- اندیشه آخرت در تعالیم پیامبران الهی هیچ شباهتی به رویا ندارد بلکه ناشی از یک واقعیت خارجی و میل فطری است.
اشاره
در طول تاریخ و از زمان پیدایش بشریت، همواره پیامبران الهی مردم را به سوی خداپرستی و دوری از شرک دعوت میکردند. نتیجه و ثمره مهم این دعوت، چیزی جز یک زندگی راحت و آسوده نبوده و نیست؛ زیرا قبول خداپرستی به معنای قبول خالقیت و رازقیت و تدبیر بی عیب و نقص خداوند است. خدای عالم و قادر و خیرخواه محض هیچگاه برای بنده خویش، ناراحتی و سختی را نخواسته است. پس رسیدن به خوشبختی و لذت بردن از زندگی تنها از مسیر تمکین از فرامین الهی عبور میکند.
البته انسان با توجه به قدرت انتخاب و آزادی که در سرشت او نهادینه شده و با توجه به وسوسههای شیطان درون و بیرون، سعی میکند خود را مستقل و بی نیاز از خدا بپندارد و حال آنکه بی نیازی از خدا او را از نیازمندی به سایر موجودات جدا نمیکند و انسان یک موجود ضعیف است که برای بقاء، به غیر از خود محتاج است اما متاسفانه نخستین گزینه برای جدایی، خداوند میباشد.
اشکال
اپیکور (Epicurus) یکی از فیلسوفان ملحد در یونان باستان بر این باور بود که سرای آخرت در تعالیم پیامبران الهی جایگاه مهمی دارد که مردم را از آن آگاه میکردند. او معتقد بود که میتوان این تعالیم را اندیشههای خرافی مربوط به جهان پس از مرگ دانست؛ زیرا گزارش پیامبران از شکنجههایی که در سرای آخرت، گریبانگیر آدمی خواهد شد، بزرگترین دشمن بشیریت میشود. در نتیجه انسان در زندگی همواره با این ترس خرافی درگیر است و لذتها از او سلب خواهد شد.
وی همچنین این ادعا را با یک تمثیل مورد تایید قرار داده و گفته: مگر انسان از «نبودن» خویش پیش از تولد میترسد؟ در این صورت چرا از نیستی خویش بعد از زندگی میهراسد؟ زندگی آدمی رؤیای میان دو خواب است و خواب بی رؤیا همیشه شیرینتر از خوابی است که با رؤیاها درآمیزد. به علاوه، طولانیترین خوابها لحظه کوتاهی بیش نمینماید. نیستی نیز خواه ده، یا صد، یا یک میلیون، یا هزار میلیون سال باشد، لحظهای بیش نیست. در ابدیت مرگ، انسان حتی از موجودیت خویش آگاه نیست.[1]
پاسخ
نگرانی انسان از جهان واپسین یک امر فطری است؛ زیرا حيوانات درباره مرگ فكر نمیكنند. آنچه در حيوانات وجود دارد غريزه فرار از خطر و ميل به حفظ حيات حاضر است که لازمه مطلق حيات میباشد. ولى در انسان، علاوه بر اين، توجه به آينده و بقاء در آينده نيز وجود دارد. به عبارت ديگر در انسان آرزوى خلود و جاويدان ماندن وجود دارد و اين آرزو مخصوص انسان است. «نگرانى از مرگ» زاييده ميل به خلود است و قطعا در نظام طبيعت، هيچ ميلى گزاف و بيهوده نيست و اين ميل به جاودانگی دليل بر بقاء بشر پس از مرگ میباشد؛ زیرا همینكه انسان از فكر نيست شدن رنج میبرد، بهترین دليل بر نیست نشدن انسان است. اگر انسان مانند گل ها و گياهان، زندگى موقت و محدود میداشت، آرزوى جاودانگی در او به صورت يک ميل اصيل به وجود نمیآمد. وجود عطش در انسان، دليل وجود آب در خارج است. وجود هر ميل و استعداد اصيل ديگر نیز دليل وجود كمالى است كه استعداد و ميل به سوى آن متوجه است.[2]
البته جهان بینی و نگاه انسانها به اشیاء پیرامونشان در انتخاب مسیر زندگی بسیار تاثیرگذار است. مشخص است كه وقتى جهان بينى يک انسان و تمام هم و غم او معطوف به زندگى مادى دنيا باشد و به زندگی ابدی ایمان نداشته باشد و آن را فراموش کند، قطعا تمام تلاشش برای بقاء در زندگی همین دنیا صرف میشود و به داشتن آن راضى گشته، دلش به آرامشى كاذب، آرامش مى يابد. اما اگر انسان به حکم فطرتش میخواهد باقی بماند و جهان بینی توحیدی داشته باشد، نه تنها تلاش میکند که جاودانه باشد بلکه خوشبختی و سعادت را نیز طلب میکند. پس اگر اين انسان، به حيات دائمى ایمان داشته باشد قطعا زندگی او به پهناى دنيا و آخرت است.[3]
با توجه به آنکه تذکر دادن در مورد جهان آخرت، یکی از ماموریتهای پیامبران الهی بوده، آیا واقعاً تعالیم ایشان در این مورد، صرفا پیرامون عذابها و تنبیهها است؟ پاسخ منفی است. پیامبران الهی به دستور خداوند و برای هموار ساختن مسیر سعادت مامور شدند. در جهان بینی توحیدی، خداوند آفریننده و مدبر تمام موجودات است و هیچگاه بدبختی و شر را برای انسان نخواسته است مگر اینکه خود انسان با پیروی از هوای نفس، مسیر باطل را انتخاب کند. ایمان به خداوند و پیروی از فرامین او نتیجهای جز خوشبختی در این دنیا و آخرت ندارد و قطعا در آخرت با زندگی مطلوب و خوشایندی روبرو میشود.
درست است که جنين در شكم مادر، نمیتواند حقايق دنيا را درک و تصور كند هر چند مادرش بتواند به بهترین شکل برايش بيان كند و شاید تنها شبحى از حقايق دنيا را تصوّر كند، اما حب ذات و میل به بقاء درون هر موجودی دارای حیاتی میباشد حتی جنین. جنین با حرکات مختلف در رحم مادر تلاش میکند که او را از وضعیت خود آگاه کند و از خطرها دوری میکند. دقیقا انسان بالغ در این دنیا نیز در مورد آخرت و پاداشهای آن چنین تصور ناقصی دارد؛ زيرا هر چند براى شرح و توضيح آن پاداش ها، از قالب ها و الفاظ دنيوى استفاده شده، ولى مفهوم و محتواى آن ماهيت اخروى دارد و آنچه از نعمت هاى اخروى میشنود و تصور میكند، تنها شبحى از واقعيات جهان آخرت است و طبیعی است که نبايد انتظار درک حقیقت را از این انسان داشت[4] و چه بسا مورد انکار قرار بگیرد.
نتیجه
میل به جاودانگی و زندگی پس از مرگ در نهاد و فطرت انسان وجود دارد اما انسان ملحد برای انجام لذتهای زودگذر دنیایی، سرای پس از مرگ را انکار میکند و آن را به مانند خواب یا زندگی پیش از تولد توصیف میکند. حال آنکه اندیشیدن پیرامون مرگ بهترین دلیل بر میل به جاودانگی و وجود معاد است و انسان پیش از تولد نیز نگران سرنوشت خویش است.
پی نوشت
[1]. Living Biographies of Great Philosophers: p41.
[2]. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج1، ص: 201-200.
[3]. الميزان في تفسير القرآن، ج10، ص: 14.
[4]. آيات ولايت در قرآن، ص: 222-221.
میل به جاودانگی و زندگی پس از مرگ در نهاد و فطرت انسان وجود دارد اما انسان ملحد برای انجام لذتهای زودگذر دنیایی، سرای پس از مرگ را انکار میکند و آن را به مانند خواب یا زندگی پیش از تولد توصیف میکند. حال آنکه اندیشیدن پیرامون مرگ بهترین دلیل بر میل به جاودانگی و وجود معاد است و انسان پیش از تولد نیز نگران سرنوشت خویش است.