کدامیک خطرناک تر است؛ ادیان متعدد یا انکار خدا؟

13:05 - 1400/05/11

-انکار خدا نتیجه ای جز نسبیت در معرفت و نابودی گزاره های اخلاقی ندارد.

اخلاق و الحاد

اشاره
تکثر و تنوع ادیان - صرف نظر از حق و باطل بودن آن ها - واقعیت غیر قابل انکاری است و از نظر جامعه شناختی باید پذیرفت که در روزگار ما ادیان متعدد، با شباهت ها و تفاوت های فراوان وجود دارند. این ادیان متکثر - به اعتقاد متدینان به آنها - به آسمانی و زمینی تقسیم می شوند و ادیان آسمانی به صورت طولی، نزول یافته اند؛ ولی امروزه همه این ادیان با اشکال و صور گوناگون تحقق دارند. غالب دین باوران، مدعی حقانیت انحصاری دین خود هستند و ادیان آنها نیز این حقانیت انحصاری را ادعا می کنند. آموزه های ادیان متعدد، على رغم شباهت و اشتراک در برخی موارد، ناسازگاری و اختلافات گوناگون در بسیاری از موارد برخوردارند؛ مانند تشخص خدا، تجسد الوهیت، توحید و شرک و ... .[1] اما آیا این تکثر در ادیان و اختلاف مردم در یافتن مسیر حق، دلیل بر ابطال تمام ادیان و در نتیجه گرویدن به خداناباوری و الحاد می‌گردد؟

نسبیت در باور ملحدانه
می‌توان شبهات نظری و شهوات عملی از عوامل اصلی دین ستیزی و دین گریزی برخی انسان‌ها معرفی کرد. کسانی که ذهن‌های تنبل دارند، با کوچکترین شبهه و اشکال، دین را کنار گذاشته و آن را مقصر تمام سختی‌های خود معرفی می‌کنند. از این روست که شرور در این عالم، پناهگاه الحاد شده است و برخی توهم کردند تبیین صحیح و منطقی از شرور وجود ندارد. همچنین اختلاف‌های نظری میان عالمان هر دینی و کثرت ادیان از دیگر عوامل گرایش به الحاد شمرده می‌شود.

نظریه‌پردازان جبهه الحاد تنها راه حل برای فرار از اختلاف میان انسان‌ها را حذف خدا از زندگی انسان‌ها معرفی کرده‌اند و آن را با اخلاق مدار بودن ناسازگار ندانسته اند. آنها گفته اند چنین نیست که رفتارهای اخلاقی نتیجه خداباوری باشد بلکه رفتار اخلاقی از خداناباور نیز صادر می‌شود. اما اشکال اساسی این باور ملحدانه، فقدان معیار مشخص برای رفتارهای اخلاقی و قبول مسئولیت‌های اجتماعی است. یک خداناباور نمی‌تواند توضیح روشنی در مورد اینکه چرا یک عمل باید خوب و عمل دیگر شر تلقی شود، ارائه دهد.[2] زیرا در جهان بینی ملحدان، الحاد متشکل از این مفهوم است که انسان ها چیزی بیش از ماده و حرکت نیستند و خدایی نیست که بتواند آنها را ایجاد کند. اساساً یک ملحد این حرف را می زند که هر چیزی که به خوشبختی انسان و نیاز به زنده ماندن کمک کند، به یک قانون اخلاقی در مغز ما تبدیل می‌شود. به عنوان مثال، اگر گروهی از مردم گروه دیگری را به قتل برساند، ملحدان آن را به اخلاق بی ارتباط می‌دانند؛ زیرا برای آنها، این فقط یک اتفاق است که احتمالا باید واقع می‌شد.[3] در حالیکه در جهان بینی مومنانه، حق و باطل ثابت است و توسط خداوند تعیین می‌شود و وجود ثواب‌ها و عذاب‌های اخروی، بهترین ضامن اجرایی برای رفتارهای اخلاقی است. این نکته‌ مهمی است که حتی دانشمندان غربی نیز بر آن تاکید کرده‌اند.[4]

امکان یافتن مسیر حق
انسان فطرتاً یک موجود کمال گرا و مطلق خواه است. همواره دوست دارد بهترین‌ها نصیب او شود. در تمام حالات زندگی انسان این مطلب به روشنی پیداست. حتی وجود اديان با همه اختلاف و گوناگون، همه در این فطرت انساني ريشه دارند. اگر انسان به فطرت ساده خود رجوع کند و تعصباتى را كه به وراثت از اسلاف يا به سرايت از اقران بر انسان عارض مى ‏شود كنار بگذارد، بدون هيچ ترديدى متوجه می‌شود که این هستی، وحدت در عين كثرت دارد و با اين ارتباطى كه اجزايش در عين تفرقه و تشتّت باهم دارند همه به يک سببى كه مافوق همه اسباب است منتهى مى‏شود. البته در شناخت این سبب میان انسان‌ها اختلاف وجود دارد و متاسفانه بسیاری از انسان‌ها از شناخت سبب حقیقی یعنی خداوند، غافل هستند و خضوع و پرستش را در برابر یک خدای خیالی چه زمینی چه آسمانی انجام می‌دهند اما قطعا این روش و سلوک یعنی دین‌داری در انسان‌ها به حكم فطرت و مبتنی بر اصل توحيد و واحدگرایی است.[5]

اما با این حال، درست است كه در دين، اكراه و اجبارى نيست و خدا نیز آن را فرموده: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»[6] ولى اين سخن به اين معنى نيست كه دين خدا در هر زمانى متعدد است و ما حق داريم هر كدام را كه بخواهيم انتخاب كنيم. بلکه در هر زمانى يک دين حق وجود دارد[7] و انسان ابزار کافی برای شناخت آن را به همراه دارد. ابزاری که در نهاد همه انسان‌ها قرار داده شده که عبارت باشد از قدرت تعقل و اندیشه. بیشتر انسان‌ها درگیر مسائل مادی و دنیایی هستند و شناخت ویژگی‌های خدای حقیقی و بی نقص برای آنها مشکل است و شیطان درون و بیرون مانع از درک صحیح آنها می‌شود. اما با به کارگیری قدرت عقل می‌توان بدون نیاز به آزمودن تمام ادیان موجود در میان انسان‌ها و صرفا با بررسی استدلال‌های و باورهای آنها، به صحت یا بطلان هر کدام پی برد.

نتیجه
دین داری و الگوبرداری از یک موجود برتر و کامل تر، از ویژگی های فطری در تمام انسان‌ها محسوب می‌شود. این خصوصیت دارای آفاتی همچون کثرت ادیان زمینی و آسمانی است. اما این به معنای غلط بودن تمام ادیان و در نتیجه انکار وجود خدا نمی‌شود. الحاد و خداناباوری نتیجه‌ای جز نسبیت در معرفت و نابودی گزاره‌های اخلاقی ندارد.

پی نوشت
[1]. مسائل جدید کلامی(3)، ص 393.
[2]https://en.wikipedia.org/wiki/Criticism_of_atheism
[3]
https://www.debate.org/debates/Atheism-can-not-account-for-moral-truth/1/
[4]
https://www.academia.edu/8896807/On_Truth_and_Atheism?sm=b
[5]
. با علامه در الميزان، ج‏1، ص: 691.
[6]. بقره/256.
[7]. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏1، ص: 277.

دین داری و الگوبرداری از یک موجود برتر و کامل‌تر از ویژگی های فطری در تمام انسان‌ها محسوب می‌شود. این خصوصیت دارای آفاتی همچون کثرت ادیان زمینی و آسمانی است. اما این به معنای غلط بودن تمام ادیان و در نتیجه انکار وجود خدا نمی‌شود. الحاد و خداناباوری نتیجه‌ای جز نسبیت در معرفت و نابودی گزاره‌های اخلاقی ندارد.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 6 =
*****