آیا من نیاز به اصلاح دارم؟

11:57 - 1400/04/07

- اینکه در برابر اشتباهات و اهانتهای دیگران، سعی می کنید تغافل کنید و رابطه خود را قطع نمی کنید، اتفاقا این نوع رفتار به صورت کلی ارزشمند و اخلاقی است؛ به خصوص در فضای خانه، خانواده و تعامل و ارتباط با فرزندان، استفاده از اصل تغافل بسیار توصیه شده تا جایی که در آموزه‌های دینی بیان شده که یک سوم زندگی، تغافل است.

زوجین,همسران

سوال کاربر:

چند سوال داشتم با توجه به اینکه افرادی در سایت هستند که بنظر می رسد در زمینه روانشناسی کارشناس هستند و تحصیل می کنند؛ خواهشمندم راهنماییم کنند.

1- آیا اصولا وسواس فکری باید توسط مشاوران و متخصصان تشخیص داده شود و یا اینکه توسط خود فرد هم قابل تشخیص است؟ مثلا اشتغال ذهنی به سوال 2 که طرح می کنم می تواند از نشانه های وسواس فکری باشد؟!

2- آیا لزوما باید با افرادی که به نوعی اهانت آمیز با ما رفتار می کنند، پاسخ در خور خودشان را بدهیم؟ راستش را بخواهید برای بنده پیش آمده که ساعت ها با دوستانم مباحثه و به قولی مناظره مختلفی در حوزه اعتقادی و ... داشته ام، ولی در مواردی که احساس کردم، طرف عصبانی شده یا مورد جسارت و اهانت از طرف او قرار گرفتم، بحث را ادامه نمی دهم.

من در زندگی روزمره و عادی هم حوصله دعوا و مشاجره ندارم. همیشه می گذرم؛ مثلا اگر کسی مرا به هر دلیلی مسخره کرد، خودم را به تغافل می‌ زنم و می گذرم. اگر کسی خیلی مرا ناراحت کرد، با ایشان قطع رابطه کلامی می‌کنم، ولی یک روز بعد که می‌گذرد با او رفتار عادی خواهم داشت و ظاهرا انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است، درحالی که قلبا فراموش نکرده ام و هنوز هم از او دل چرکین هستم.

من در زندگی شخصی خودم هم اینگونه هستم. طی 15 سالی که از زندگی متاهلیم می گذرد با همسرم یا فرزندانم هرگز قهر نکردم و اتفاقا صراحتا در خانه اعلام کرده ام هر بحثی برای همان ساعت و دقایق است، به زمان دیگری نباید کشیده شود، ولو اینکه خودم برای عملی کردن این ایده بارها و بارها پیش قدم در صلح شده ام تا این مسئله را جا بیندازم، ولی گاهی از طرف دوستان یا اطرافیان یا در مجازی می بینم که این خصلت را بد ارزیابی می کنند. ایا من اشتباه می کنم؟!
از طرفی بنده علایقم متفاوت از علایق سایر خانم هاست و بیشتر به درس و مطالعه علاقه دارم. آیا اینکه علایقم متفاوت از سایر علایق خانم‌هاست نشان از بی حوصلگی است؟

پاسخ مشاور:
درباره سوال اولتان باید عرض کنم که اختلال وسواس فکری؛ عبارت است از افکار، تصاویر یا انگیزه‌های غیرارادی که به صورت مکرر در ذهن ایجاد می‌شود، بدون اینکه فرد بخواهد یا توان جلوگیری آن افکار را داشته باشد. این افکار وسواس‌ گونه، اغلب ناراحت‌ کننده و مزاحم هستند، اما زمانی این مسئله تبدیل به یک اختلال در فرد می شود که اینگونه افکار غیرارادی آنقدر ذهن فرد را مشغول می کند که مانع از روال طبیعی زندگی او می شود؛ مثلا فرض بگیرید آنقدر فرد درگیر آن افکار مزاحم می شود و به آنها ترتیب اثر می دهد که زندگی روزمره خودش را تحت تاثیر قرار می دهد؛ به طوری که رابطه اش با دیگران و محیط بیرون کاملا تحت تاثیر همان افکار مزاحم منفی می شود یا مثلا فرد درباره همسرش آنقدر افکار منفی دارد که رابطه اش با همسرش خراب می شود و زندگی طبیعی خود را ازدست می دهد.

این توضیح کلی درباره وسواس فکری است، اما اینکه آیا هرکسی می تواند ابتلای به وسواس فکری خود را تشخیص بدهد؟ در بعضی از موارد فرد به جهت مطالعات روانشناسی چه بسا متوجه وجود رگه‌های از وسواس فکری در خود بشود؛ به خصوص اگر این وسواس فکری باعث آزار او در زندگی شده باشد. البته اگر خدای نکرده این اختلال تبدیل به اختلال شخصیت شده باشد، احتمال بسیار کمی وجود دارد که فرد متوجه اختلال شخصیت وسواس فکری خودش بشود؛ چرا که عموما کسانی که مبتلا به یکی از اختلالات شخصیت می شوند، اصلا متوجه اختلال خودشان نمی شوند و آن را کاملا عادی می پندارند، در حالی که دیگران متوجه اختلال او می شوند و این مسئله تنها دیگران را آزار می دهد.

لذا درباره اختلالات بالینی باید گفت که خود فرد مبتلا باتوجه به مطالعات روانشناسی که داشته ممکن است تشخیص بدهد، ولی طبیعتا تشخیص دقیق، علمی و کارشناسی آن باید توسط متخصص و روان درمانگر انجام شود.

درباره سوال دومتان هم آن طور که توضیح دادید، هیچ نشانه‌ای که که دلالت بر وسواس فکری شما باشد مشاهده نشد، بلکه شما الگوی رفتاری خودتان در مواجهه با دیگران را بیان کردید  که الگوی ارتباطی شما با دیگران چگونه است. اینکه این الگوی ارتباطی خوب است یا نه؟ چه فواید و مضراتی دارد، سرجای خودش، ولی مشغولیت ذهنی شما درباره درستی یا نادرستی این الگوی رفتاری، لزوما معنایش ابتلا به وسواس فکری نیست! در واقع برای شما سوالی طرح شده است و دنبال پاسخ گرفتن به این سوال هستید که آیا این مدل و الگوی ارتباطی که با دیگران دارید، درست و موثر است یا نه؟ قطعا با دریافت پاسخ در این زمینه، سوال شما هم برطرف خواهد شد.

اینکه در برابر اشتباهات و اهانتهای دیگران، سعی می کنید تغافل کنید و رابطه خود را قطع نمی کنید، اتفاقا این نوع رفتار به صورت کلی ارزشمند و اخلاقی است؛ به خصوص در فضای خانه، خانواده و تعامل و ارتباط با فرزندان، استفاده از اصل تغافل بسیار توصیه شده تا جایی که در آموزه‌های دینی بیان شده که یک سوم زندگی، تغافل است.[1] لذا استفاده از این اصل در ارتباط با دیگران جزو مولفه‌های مهم ارتباط موثر است. اما توجه به یک نکته در اینجا اهمیت دارد؛ آیا استفاده مداوم از اصل تغافل در برابر خطاها و اشتباهات دیگران درست است؟

منظور از این سوال این است که اگر ما همواره در برابر اشتباهات دیگری از اصل تغافل استفاده کنیم، آیا در حذف آن خطا و اشتباه و توجه دادن به فرد موثر است؟ مثلا فرض بگیرید که اگر دخترخانم یا آقاپسرتان یکی دو بار اشتباه کرد و شما تغافل کردید، اگر آن خطا چند بار دیگر هم توسط دختر و پسرتان تکرار شد، آیا ادامه تغافل کار درستی است؟ قطعا تکرار آن خطا و اشتباه در دفعات بعدی نشان می دهد که ادامه آن تغافل موثر نیست و باید شیوه رفتار را تغییر داد.

لذا شما به عنوان مادر، دخترخانم یا آقاپسرتان را کنار می کشید و درباره اشتباهاتشان صحبت می کنید و آنها را متوجه خطایشان می کنید. در مواجهه با دیگران نیز اگر با یکی دو بار تغافل شما، طرف مقابل متوجه خطایش نشد؛ مثلا فردی به شما اهانت کرده است و شما بی آنکه واکنشی نشان دهید، تغافل کردید و روز بعد مانند روزهای دیگر با او عادی رفتار کردید. اگر این تغافل شما باعث شد که فرد پی به اشتباهش ببرد و از شما بابت اشتباه خود عذرخواهی کند یا حداقل پشیمانی را در رفتار و ظاهرش مشاهده کردید، در آن صورت باید گفت که این تغافلی که شما انجام دادید موثر واقع شده است. اما اگر این تغافل شما منجر به برداشت غلط در طرف مقابل شد؛ به طوری که فرد نه تنها متوجه خطای خود نشد، بلکه بیشتر حق به جانب شد و در مسیر اشتباه خود بیشتر باقی ماند، در اینجا ادامه دادن این تغافل درست نیست، بلکه در اینگونه موارد با رعایت ادب و متانت به طرف یادآوری کرد که آن رفتارش باعث ناراحتی شما شده است و از او دلگیر هستید، ولی به خاطر علاقه ای که به او دارید، سعی کردید که این ناراحتی را از دل خودتان بیرون بریزید.

این نوع بیان باعث می شود که در قدم اول، فرد متوجه ناراحتی شما شود و در قدم بعدی، متوجه بزرگواری و قلب رئوف شما هم بشود که علیرغم ناراحتی که از او دارید، اجازه ندادید که این ناراحتی در دل شما تبدیل به کینه شود و یا رابطه را قطع کنید. این نوع روش رفتاری، اثرگذاری بهتری در ارتباط با دیگران دارد.

اینکه شما در برابر خطاها و اشتباهات دیگران سعی می کنید بگذرید و عادی رفتار کنید، علیرغم اینکه ممکن است از فرد خاطی قلبا ناراحت و دلگیر باشید، این می تواند هم نشان از ادب و تربیت شما باشد و هم می تواند نشان از این باشد که یک ترسی بابت از دست دادن دیگران داشته باشید که باعث می شود که در بزنگاه های حساس ارتباطی، عقب نشینی کرده و عادی رفتار کنید. به عبارتی نگران از دست دادن ارتباط خود با دیگران هستید. لذا در بیشتر اوقات سعی می کنید اولین فرد صلح جو باشید. در هر دو صورت؛ باتوجه به توضیحاتی که در بالا داده شد می توانید ارتباط موثرتر، سالم تر و رضایت بخشی را تجربه کنید.

اینکه علایق و سلیقه شما مانند سایر خانم ها نیست و ... چیز بدی نیست و اتفاقا معنایش بی حوصلگی نیست، بخصوص وقتی شما در زندگی، علایق، سلایق و توانمندی هایی دارید که سعی می کنید در آن حوزه ها فعالیت داشته باشید. بی حوصله، افسرده و ... به کسی گفته می شود که هیچ گونه فعالیتی نمی کند و هیچ انگیزه ای برای انجام هیچ فعالیتی هم ندارد. لذا با توجه به اشاره ای از حوزه علایق خود دادید، برداشت بنده این است که علایق ارزشمندی دارید و توصیه می کنم این علایق خود به تحصیل را با همکاری و توافق خانواده دنبال کنید.

پی نوشت:
[1]. امام صادق (عليه‌السلام): «صَلاحُ حالِ التَّعايُشِ و التَّعاشُرِ مِلْ ءُ مِكيالٍ : ثُلثاهُ فِطنَةٌ و ثُلثُهُ تَغافُلٌ: درستى وضع زندگى اجتماعى و معاشرت، پيمانه پُرى را مانَد كه دو سوم آن توجه و هوشيارى است و يك سومش چشم پوشى(تغافل).» [تحف العقول، ص 359]

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 0 =
*****