- آقایان ضدانقلاب و بعضی شیپور بهدستان داخلی، مردمی که از دولت و کم کاریهای آن خستهاند، اعتراضشان را به پای نظام ننویسید.
رؤسای جمهور قبل از انتخاب شدنشان، با وعدههایی نظر مردم را به سوی خود جلب میکنند و چون آن وعدهها متناسب با نیازهای مردم طراحی شده، هرکسی که شعارهای زیباتری بدهد، رأی بیشتری را جذب میکند. با روی کار آمدن یک رئیس جمهور، یک تفکری هشت سال سوار بر کشور میشود و تقریبا اکثر مدیران ارشد که مستقیم یا غیر مستقیم با دولت مرتبط هستند، از صدر تا ذیل دولت، تعویض میشوند.
با یک نگاه سطحی به ادوار مختلف دولت های بعد از انقلاب، خواهیم یافت که بیشترین فرصت برای ادارهی کشور، متعلق به یک تفکر خاصی بوده است. تفکری که از ابتدا طلبکارانه بوده و بیشتر از این که کار کنند، حرف زده اند و مردم را از این حرف زدنها خسته کردند.
از طرفی دولت اخیر که رکورددار وعده و وعیدهای فریبنده است، بیش از تمامی ادوار مردم را بی رمق کرده و بیش از دولتهای قبل نارضایتی را در زندگیهای مردم تسری داده است. پر واضح است که مردم انتقاد دارند و خستهاند. چرا که هشت سال است با کلاه گشاد برجام، سرشان را گرم کردهاند. امروز اعتراض هم حق طبیعی کسی است که حقوقش پایمال شده و متضرر گشته است. اما همیشه عده ای بودهاند که با تشویش و آشوب، اعتراض ملت را در نطفه خفه کرده و مطالبهی مردمی را منحرف میسازند. این بار هم مردم رنجور و زیان دیده برای اعتراض به نابسامانیهای قطعی برق و تعطیلی کسب و کارها، به خیابان آمدند تا اعتراضشان دیده شود، اما باز هم عده ای برای عقدهگشایی رهبری اعتراضات را قاپیدند و این بار شعارهای جدیدی که ساعتها روی آن فکر شده را بر زبان مردم انداختند تا نظر مردم را نسبت به حاکمیت عوض کنند.
اما حقیقت ماجرا چیست؟
حقیقت ماجرا زخمی است کاری که انقلاب اسلامی ایران بر تن اهریمنی ظالمان زمانه انداخته است. این زخم، باعث شده تا فرصت طلبان داخلی و خارجی، از کوچک ترین فرصت برای آشوب، سوءاستفاده کنند. حقیقت ماجرا این است که دولت، تمامی تلاش خود را کرد تا مردم را از نظامشان نا امید کند. دولتی که ارباب کدسازی و کددهی است.
دولتی که بدتر از فراماسونها، نمادگراست.
از وعدهی صدروزه اش بگیر تا حل نشدن مشکل آب آشامیدنی مردم.
همه و همه محقق شد و دولت وعدهاش را عملی کرد. اما کاملا برعکس. دقیقا طبق همانی که برنامه ریزی کرده بود.
حال که تفکر دولت برای بار چندم نتوانسته بود اعتماد مردم را جلب کند، چه چیز بهتر از کبریت زدن به انبار باروتی که فتیلیه اش از سالها قبل آماده شده است. مردم برای اعتراض به قطعی برق به خیابان میآیند اما فرصت طلبها شعار«رضاخان روحت شاد» سر میهند. چرا به مردم آدرس غلط میهید؟
گوش حاکمیت برای شنیدن صدای اعتراض مردم سنگین است یا دولت بنفش با جیغهای بنفش؟
حاکمیت به اوضاع بی اهمیت است یا دولت تورم؟
حاکمیت مرغ و تخم مرغ را گران می کند و برق را قطع می کند یا دولت بی تدبیر؟
اما این تحلیل را هم باید شنید، این که بعد از انتخابات، مانند سال 88 آشوب نشد، چند علت دارد.
در سال 88 چون تفکری مقابل تفکر جریان ثروت و قدرت رأی آورده بود و متولی انتخابات هم دولت آنها نبود، اعتراضها شروع شد و تبدیل به قتنه و آشوب گردید.اما این دوره سکوت حاکم بود. چون هم متولی انتخابات خودشان بودند و دهانشان بسته بود(هرچند که برگزاری انتخابات، مجموعه ای از کارشکنی ها و خرابکاریها بود).
دیگر این که برای بعد از انتخابات برنامه داشتند و طرح قبلی و سوختهی فتنه ی بعد از انتخابات را اجرایی نکردند. این بار با حرکت آخر، آخرین مهرهی دومینوی ناامیدسازی را بر زمین انداختند و خون مردم را به جوش آوردند.
مردم با چه زبانی بگویند که نظامشان را دوست دارند؟
با چه زبانی بگویند که معترض هستند به وضع موجود؟
چرا شما هر اعتراضی را به پای نظام میگذارید؟
باید گفت: اشکال کار نظام نیست. اشکال کار شمایید که از سیاست و مدیریت فقط لباس پوشیدنها و دستور دادنهایش را یاد گرفته اید.
اشکال کار شمایید که خشم خود را نثار ملتتان میکنید و خندههایتان برای کدخدا و کدخدا دوستان است.
بروید و این ردایی که به تنتان زار میزند را درآورید. شما لایق خدمت به خلق نیستید.