علی اکبر زیباترین و خوشخوترین مردم زمان خود بود که از عمر شریفش نوزده یا هیجده یا بیست و پنج بهار میگذشت او اول شهید ال ابو طالب در روز عاشورا بود که خدمت پدر امد و اذن میدان خواست و امام علیه السلام اجازه داد...
حضرت علی اکبر علیه السلام کسی که از خاندان پیامبر صلی الله علیه و اله اماده نبرد شد، علی اکبر فرزند امام علیه السلام بود. او زیباترین و خوشخوترین مردم زمان خود بود که از عمر شریفش نوزده یا هیجده یا بیست و پنج بهار میگذشت او اول شهید ال ابو طالب در روز عاشورا بود که خدمت پدر امد و اذن میدان خواست و امام علیه السلام اجازه داد. و چون رهسپار میدان شد، امام علیه السلام با ناامیدی بر او نگریست و اشک از دیدگان مبارکش جاری شد.
[420]-245 - چون امام علیه السلام او را دید (که رهسپار میدان است) صورت بر اسمان داشت و عرض کرد: (بار الها! بر این قوم گواه باش که به جانب ایشان نوجوانی رهسپار است که در صورت و سیرت و گفتار شبیهترین مردم به پیامبرت محمد صلی الله علیه و اله است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبرت بودیم به چهره او مینگریستیم. خدایا! برکات زمین را از اینان بازدار و ایشان را سخت پراکنده و پاره پاره ساز و به راههای گوناگون بیفکن و والیان را هرگز از انان راضی مدار که انان ما را خواندند تا یاریمان کنند، چون پاسخ دادیم ستم کردند و ما را کشتند)1.
سپس به عمر سعد ندا داد: (تو را چه میشود؟ خدا نسلت را قطع کند و کارت را بیبرکت
1) اللهم اشهد علی هولاء القوم، فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک محمد صلی الله علیه و اله، کنا اذا اشتقنا الی وجه رسولک نظرنا الی وجهه، اللهم فامنعهم برکات الارض، ان منعتهم ففرقهم تفریقا، و مزقهم تمزیقا، و اجعلهم طرایق قددا، و لا ترض الولاه عنهم ابدا، فانهم دعونا لینصرونا ثم عدوا علینا یقاتلونا و یقتلونا.
515 سازد و پس از من کسی را بر تو بگمارد که در بسترت بکشد، به همان سان که نسل مرا قطع کردی و حرمت پیوند مرا با پیامبر خدا صلی الله علیه و اله نگه نداشتی)1. سپس با صدای رسا تلاوت فرمود: حقا که خدا ادم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر عالمیان برگزید، ذریهای که برخی از نسل برخی دیگرند و خدا شنوا و داناست.2
پس علی اکبر علیه السلام بر انان یورش برد و این رجز میخواند:
منم علی فرزند حسین علیه السلام فرزند علی علیه السلام که ما - سوگند به خانه خدا - به پیامبر صلی الله علیه و اله سزاوارتریم. به خدا سوگند هیچ ناپاک سرشتی در ما (خاندان نور و نبوت) حکم نراند. با این نیزه ان قدر بر شما (ناکسان) زخم افکنم تا کج شود. در حمایت پدرم با این شمشیر - چونان ضربت نوجوان هاشمی علوی - شما را سخت درهم کوبم.
پس انچنان (دلاورانه) با کوفیان جنگید که از بسیاری کشتگان به ضجه افتادند! او با تشنگی که داشت صد و بیست نفر را کشت سپس در حالی که زخمهای بسیار برداشته بود به سوی پدر برگشت و گفت: پدر جان! تشنگیم کشت و سنگینی سلاح توانم را برد ایا ابی هست تا بر دشمنان نیرو گیرم؟ امام علیه السلام گریست و فرمود: (فرزندم! بر محمد صلی الله علیه و اله و بر علی علیه السلام و بر پدرت گران است که ایشان را بخوانی و پاسخت ندهند و دادشان طلبی و فریادت نرسند. فرزندم! زبانت را پیش ار)3. پس ان را مکید و انگشتر خود را به او سپرد و فرمود: (این انگشتر را در دهانت بگذار و به نبرد دشمن برگرد که بزودی جدت با جامی سرشار از نوشیدنی - که پس از ان هرگز
1) مالک؟ قطع الله رحمک! و لا بارک لک فی امرک، و سلط علیک من یذبحک علی فراشک کما قطعت رحمی و لم تحفظ قرابتی من رسول الله صلی الله علیه و اله.
2) ان الله اصطفی ادم و نوحا و ال ابراهیم و ال عمران علی العالمین ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم. ال عمران: 33-34.
3) یا بنی عز علی محمد و علی علی و علی ابیک علیه السلام، ان تدعوهم فلا یجیبونک، و تستغیث بهم فلا یغیثونک، یا بنی هات لسانک.
516 تشنگی نیابی - تو را سیراب کند.)1
در روایتی امده که فرمود: (فرزندم! زمانی کوتاه نیز بجنگ! چه زود است جد خود محمد صلی الله علیه و اله را دیدار کنی تا با قدحی لبریز از نوشیدنی - که پس از ان هرگز تشنگی نیابی - تو را سیراب کند)2.
و ابو الفرج، از امام باقر او از امام سجاد علیهم السلام نقل کرده که فرمود: اول شهید ال ابو طالب که در رکاب حسین علیه السلام به شهادت رسید فرزندش علی اکبر علیه السلام بود.
سعید بن ثابت گوید: چون علی بن الحسین علیه السلام به میدان رفت اشک امام علیه السلام جاری شد و عرض کرد: (بار الها! تو خود بر این قوم گواه باش که به جانب ایشان نوجوانی رهسپار است که شبیهترین مردم به رسول خداست)3. علی اکبر سخت بر انان حمله کرد و پس از مدتی به سوی پدر بازگشت و عرض کرد: پدر جان! تشنگی! امام علیه السلام فرمود: (محبوب دلم! صبر کن بزودی رسول خدا صلی الله علیه و اله با جام خود سیرابت میکند)4. علی اکبر علیه السلام پیدرپی حمله میکرد تا تیری به گلویش نشسته ان را شکافت و او در خون خود غلتید و ندا داد: پدر جان! بر تو باد سلام، اینک این جدم رسول خداست که به تو سلام میرساند و میفرماید: زود به سوی ما بشتاب! سپس اهی کشید و از دنیا رفت.
[421]-246 - و در برخی منابع امده که: علی اکبر علیه السلام به میدان برگشت و حمله کرد و این رجز خواند: حقایق جنگ اشکار گشت و پس از این نیز گواهان راستی ان نمودار شوند. سوگند به خدایی که پروردگار عرش است، از نبرد با سپاهیان انبوه شما فاصله نگیریم تا که شمشیرها در غلاف شوند.
1) خذ هذا الخاتم فی فیک و ارجع الی قتال عدوک، فانی ارجو ان لا تمسی حتی یسقیک جدک بکاسه الاوفی شربه لا تظما بعدها ابدا.
2) وا غوثاه! یا بنی قاتل قلیلا، فما اسرع ما تلقی جدک محمدا صلی الله علیه و اله فیسقیک بکاسه الاوفی شربه لا تظما ابدا.
3) اللهم کن انت الشهید علیهم، فبرز الیهم غلام اشبه الخلق برسول الله صلی الله علیه و اله.
4) اصبر حبیبی، فانک لا تمسی حتی یسقیک رسول الله بکاسه.
517 و سخت و پیگیر جنگید تا دویست نفر را کشت. سپس منقذ بن مره عبدی (از کمین جست و) چنان بر فرق ان بزرگوار زد که بر زمین افتاد و دشمنان (گردش را گرفته) با شمشیر میزدند.
سپس (ناتوان شده) سر خود را روی یال اسب نهاد و اسب (وحشت زده) او را به سوی سپاه دشمن برد و انان با شمشیرهای خود او را قطعهقطعه کردند.
و چون اخرین لحظاتش فرا رسید. ندا داد: پدر جان! اینک این جدم رسول خدا صلی الله علیه و اله است که با قدح سرشار خود مرا شربتی داد که پس از ان هرگز تشنگی نیابم. و میفرماید:
بشتاب! بشتاب! که برای تو نیز جامی فراهم است. پس ناله امام حسین علیه السلام برخاست و فرمود: (خدا بکشد قومی را که تو را کشتند. فرزندم! اینان چه بسیار بر خدا و هتک حریم رسول خدا صلی الله علیه و اله گستاخ گشتهاند! پس از تو خاک بر سر دنیا)!1
حمید بن مسلم گوید: گویا بانویی را میبینم که همچون افتاب درخشان شتابان از خیمهها بیرون امده فریاد میزد: ای محبوب دلم! میوه قلبم! نور دیدهام! پرسیدم که او کیست؟ گفتند: زینب دختر علی علیه السلام. او امد و خود را بر جسد بیجان علی علیه السلام افکند (و سخت گریست). امام علیه السلام امده دست خواهرش را گرفت و به خیمهها برگرداند و رو به جوانان خود کرد و فرمود: (برادر خود را بردارید)2. انان علی اکبر علیه السلام را برداشته اوردند تا در خیمهای که رو به روی ان نبرد جریان داشت به زمین نهادند.
ابو مخنف گوید: سپس امام علیه السلام سر فرزند خود را بر دامن گرفت و خون از چهره او پاک کرده میبوسید و میفرمود: (فرزندم! تو از اندوه و فشارهای دنیا اسودی و به روح و ریحان رسیدی و پدرت هنوز در دنیاست و چه زود است که به تو پیوندم!)3 قندوزی گوید:
1) قتل الله قوما قتلوک یا بنی ما اجراهم علی الله، و علی انتهاک حرمه رسول الله، علی الدنیا بعدک العفا.
2) احملوا اخاکم.
3) یا ولدی اما انت فقد استرحت من هم الدنیا و غمها و شدایدها و صرت الی روح و ریحان و قد بقی ابوک و ما اسرع اللحوق بک.
518(فرزندم! خدا کشندگان تو را از رحمت خود به دور کند. اینان چه بسیار بر خدا و هتک حریم رسول خدا صلی الله علیه و اله گستاخاند)1 اشک دیدگان امام علیه السلام جاری شد و شیون بانوان برخاست.
امام علیه السلام ایشان را ساکت کرد و فرمود: (ارام شوید که گریهها پیش رو دارید!)2
در روایتی امده که: امام علیه السلام چون فرزند شهید خود را دید فرمود: (ای میوه دلم! ای نور دیدهام!)3
پی نوشت:
1) لعن الله قوما قتلوک یا ولدی، ما اشد جراتهم علی الله، و علی انتهاک حرم رسول الله صلی الله علیه و اله.
2) اسکتن فان البکاء امامکن.
3) یا ثمره فواداه، و یا قره عیناه.