره شده است. ممکن است در مورد حدود و شرایط حجاب تفاوت نظرهای اندکی وجود داشته باشد، ولی در اصلِ اینکه حجاب جزء واجبات اسلام است تردیدی نیست.
ریشهی حجاب عفاف است. هر چقدر عفاف و روحیهی عدم تبرج و عدم تظاهر زیباییها پررنگتر شود حجاب تقویت خواهد شد. ریشهی عفاف هم به مسئلهی حیا برمیگردد که در منظومهی فرهنگ اسلام و در اخلاق دینی ما جایگاه بسیار عمیقی دارد و متأسفانه در سدههای گذشته بر اثر هجوم فرهنگی عمیقی که به جوامع اسلامی شده، تا حدودی کمرنگ شده است. در اسلام خیلی روی بحث حیا تأکید میشود، به اندازهای که حیا را هموزن مجموعهی دین و عقلانیت انسان میدانند. در بعضی از روایات بین 3 مقولهی عقل، دین و حیا یک نوع همعرضی و همسانی دیده میشود و این موضوع اهمیت حیا را نشان میدهد.
حیا یعنی اینکه فرد به نگرشی عمیق نسبت به خودش و انسانهای دیگر برسد، در مواجههی با دیگران خویشتندار باشد و اساساً انجام بعضی از اعمال و رفتارها را در حضور دیگران برای خودش موجب وهن و انحطاط ببیند. بنابراین میتوان گفت ریشهی حجاب را در عفاف و ریشهی عفاف را در ظرف حیا باید جستوجو کرد. اگر آن ریشه وجود داشته باشد، قطعاً میوه و ثمره هم به وجود میآید. کسی نمیتواند ادعا کند که دارای حیا و عفاف است، ولی به حجاب بیاعتنا باشد. از جهت دیگر، در احکام شریعت اسلام و همهی شریعتهای آسمانی حجاب جایگاه ویژهای دارد و بزرگان زیادی از جمله مرحوم مطهری به آن پرداختهاند. بنابراین نمیتوان انکار کرد که حجاب جزء احکام اسلام است.
هر چقدر عفاف و روحیهی عدم تبرج و عدم تظاهر زیباییها پررنگتر شود حجاب تقویت خواهد شد. ریشهی عفاف هم به مسئلهی حیا برمیگردد که در منظومهی فرهنگ اسلام و در اخلاق دینی ما جایگاه بسیار عمیقی دارد و متأسفانه در سدههای گذشته بر اثر هجوم فرهنگی عمیقی که به جوامع اسلامی شده، تا حدودی کمرنگ شده است.
چه عواملی سبب میشود که حجاب در بین زنان ما کمرنگ شود؟ کمکاری از کجاست؟
بزرگترین خیانتی که از دورهی پهلوی به فرهنگ ایرانی و اسلامی ما شد تضعیف بُعد حیا در جامعه و از بین بردن ریشههای حجاب، یعنی عفاف و حیا، بود. نگرش غربمدارانه و سکولاریستی دروهی رضاخان سعی میکرد که جامعهی ایران اسلامی را از درون دچار پوسیدگی کند. در همین راستا بحث کشف حجاب مطرح شد. در واقع بزرگترین خیانت رضاخان از نظر فرهنگی اجباری کردن بیحجابی و کشف حجاب بود که متأسفانه در طول دو سه نسل موجب شد ریشههای حیا و عفاف در جامعهی ما تضعیف شود.
البته این ریشهها تضعیف شد، اما هیچ گاه نخشکید. به همین خاطر، امروز هم در جامعهی ما ریشهی حیا و عفاف وجود دارد، حتی افرادی که غافلاند یا تحت تأثیر فضای فرهنگی خانواده و فشار روانی و فرهنگی رسانههای بیگانه قرار دارند نیز ریشههای حیا و عفاف در درونشان کاملاً نخشکیده است و بارقههای امید وجود دارد.
عامل مهم دیگر در این زمینه فضای حاکم بر رسانههای جمعی جهانی و فرهنگ سکولاری است که امروز بر جهان تحمیل میشود و در 2 دههی اخیر شدت گرفته است. از طرف دیگر، ما نیز در عرصهی تبیین، توزیع و اشاعهی مبانی فکری و نظری حجاب و عفاف کمکاری کردهایم و گاهی تحلیلها و برخوردهای غلطی در این زمینه وجود داشته است.
همچنین کتابهای مناسب برای مخاطب نوجوان، جوان و کودک در این زمینه تعداد زیادی نیست. البته اگرچه در دو سه سال اخیر حرکتهایی شروع شده است، ولی در 3 دههی گذشته، یعنی بعد از انقلاب، کمکاری زیادی در این زمینه داشتهایم. تبیینهای رسانهها به شدت انفعالی، موسمی و سطحی بوده است. در واقع ما یک اتاق فکر ویژه در سطح ملی برای مواجههی فرهنگی و علمی عمیق با زشتیهای عرصهی پوشش نداشتهایم و متأسفانه هنوز هم فکر میکنم چنین هستهای شکل نگرفته است.
دستگاههای مختلف فکری و فرهنگی، حوزوه و نظام تعلیم و تربیت ما همسو و هماهنگ نبودهاند و یک طرح یا سناریوی مشخص برای برخورد با این مسئله نداشتهاند. در بُعد تربیت خانوادگی هم هشیارسازی و ارتقای توانمندیها و مهارتهای آنها برای مواجههی درست و منطقی با این مسئله بسیار مهم است که متأسفانه ما در این زمینه بسیار کمبود داشتیم.
بنابراین میتوان گفت که واقعاً جامعهی ما در زمینهی برخورداری از یک فکر عمیق و طراحی جامع در مسئلهی عفاف و حجاب واقعاً دچار کاستی بودهایم. آنچه ما در جامعه مشاهده میکنیم در واقع نتیجهی عوامل بیرونی در جهت گسترش پلشتی و ناهنجاری در عرصهی پوشش و همچنین نبود انسجام، هماهنگی برنامهریزی داخلی است.
با توجه به این شرایط، به نظر میرسد که وضعیت پوشش در جامعهی ما تا حد زیادی حفظ شده است؛ یعنی بر خلاف اینکه بعضیها وضعیت موجود را بحرانی و منفی تلقی میکنند، هرچند وضعیت مثبت نیست، ولی نسبت به اینکه ما تلاشی نکردهایم و بیگانگان به شدت در این زمینه فعال بودهاند، باز هم میتوان گفت مقاومت درونی جامعهی ما و روحیهی دینی و انقلابی مردم تا حد زیادی توانسته است خودش را در مقابل این پدیده حفظ کند. اگر ما واقعاً یک برنامهریزی میانمدت 5 تا 7 ساله را به طور عمیق و با شیوهای کاملاً علمی و با لحاظ رویکردهای عمیق دینی ساماندهی کنیم، خیلی زود میتوانیم پاسخ بگیریم و حتماً وضعیت پوشش در جامعهی ما بهبود پیدا میکند.
دستگاههای مختلف فکری و فرهنگی، حوزوه و نظام تعلیم و تربیت ما همسو و هماهنگ نبودهاند و یک طرح یا سناریوی مشخص برای برخورد با این مسئله نداشتهاند. در بُعد تربیت خانوادگی هم هشیارسازی و ارتقای توانمندیها و مهارتهای آنها برای مواجههی درست و منطقی با این مسئله بسیار مهم است که متأسفانه ما در این زمینه بسیار کمبود داشتیم.
نقش نهادهای آموزشی مانند آموزش و پرورش را در نهادینهسازی فرهنگ حجاب و عفاف چگونه میدانید؟ اقدامات صورتگرفته تا امروز را چطور ارزیابی میکنید؟
بعضی از لایههای جامعهی ما، از جمله عرصهی تعلیم و تربیت، اساساً ممکن است به این مسئله معتقد نباشند. کسانی که اعتقادی ندارند یا اینکه اعتقادشان سطحی است و از پشتوانهی عمیق علمی و نظری برخوردار نیست، اگر هم بخواهند خدمت کنند، گاهی در عمل خدمتشان نتیجهی عکس میدهد. مواجههی با این مسئله به ژرفنگری، باور عمیق دینی و یک نگاه علمی و فرهنگی و بدون انفعال در برابر 2 موج موجود نیاز دارد.
منظور از این 2 موج یکی تخریب مبانی فرهنگی جامعه و اشاعهدهندهی بدحجابی و بدپوششی و دیگری فشارهای غیرمنطقی موسمی و فصلی است که برخی انتظار کارهای عجولانه و شتابزده را دارند. کسانی که میخواهند با واقعاً در این مورد کار کنند باید در مقابل هر دو موج بایستند و به گونهای معقول، با طراحی اثرگذار و ادبیاتی درست به این مسئله بپردازند.
در آموزش و پرورش قطعاً این جهتگیری میتواند بسیار مؤثر باشد، کمااینکه تا امروز هم میتوان گفت تا حد زیادی فضاهای آموزش و پرورش، نیروهای متدین، مربیان تربیتی و مدیران متعهد بسیار کمک کردند به اینکه جامعه در برابر موج پلشتی در پوشش و حجاب بتواند مقاومت کند. در واقع آنها بنیههای مقاومتی جامعهی ما را تقویت کردهاند، ولی اینها کافی نیست.
در آموزش و پرورش باید کارهای عمیقتر و مرحلهای صورت بگیرد. 2 مطلب را باید از هم جدا کرد. یکی اینکه اصلاح عمیق و ریشهای مسئلهی حجاب قطعاً در سطح مدارس و محیطهای آموزشی ممکن است. در واقع به مسئلهی حجاب باید در مدارس و کلاسهای درس و فضای تعلیم و تربیت بیندیشیم. جای اصلاح این مسئله کف خیابان نیست. مطلب دوم اینکه اگر فقط از آموزش و پرورش انتظار داشته باشیم در این زمینه کار کند، انتظار درستی نیست.
یعنی باید همهی دستگاهها به آموزش و پرورش کمک کنند. مدیریت و هدایت این امر را باید یک تیم خبره و کارشناس در آموزش و پرورش بر عهده داشته باشد، ولی باقی نهادها هم باید خدماتی به آموزش و پرورش ارائه دهند تا این کار انجام شود. در واقع باید بین نهادهای مختلف تقسیم کار کرد. حوزههای علمیه قطعاً میتوانند در این جهت مفید باشند. اگر به حوزههای علمیهی خواهران کمک کنیم که بتوانند به آموزش و پرورش یاری برسانند و آموزش و پرورش هم در سطح مدارس با برگزاری کارگاههای آموزشی، اردوهای ویژهی مهارتهای حجاب و اصلاح رفتارها به خصوص از دورهی دبستان از آنها کمک بگیرد، بسیار مؤثر خواهد بود.
همچنین بخشهای پژوهشی جامعه باید کمک کنند. نباید انتظار داشته باشیم که تمام مراحل کار را خود آموزش و پرورش انجام بدهد. به هر حال جایی مثل وزارت ورزش و جوانان یا مراکز پژوهشی، حوزوی و دانشگاهی بایستی در ریشهیابی و ارائهی مدلها و راهکارهای اصلاح مسئله به آموزش و پرورش کمک کنند. از سویی دیگر، باید برنامهها و سریالهایی ساخته شود که به فضای مدرسه کمک کند. در واقع باید آن کارهایی که مدرسه انجام میدهد توسط رسانهی ملی حمایت و تقویت شود. تبلیغات دینی ما به همین ترتیب باید کمک کنند. در مجموع همهی جامعه باید کمک کنند تا از فضای مدرسه به نحو احسن برای تقویت و تعمیق مسئلهی حجاب استفاده شود.
تا امروز هم میتوان گفت تا حد زیادی فضاهای آموزش و پرورش، نیروهای متدین، مربیان تربیتی و مدیران متعهد بسیار کمک کردند به اینکه جامعه در برابر موج پلشتی در پوشش و حجاب بتواند مقاومت کند. در واقع آنها بنیههای مقاومتی جامعهی ما را تقویت کردهاند، ولی اینها کافی نیست.
در واقع شما اعتقاد دارید نهادها و سازمانهای مختلف باید به موازات هم در این خصوص گام بردارند.
قطعاً همین طور است. البته اولویت با محیطهای تعلیم و تربیت است.
در حال حاضر آیا فلسفهی حجاب و لزوم آن، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، به خوبی در کتب درسی تبیین شده است؟ آیا محتوای کتب درسی به گونهای هست که بچهها از همان سالهای اولیهی مدرسه خودبهخود جذب فرهنگ حجاب شوند؟
برای آنکه بتوانیم در مدرسه فرهنگ حجاب را خوب تبیین و نهادینه کنیم، کتاب درسی چه بسا کمترین نقش را داشته باشد. یعنی بیش از کتاب درسی رفتار دبیران، معلمان و مدیران و نوع مواجههی آنها با این موضوع اهمیت دارد. البته در کتابهای درسی هم کم و بیش به این مسئله پرداخته شده است، ولی بیش از کتابهای درسی تأثیرگذاری نانوشته و طبیعی رفتار و نگرش معلمان و تلاش مدرسه برای همراه کردن خانواده در این زمینه اهمیت دارد. امروز ما میبینیم که بعضاً خانوادهها در این مسئله نه تنها حساسیت ندارند، بلکه گاهی در مقابل تلاشهای مدرسه قرار میگیرند.
بنابراین مدرسه در این زمینه اول باید روی معلمان و مدیران کار کند، چرا که بسیاری از آنها معتقد و ملتزم به حجاب هستند، ولی مهارتهای انتقال این نگرش به دانشآموزان را نمیدانند و باید به آنها آموزش داده شود. از سویی دیگر ممکن است معلمینی داشته باشیم که اساساً خودشان نسبت به این مسئله توجیه نشده باشند و نیاز به آموزش دارند. همچنین مدارس روی خانوادهها هم میتوانند تأثیرگذار باشند. اگر در هر سال چند جلسهی کارگاهی جدی و نه صوری و ظاهری برای مادران برگزار کنیم، بسیار مفید خواهد بود. در این جلسات مادران باید بتوانند بحث و گفتوگو کنند و در واقع یک نوع هماندیشی در این باره برگزار شود. اگر خانوادهها توجیه شوند، کمکی اساسی میتوانند به این مسئله داشته باشند.
بنابراین عرضم این است که از بین عوامل مختلفی که در مدرسه و در آموزش و پرورش وجود دارد کتاب نقش اصلی را ندارد، بلکه نقش اول را نگرش، رفتار و مهارت معلمان، مدیران و مربیان تربیتی برای انتقال این مفهوم بر عهده دارند و نقش دوم را خانوادهها بازی میکنند.
به طور کلی نقش سیاستهای تشویقی ترویج حجاب را در نظام آموزشی چه اندازه میدانید؟
قطعاً مؤثرترین اهرم انتقال ارزشهای تربیتی به خصوص در مدارس تشویق و ارزش دادن به آن موضوع است. البته تشویقها گاهی صوری و سطحی هستند و چندان اثرگذار نیستند. اگر تشویقها به گونهای باشند که فقط رفتارهای ظاهری را اصلاح کنند، چندان مفید نیستند. در واقع باید به حجاب به گونهای نگاه کنیم که خود دانشآموز به یک باور، نگرش و رفتار درونی برسد و در هیچ شرایطی حاضر نباشد حجابش را از دست بدهد یا نسبت به آن بیتفاوت باشد.
اما اگر مثلاً به دانشآموزانی که با چادر میآیند جایزهای بدهیم، حتی ممکن است به یک نوع رفتار ریاکارانه هم منتهی شود. بنابراین باید خیلی مراقبت کنیم تا این اتفاق نیفتد. تشویق باید مبتنی بر ترغیب، ایجاد انگیزه و تعلیم و آموزش عمیق و واقعی باشد. همچنین تعلیم باید مبتنی بر تبیین، روشنگری و اصلاح نگرشها و باورها باشد. در مجموع هر کاری که رفتارهای درست فرهنگی، اخلاقی و دینی را در مدارس تقویت کند خودبهخود به حجاب کمک خواهد کرد. میکند.
برای مثال، اگر کاری کنیم که دانشآموزان نسبت به نماز حساسیت بیشتری داشته باشند و نماز به صورت جدیتر در مدارس برگزار شود، خودبهخود مسئلهی حجاب تقویت میشود. همچنین اگر تلاش کنیم که در مدارس روحیهی درس خواندن و توجه به کارهای پژوهشی و علمی تقویت شود، به مسئلهی حجاب کمک میکند. اگر در بُعد تفکر و برانگیختن اندیشهورزی دانشآموزان تلاش شود قطعاً پشتوانهی مهمی برای بحث حجاب به وجود میآید.
در مجموع میتوان گفت حجاب یکی از هدفها و ارزشهایی است که ما برای دانشآموز مهم میدانیم. در واقع حجاب یکی از حلقههای زنجیرهی به هم پیوستهی ارزشهای مطلوب در جامعهی ماست. هر مقدار که سایر حلقههای زنجیرهی ارزشها تقویت شود، خودبهخود به بحث حجاب کمک خواهد کرد. بنابراین لزوماً همهی توانمندیمان را در مواجههی مستقیم با مسئلهی حجاب نباید مطرح کنیم، بلکه بخشی از توانمندیهایمان باید در جهت تقویت ارکان و ابعادی به کار گرفته شود که خودبهخود به اصلاح وضعیت حجاب کمک میکنند.
در واقع باید سعی کنیم تربیت اسلامی را به معنای واقعی وارد نظام آموزشی کنیم که یکی از ارکان آن حجاب است.
دقیقاً همین طور است. اگر نظام ارزشی مطلوب، جامع و عمیق را در سطح جامعه، آموزش و پرورش، تبلیغات دینی، رسانهها و... مبنا قرار بدهیم، آن وقت ممکن است 20 یا 30 درصد مواجهه مستقیم با مسئلهی حجاب لازم باشد. در واقع 70 یا 80 درصد این موضوع خودبهخود حاصل میشود.
برای مثال، نوع رفتار پدر و مادر با دخترشان در خانواده بر مسئلهی حجاب بسیار تأثیرگذار است؛ یعنی اگر یک دختربچه از همان اول در خانواده تکریم شود و به نظرات و سلایقش در حد معقول و مشروع بها داده شود، حتماً مسئله حجاب تقویت خواهد شد. معمولاً دخترهایی که از توجه پدر و مادر در خانواده برخوردارند در مسئلهی حجاب التزام بیشتری پیدا میکنند تا دخترهایی که در خانواده با پرخاشگری، خشونت و تحقیر پدر و مادر مواجه هستند. در واقع بخش عمدهای از پلشتی پوشش در جامعه عکسالعمل کاستیهای تربیتی در جامعه است.
بنابراین اگر بنیهی تربیتی جامعه را ارتقا دهیم و به خصوص خانوادهها را در مقابلهی با ناهنجاریهای فرهنگی توانمند کنیم، خودبهخود بر مسئلهی حجاب تأثیر خواهد داشت. خیلی باید مراقب باشیم که با این مسئله ناشیانه، مقطعی و شتابزده برخورد نکنیم. گاهی برخوردهای ناشیانه و سطحی راه را برای اثرگذاری کارهای مفید میبندد و از بین میبرد. مثل کسی که خیلی به فرد بیمار علاقهمند است، ولی چون بلد نیست چه کار باید انجام دهد، حتی ممکن است حال او را وخیمتر کند و راه را برای درمان بعدی او ببندد.
بنابراین در این مسئله باید برخورد حکیمانه و واقعبینانه همراه با آیندهنگری داشته باشیم. اگر امروز راهکارهایی را دنبال کنیم که مواجههی با این مسئله را در 5 یا 6 سال بعد مشکلتر کند، معلوم است که اقدامات ما از سر ناشیگری بوده است. این مسئله محدود به امروز و فردای جامعهی ما نیست. در واقع اگر ما در جامعهی خودمان موفق شویم با مسئلهی پوشش مواجههای منطقی، درست و مؤثر داشته باشیم، قطعاً میتوانیم الگوی خیلی خوبی برای باقی جوامع باشیم.
اگر تشویقها به گونهای باشند که فقط رفتارهای ظاهری را اصلاح کنند، چندان مفید نیستند. در واقع باید به حجاب به گونهای نگاه کنیم که خود دانشآموز به یک باور، نگرش و رفتار درونی برسد و در هیچ شرایطی حاضر نباشد حجابش را از دست بدهد یا نسبت به آن بیتفاوت باشد.
به طور کلی نظرتان راجع به شیوههای تبلیغ حجاب در آموزش و پرورش، حوزههای علمیه، صداوسیما و... چیست؟ خیلی وقتها افراد حجاب دارند، اما شیفتهی حجاب نیستند و از روی اکراه و اجبار حجابشان را حفظ میکنند. چطور میتوانیم افراد را به معنای واقعی به حجاب علاقهمند کنیم؟
در این خصوص باید به تبیین مسئلهی حجاب توجه کنیم تا مسئلهی حجاب درست جا بیفتد و یک دختر جوان مسلمان جامعهی ما حجاب را به عنوان یک ارزش و حق خودش تلقی کند. در واقع او باید حجاب را به عنوان یک اهرم و وسیله برای ارتقای جایگاه و شأن خودش بداند. این نگرش با تبیین به دست میآید و تبیین فقط به معنای سخنرانی کردن، مقاله نوشتن یا موعظه کردن نیست، برای تبیین بایستی کارهای هنری انجام دهیم، سریال بسازیم، فیلم تولید کنیم و از ابزار هنر، تئاتر، موسیقی استفاده کنیم.
چه اشکالی دارد که ما چندین سمفونی حجاب و عفاف داشته باشیم که در آنجا این تبیین صورت بگیرد؟ عملاً باید نشان دهیم که یک خانم با پوشش واقعی و اسلامی حتی در چشم جوانهای هرزه هم از کرامت و ارزش و جایگاه بالاتری برخوردار است تا کسانی که تلاش میکنند نگاه دیگران را به خودشان جذب کنند. این تبیین باید با هزار و یک زبان، ابزار و راهکار انجام شود.
مسئلهی دوم بحث الگوی رفتاری افرادی است که بر دختران تأثیرگذارند. برای مثال، پوشش مادر روی دخترش بسیار اثرگذار است. اگر دختری ببیند مادرش اگرچه چادری است، ولی نسبت به آن کراهت دارد و برایش ارزش و تقدس قائل نیست، نمیتواند الگوی خوبی از مادرش بگیرد. همچنین اگر خدایناکرده دانشآموزی ببیند معلمش سر کلاس با پوشش خوبی ظاهر میشود، ولی در خیابان پوشش دیگری دارد، تأثیر منفی از او میگیرد. در واقع دو چهره بودن و ریاکاری در بحث حجاب در کسانی که باید الگو باشند برای دختران ما تأثیری بسیار منفی دارد.
اگر در تلویزیون مجری دربارهی حجاب سخن بگوید و خودش حجاب درستی نداشته باشد یا رفتارش همراه با عفاف نباشد، به این موضوع ضربه میزند. حتی گاهی افرادی که حجاب ظاهری خوبی دارند، ولی حیا و عفافشان کامل نیست رفتارهای نامناسب و ناشایستی از خودشان نشان میدهند که تأثیر مخربی دارد. پس 2 موضوع مهم و تأثیرگذار در این زمینه تبیین مسئله و ارتقای الگوهاست.
به نظر شما، اصلیترین پیامدهای منفی بدحجابی چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی چیست؟
به نظر من اصلیترین پیامد بدحجابی تأثیر نامطلوبی است که روی خود فرد بدحجاب میگذارد؛ یعنی پلشتی در پوشش به نگرش و رفتارهای فرد هم تسری پیدا میکند. اگر به پروندههای مربوط به ناهنجاریها و اختلافات خانوادگی رجوع کنید، میبینید درصد بسیار بالایی از این پروندهها مربوط به کسانی میشود که پلشتی در پوشش دارند. در واقع مهمترین آسیب بدحجابی یا پلشتی در پوشش به خود فرد وارد میشود. باید این موضوع را برای افراد جامعه تبیین کنیم.
نباید تصور شود که مهمترین ثمرهی حجاب بر اجتماع است. البته تأثیر اجتماعی حجاب بسیار مهم است، ولی در درجهی اول این موضوع متوجه خود فرد است. مثل مادهی معطری است که بوی خوش آن اول به خود ما میرسد تا دیگران. بنابراین افراد باید بدانند که جامعه در درجهی اول از سر خیرخواهی و دلسوزی برای خود آنها بر مسئلهی حجاب تأکید دارد.
با وجود اینکه نزدیک به 28 نهاد فرهنگی در عرصهی سیاستگذاری، اجرا و نظارت بر فرهنگ حجاب و عفاف درگیر هستند، شرایط مطلوبی در این زمینه به وجود نیامده است. علت اصلی را در چه میبینید؟
من از شما سؤال میکنم در حال حاضر چند نفر آدم فرهیخته و کارشناس با نگاه حکیمانه و عالمانه تمام وقتشان را صرف بررسی، تحلیل، سیاستگذاری، برنامهریزی و نظارت بر این مسئله میکنند؟ مسلماً تعداد آنها بسیار کم است. اگر یک جمع فرهیخته و توانا از نظر فکری و علمی داشتیم که در غالب یک اتاق فکر به این قضیه میاندیشیدند، چه بسا خیلی تأثیرگذارتر از این نهادها بودند. در این نهادها هم باید ببینیم میزان باور افراد دستاندرکار و توانایی و مهارتشان چقدر است.
البته نباید زحمات افراد را نادیده بگیریم و مسئله را سیاه و سفید ببینیم. بعضاً کارهای خوبی با دلسوزی و دغدغه انجام میشود که بسیاری از آنها مفید بودهاند، هرچند که بعضی از آنها تأثیر مفیدی نداشتهاند. علت این امر نبود یک طرح جامع است. هنوز هم دیر نشده است و میتوانیم یک اتاق فکر در این زمینه طراحی کنیم که خروجی خودش را در اختیار نهادهای مرتبط بگذارد تا آنها در برنامهها، سیاستگذاریها و فعالیتهایشان از آن استفاده کنند و کارهایشان در یک مسیر جامع، هوشمندانه و همراه با تدبیر، آیندهنگری و عقلانیت دنبال شود.
در جمعبندی مباحث باید عرض کنم که در جامعهی ما کارهای خوبی برای مسئلهی حجاب، عفاف و حیا انجام شده است. در دورهی بعد از پیروزی انقلاب این مقوله در جامعهی ما بسیار اصلاح شده و روند آن مثبت بوده است. البته در عین حال باید کارهای بسیار عمیقتری انجام میدادیم که از آنها غافل بودهایم. بنیهی جامعهی ما در مسئلهی حیا، عفاف و حجاب بسیار خوب است و ناهنجاریها و کاستیهایی که در عرصهی جامعه وجود دارد بایستی با تدبیر و نگاه عمیق فرهنگی و اخلاقی چارهسازی شود. در این زمینه به شدت بایستی از سطحینگری، شتابزدگی و شعارگرایی پرهیز کنیم.