بسم الله الرحمن الرحیم
عرش در لغت به معنای تخت حکومت است؛ چنانچه در قرآن میفرماید:
«وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ[يوسف/100] ؛ و یوسف پدر و مادر خود را بر روی تخت خود جای داد». [1]
در قرآن کریم حدود بیست مورد به عرش الهی اشاره شده است:
« ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ[اعراف/54]؛ خداوند (بعد از پايان گرفتن خلقت جهان) بر عرش تسلط يافت». [2]
در بعضى ديگر از آيات قرآن توصيفهائى براى عرش ديده مىشود مانند توصيف به "عظيم" آنجا كه مىفرمايد: وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ[توبه/129]؛ و او پروردگار عرش بزرگ است».
گاه سخن از حاملان عرش است:« وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ[حاقّة/17]؛ و حمل میکند در روز قیامت عرش پروردگارت را در آنروز هشت فرشته».
و گاه سخن از ملائكهاى است كه گرداگرد عرش را گرفتهاند:« وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ[زمر/57]؛ و میبینی فرشتگان را در حالی که گرداگرد عرش دور میزنند».
و گاه مىگويد « وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ[هود/7]؛عرش خدا روى آب قرار گرفته».
حقیقت عرش:
در مورد حقیقت عرش الهی نظرات و آرای مختلفی از جانب مفسرین ارائه شده است:
1. برخی از مفسّران این آیات را جزء متشابهات قرآن دانستهاند که پی بردن به معانی آنها برای ما ممکن نیست. [3]
2. بیشتر مفسّران اهل سنّت "عرش" را امری مادی دانستهاند و آیات را بر ظاهر حمل کردهاند. این گروه برای فرار از تجسیم (قول به جسمیت خداوند) بحثها و توجیهات فراوانی انجام دادهاند. [4]
3. مفسّران شیعی بر اساس روایات فراوانی که از طریق اهل بیت علیهمالسلام در مورد عرش الهی وارد شدهاند، آیات را بر معنایی کنایی حمل نمودهاند. از میان ایشان:
الف) عدهای عرش را به معنى «علم بىپايان پروردگار» تفسير كردهاند.
ب) و برخی دیگر به معنى «مالكيت و حاكميت خدا»
ج) و گروه سومی به معنى هر يك از صفات كماليه و جلاليه او، چرا كه هر يك از اين اوصاف بيانگر عظمت مقام او مىباشد، همانگونه كه تخت سلاطين نشانه عظمت آنها است. (طبق اين تفسيرهاى سهگانه مفهوم «عرش» بازگشت به صفات ذات پاك پروردگار مىكند، نه يك وجود خارجى ديگر.) [5]
د) گروه دیگری بر اساس برخی روایات، عرش را موجودی مجرّد از ماده معرفی میکنند.
ذکر برخی از روایات:
و در حديثى از همان امام عليه السلام «عرش» را به معنى علمى كه انبيا را بر آن واقف كرده، و «كرسى» را به معنى علمى كه هيچكس را از آن آگاه نكرده است تفسير فرموده. [6]
و در بعضی روایات «عرش» را بر قلب انبيا و اوصيا و مؤمنان كامل اطلاق كردهاند: «اِنَّ قَلْبَ الْمُؤمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ[7]؛ قلب مؤمن عرش بزرگ خدا است»!
علّامه طباطبایی در توضیح آیه:" وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ" میفرماید:
معناى مجموع آيه اين است كه: خداى تعالى در وقتى و در حالى به خلقت آسمان ها و زمين پرداخت كه عرشش بر آب بود، و بر آب بودن عرش، كنايه است از اينكه مالكيت خداى تعالى در آن روز، مستقر بر اين آب بود كه گفتيم ماده حيات و زندگى است، چون عرش و تخت سلطنت هر پادشاهى عبارت است از محل ظهور سلطنت او و استقرار پادشاه بر آن محل، به معناى استقرار ملك او بر آن محل است، (وقتى مىگويند فلان سلطان بر تخت سلطنت دست يافت و بر آن مستقر گرديد، معنايش اين نيست كه پس از سالها جنگ و خونريزى به چهار تخته چوب دست يافته، بلكه معنايش اين است كه بر مقام فرماندهى و اداره كشور مسلط شده است). پس" استواء بر عرش" به اين معنا است كه خداى تعالى بعد از خلقت آسمان و زمين در دو روز، به امر تدبير مخلوقات خود پرداخت. [8]
پی نوشت:
[1]. راغب گويد: «عرش در اصل خانه سقفدار است جمع آن عروش است ...» - عبارت صحاح چنين است «اَلْعَرْشُ سَرِيرُ الْمُلْكِ وَ عَرْشُ الْبَيْتِ سَقْفُهُ وَ قَوْلُهُم ثلّ عَرْشُهُ اَىْ وَها اَمْرُهُ وَ ذَهَبَ عِزّهُ».
[2]. همچنین: و [يونس/3و رعد/2و فرقان/59و سجده/4و حديد/4]
[3]. في ظلال القرآن, ج 4, ص 1857
[4]. تفسير كبير, ج 17, ص 187 ؛ روح المعاني , ج 12, ص 15 ؛ روح البيان, ج 4, ص 98
[5]. يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص: 86
[6]. بحار الانوار جلد 58 صفحه 28
[7]. بحار الانوار جلد 58 صفحه 39
[8]. ترجمه الميزان، ج10، ص: 225؛ آية الله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن ج 5 (معاد در قرآن)
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم