آزادی کودکان در انتخاب عقیده

11:42 - 1400/04/05

کودکان به عنوان بخشی از جوامع بشری، پس از رسیدن به بلوغ فکری می تواند دین حق را جستجو کند.

کودک

برخی بر این باورند که انسان از بدو تولد، اختیار از او سلب می شود و به اجبار، دینی را از همان دوران کودکی برای او انتخاب می کنند و تا آخر عمر این کودک باید پای همین عقیده و دین خود بماند و از آن دفاع کند. این، نوعی سلب آزادی و اختیار از انسان ها و حمل یک بی هویتی دینی بر اوست. از آن جایی که بحث عقاید از مباحث مهم و زیر بنایی دین است، لازم است مسأله آزادی کودکان را در چند مبحث مورد بررسی قرار دهیم.

یک: سلب آزادی از کودکان از منظر دین
حق آزادی از مبنایی ترین حقوق شناخته شده برای بشر است. بر اساس آموزه های دینی انسان آزاد آفریده شده و مختار است آزادانه مسیر خود را تعیین کند.[1] البته همین آموزه ها در عین حال، هدف از  آفرینش انسان را، که معرفت و عبادت خداست، مشخص و راه های رسیدن به آن را تعیین نموده است. هرچند پذیرش آزادی در ادیان الهی به معنای رهایی از هرگونه قید و بندی نیست، به گونه ای که فرد بدون محدودیت هر کاری که خواست، انجام دهد. کودکان به عنوان عضوی از جامعه همانند سایر اعضاء، از حق آزادی برخوردار هستند، به ویژه در حوزه تربیتی که تأثیر بسزایی در رفتارها و باورهای اعتقادی او دارد. این آزادی به معنای رهایی کودکان به صورت مطلق نیست، بلکه عدم بلوغ فکری و شرایط طبیعی آنان اقتضا می کند از آنان حمایت و مراقبت بیشتری شود تا راه درست تر را پیدا کنند. البته این حق آزادی برای آن دسته از کودکانی است که تا حدّی استقلال فکری و توانایی کسب اعتقادات و برگزیدن دیدگاه ها را برای خود دارند. از این رو در انتخاب عقیده هیچ جبری برای کودکان بالغ وجود ندارد و آنان با اختیار خود، دینی را بر می گزینند.

دو: آزادی در بیان عقاید کودکان
ادیان الهی به ویژه اسلام، برای آزادی بیان اصالت و قداست ممتازی قائل شده و آن را به رسمیت شناخته اند. این ادیان از آزادی به عنوان ابزاری برای شکوفایی اندیشه و رشد و تعالی مادی و معنوی بشر یاد می کنند.[2] یکی از انواع آزادی های مشــروع کودکان، آزادی بیان اســت؛ یعنی کودکان بتواند آزادانه اندیشه ها واحساســات و عواطف خود را به طرق مرسوم و ممکن، در زمینه های مختلف اعم از اعتقادی و غیر اعتقادی بیان کنند. با طرح این نظرات و اندیشه هاست که کودک و به تبع جامعه، در مسیر رشد و تعالی قرار می گیرد. اما سلب این آزادی حرکت تکاملی کودک و جامعه را مختل خواهد نمود و در نهایت موجب رکود افکار و علوم بشری بوده و نوعی جبر فکری را نهادینه می کند.[3]

سه: خلط بین تربیت دینی و جبر عقیدتی
گروهی با خلط بین تربیت دینی و جبر عقیدتی تلاش می کنند عقیده همه انسان ها را جبری بدانند، در حالی که بین این دو تفاوت های زیادی وجود دارد. جبر عقیدتی از نگاه عقل و شرع مورد مذمت قرار گرفته و از آن نهی شده است، بر خلاف تربیت دینی که مورد تحسین بوده و به آن امر شده است. این درحالی است که کمونیست ها و بی دین ها، کودکان را قبل از رسیدن به بلوغ فکری، بر پایه بی خدایی تربیت و به سوی جبر عقیدتی سوق می دهند. در مکتب اسلام و دیگر ادیان آسمانی، آزادی و اختیار عقیده از حقوق مسلم همه انسان هایی است که به بلوغ فکری رسیده اند. از این رو، برای کودکان از زمان طفولیت تا رسیدن به بلوغ فکری برنامه تربیتی تعریف نموده اند؛ زیرا شروع تربیت دینی قبل از بلوغ فکری، می تواند زمینه ای برای انتخاب عقیده درست باشد. بنابراین هیچ جبری برای انسان ها در انتخاب عقیده وجود ندارد و کودکان پس از رسیدن به رشد فکری می توانند دین خود را با تحقیق و تفحص پیدا کنند. چنان که امروزه مشاهده می شود افرادی از دین پدری خود که سال ها بر آن بوده برگشته و دین جدیدی را انتخاب نموده اند. این خود بهترین دلیل است بر اینکه انسان در انتخاب عقیده آزاد و مختار می باشد.

چهار: نفی تقلید کورکورانه
به طور قطع انتخاب دین بر اساس تقلید کورکورانه و ماندن بر دین اجدادی، از نگاه عقل و شرع مورد مذمت و نهی قرار گرفته است. اسلام همه انسان ها را برای انتخاب دین حق، به اقامه برهان و استدلال سوق می دهد،[4] بر خلاف ادیان دیگر به ویژه مسیحیت، که اول ایمان می آورند و سپس دعوت به استدلال و برهان می کنند.[5] کمونیست ها و بی دین ها که امروزه برچسب جبری بودن به عقیده همه دینداران عالم می زنند، به طور یقین خود جبری ترین افراد در عقیده هستند. بر خلاف ادعایی که از ناحیه آنها شده، امروزه در جهان، عقیده های مختلفی وجود دارد که نشان می دهد انسان ها در انتخاب دین خود مختار و آزاد هستند.

پنج: عدم جبری بودن دین
کودکان در هنگام تولد قدرت تشخیص ندارند تا بخواهند برای خود دین یا ملت و یا نژادی انتخاب کنند. از این رو تا قبل از بلوغ  فکری بر آیین اجدادی خود به صورت جبری حرکت می کنند. آنها پس از آن که به بلوغ فکری رسیدند، در انتخاب دین آزادند و هیچ جبری برای آنها وجود ندارد که تا آخر عمر او را بر همان عقیده باقی بگذارد؛ چنان که آیه «لااِکراهَ فِی الدّین؛[6] اجباری در انتخاب دین نیست» نشان‌دهنده اجباری نبودن پذیرش دین است و بر آزادی و اختیار انسان در پذیرش دین تأکید دارد.[7] این آیه هنگامی نازل شد که عده‌ای از انصار قصد اجبار فرزندان خود به پذیرش دین اسلام را داشتند اما پیامبر(ص) با این انتخاب مخالفت نموده و آزادی را شرط در انتخاب عقیده دانسته است.[8]

پی نوشت
1. بقره (2): 111 - 256؛ نهج البلاغه، نامه 53، ترجمه دشتی، ص 415.
2. بقره (2): 111؛ الرحمن (55): 3 – 4.
3. سلیمانی، حق برخورداری کودکان از آزادی، ص 18-20.
4. اعراف (7): 158؛ یونس (10): 101؛ سبحانی، مفاهیم القرآن، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۰۴و۴۰۵.
5. مایکل پترسون، (درآمدی بر فلسفه دین)، ص70.
6. بقره (2): 256.
7. طوسی، التبیان، ج۲، ص۳۱۱.
8. علامه طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۳۴۷.

حق آزادی در عقیده، از مبنایی ترین حقوق شناخته شده برای بشر است. ممنوع کردن انسان از این نعمت الهی، بزرگترین تجاوز به طبیعی ترین و فطری ترین حق انسانی اوست. کودکان به عنوان عضوی از جامعه بشری همانند دیگر اعضاء، از حق آزادی دینی برخوردار هستند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 1 =
*****