-الحاد و خداناباوری، که مبتنی بر تقلیید کورکورانه است، فرجامی جز نابودی ساختمان معرفت بشری ندارد.
فقه شیعه از دیرباز مورد هجمه شبهههای بسیار زیاد و البته به دور از انصاف بوده است، به گونهای که با کمی تامل و مطالعه پیرامون آنها، به راحتی قابل زدودن هستند. یکی از آن شبهات قدیمی، مساله تقلید است. برخی خیال میکنند جواز تقلید در مذهب شیعه، نشان از حرمت تفکر و اندیشیدن و در نتیجه عدم انتخاب مسیر از روی اختیار و اراده انسان میباشد. اما متاسفانه این اشکال همانند بسیاری از اشکالاتی که بر مذهب شیعه وارد کردند، ناشی از عدم تحقیق و رجوع نکردن به منابع اصیل مذهب شیعه و سخنان بزرگان این مذهب است.
مفهوم تقلید
تقلید در لغت در دو معنا استعمال میشود: یکی بستن یک شیئ به دور گردن مثل قلاده؛ دیگری ملتزم بودن به یک شیئ و قرار دادن آن بر عهده یک شخص. بر اساس این دو معنا، تقلید در مذهب شیعه سامان پیدا کرده است؛ زیرا انسان غیر مجتهد هر عملی را که انجام میدهد، بر عهده عالم مجتهد قرار داده و سخن او را مستند عمل خود میداند.[1]
دلیل مشروعیت تقلید
بهترین و واضحترین دلیل بر مشروعیت تقلید، سیره و روشی است که در میان مردم و عقلاء دنیا نسبت به تمام امور زندگی خویش، جاری و ساری است. رجوع غیر متخصص به انسان دانا و متخصص از امور فطری است. اگر کسی به صنعت یا هنری نیاز داشته باشد، به فردی آگاه رجوع میکند. آنچه که تمامی ما میدانیم این است که هیچ عاقلی در امور مهم و تخصصی مثل درمان بیماریها، خود به مطالعه کتب طبی و درمان اقدام نمیکند، بلکه فورا به دکتر متخصص مراجعه میکند. در مذهب شیعه نیز این دلیل عقلی در کنار سایر ادله قرآنی و روایی، سبب مشروعیت و جواز تقلید شده است.
قلمرو تقلید در مذهب شیعه
در یک تقسیم کلی دین اسلام شامل اعتقادات و احکام عملی میشود. اعتقادات یک امر قلبی است و شامل اعتقاد به توحید و نبوت و امامت میشود. اصول عقايد بايد يقينى باشند؛ چراكه عقيده، مبنا و پايه هر رفتاری است و عقل به هيچ وجه اجازه نمی دهد كه انسان فعاليت هاى فردى و اجتماعى اش را بر عقايدى بنيان نهد كه درستى و واقعيتش را نمی داند.[2] اما با توجه به اینکه احکام اسلام تا روز قیامت وجود دارند و دائر مدار حیات پیامبر و امام معصوم نیست، قطعا هنگام نبودن رهبران الهی و معصوم، همچنان انسانها موظف به انجام تکلیف هستند. برای رسیدن و مطلع شدن از این تکلیف حداقل دو راه اصلی وجود دارد:
راه نخست آن است که انسان با اعتماد به متخصصان دین شناس و اسلام شناس، تکالیف خود را انجام دهد؛ چرا که شناخت دین و استنباط و فهم از منابع دینی، نیاز به تخصص ویژه دارد و از عهده هر کسی بر نمیآید. به این روش، تقلید گفته میشود.
راه دوم آن است که هر انسانی خودش تلاش کند تا بتواند تکلیف را از منابع دینی استخراج کند و تا وقتی به قدرت تشخیص نرسیده به راه نخست پایبند باشد. به این روش اجتهاد گفته میشود.
بر اساس آنچه بیان شد، مشخص میشود که تقلید در مذهب شیعه، فقط در حوزه تکالیف و رفتارهای انسانی است و هیچ کسی حق ندارد در مسائل عقیدتی از دیگری تقلید کند. این مطلبی است که در رساله توضیح المسائل فقهای شیعه به صراحت بیان شده است.[3]
منجلاب تقلید جاهلانه در دنیای الحاد
هرچند گستره اشکالات و شبهات از سوی دنیای الحاد به مذهب شیعه و مساله تقلید بسیار زیاد است اما، با بررسی آثار و منابع ارائه شده توسط ملحدان مشخص میشود که مساله تقلید با غلظت و حساسیت بیشتری مورد اهتمام و جدیت قرار گرفته است. با این توضیح که محلدان یا از میان مردم عادی هستند یا از میان دانشمندان. الحاد هر چند شاخههای مختلفی دارد اما، به طور کلی به یک نتیجه یعنی انکار وجود خدا منتهی میشود. مساله وجود یا عدم وجود خدا در این عالم یک مساله اعتقادی و درونی است و در نگاه نخست، هیچ ارتباطی با رفتار انسانها ندارد. ملحدان برای پایبندی به این اعتقاد از روشهای مختلفی بهره مند شدهاند. گاهی از مسیر فلسفه و با توهم ارائه استدلالهای عقلی این عقیده را مطرح میکنند و گاهی از مسیر دانش تجربی به این مقصود میرسند.
فریادهای محلدانه برای نقد تقلید در مذهب شیعه چنان بلند است که خداناباوران ناخواسته وارد لجن زار تقلید کورکورانه شدند. مردم عوامی که فکر میکنند ملحد هستند، در موضوع توحید که یک بحث عقیدتی است، یا به استدلال ملحدان فیلسوف یا شواهد ملحدان تجربی استناد میکنند. در هر دو صورت، آنها در یک مساله عقیدتی در حال تقلید هستند. این دقیقا همان روش و سنت غلطی است که پیامبران الهی با آن مبارزه می کردند و آیات قرآن کریم از آن به پیروی اشتباه از دین نیاکان و اجداد یاد کرده است.[4]
این اشکال به گونه ای دیگر دامنگیر دانشمندان ملحد نیز می شود. درست است که فیلسوفان ملحد در مساله عقیدتی، به استدلالهای عقلی روی آورده اند اما، ملحدان تجربی که با استفاده از شواهد تجربی، برای انکار وجود خدا تلاش میکنند، در واقع عقیده خویش را بر بنای متزلزل تجربه نهادینه میکنند. خصوصیت دانش تجربی، عدم اتقان و یقینی نبودن آن است. در دانش تجربی هر روز فرضیههای جدید و نظریههای متفاوت ارائه میشود و به طور کلی، محدوده این دانش ها، مسائل فیزیکی و امور مادی است و در جایگاه نفی یا اثبات مساله فرامادی مثل خدا نیست. این در حالی است که در مذهب شیعه، امور اعتقادی مثل اثبات خدا باید بر پایه یقین منطقی و اطمینان استوار باشد.
نتیجه
تقلید یک امر فطری در میان تمام انسانها، چه ملحد و چه خداباور میباشد. محدوده تقلید در دنیای اسلام و مذهب شیعه به صورت منطقی چیده شده و صرفا در مسائل مربوط به احکام عملی است. درحالی که در دنیای الحاد هر چند صراحتا به آن اعتراف نمیکنند اما، تقلید در وادی مسائل اعتقادی است و فرجامی جز نابودی ساختمان معرفت بشری ندارد.
پینوشت
[1]. آخوند خراسانی، كفاية الأصول، ص: 472.
[2]. محمدی ری شهری، دانشنامه عقايد اسلامى، ج1، ص: 30.
[3]. سید کاظم یزدی، العروة الوثقى، ج1، ص: 25-24.
[4] مانند آیه 22 سوره زخرف.
تقلید یک امر فطری در میان تمام انسانها، چه ملحد و چه خدا باور میباشد. اما محدوده تقلید در دنیای اسلام و مذهب شیعه به صورت منطقی چیده شده و صرفا در مسائل مربوط به احکام عملی است. اما تقلید در دنیای الحاد در وادی مسائل اعتقادی است، هرچند صراحتا به آن اعتراف نمیکنند.