- خدای مورد دعوت اسلام، یک خدای واقعی است نه موهوم.
اشاره
پرستش و عبادت در زندگی انسان دچار چالش های متعددی است. گاهی مفهوم پرستش و گاهی کیفیت آن مورد نزاع و گفت و گو واقع میشود. همچنین کیستی معبود و ویژگیهای آن نیز از مباحث مهم محسوب میشود. کثرت ادیان و باورهای متعدد، نقطه ضعف در این گونه مباحث شناخته میشود و به فراری دادن افراد برای ورود به این موضوع و در نهایت به سلب کلی دین و بی فایده بودن آن و یا حداقل، تشکیک در مثبت بودن فایده دینداری منجر میشود.
اشکال
یکی از شبهاتی که ملحدان برای انکار خدا و در نتیجه، انکار دین مطرح میکنند، موهوم بودن خدای ادیان الهی است. در این شبهه چنین القاء میشود که انسان پس از سالیان سال متوجه شد که ساخته دست خود یعنی بتها را نباید بپرستد و به همین منوال، سالها طول خواهد کشید که انسان متوجه شود، خدای ساخته ذهنش را نیز نباید پرستش کند. در واقع این شبهه، در صدد نفی هر گونه خدای مادی و غیر مادی و در نتیجه انکار هر دین و آئینی است و ادیان الهی، خدایی را به مردم معرفی میکنند که واقعی نیست و صرفا ساخته و پرداخته ذهن پیامبران و بزرگان دین است.
پاسخ
پاسخ به این شبهه دارای دو مرحله میباشد:
خدایان باطل، مورد انکار ادیان الهی
بخشی از این اشکال به صورت کلی قابل قبول است. به این معنا که بت پرستی و پرستش خدای موهوم یک امر ناپسند و کاملا غیر عقلانی است؛ زیرا عقل سالم چنین حکم میکند که پرستش فقط سزاوار موجود بی نقص و به دور از هر عیب و احتیاج میباشد. قطعا بتها و سایر خدایان مادی مانند گاو، فاقد چنین ویژگی هستند و در ادیان الهی به ویژه اسلام، از عبادت این خدایان نهی شده است.[1] همچنین موجود ساختگی و تخیلی که وجودش و قوام آن، صرفا در ذهن انسان است، نیز نمیتواند به عنوان معبود قرار گیرد. خدایانی همچون شیطان، شانس، اَبَر انسان که با قدرت تخیل بشر ایجاد شدهاند، هیچ کدام نمیتوانند نیازهای مادی و معنوی انسان را برآورده کنند و مخاطب سخن واقع شوند و اگر انسان از سوی آنها تاثیراتی احساس میکند، قطعا یک نوع تلقین موقت و گذرا است.
اسلام واقعی ارائه دهنده خدای واقعی
هر چند شالوده ادیان الهی یکسان است اما متاسفانه امروز فقط اسلام عزیز بر اساس باورهای شیعه اثنی عشری، از گزند هر گونه تحریف و انحراف مصون مانده است؛ زیرا ادله حقانیت اسلام و معجزات خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) بر بطلان هر دینی دیگری دلالت میکند. همچنین ضمیمه شدن ادله عقلی بر امامت امیرالمومنین (علیه السلام) با روایات متعدد پیرامون باطل بودن تمام فرقههای اسلامی غیر از یک فرقه، حقانیت مذهب شیعه را به اثبات میرساند.[2] از این رو، باورهای دیگر ادیان الهی و سایر فرقههای منسوب به اسلام، قابل استناد نیست. بنابراین هیچ بعید نیست که معبود دینهای به ظاهر الهی، یک معبود کاملا ذهنی و موهوم باشد.
اما بر اساس تعالیم اسلام واقعی که برگرفته از استدلالهای عقلی و تایید شده توسط آیات[3] و احادیث[4] متعدد است، ذات خدا بسيط است نه مركب؛ زيرا تركب يک موجود از اجزاى ذهنى يا خارجى، نشانه نياز او به اجزاى خود میباشد و نيازمندی، نشانه نقص در معبود است. بنابراین خدای مورد پرستش نباید هیچ جزئی در خارج و هیچ جایگاهی در ذهن داشته باشد بلکه او باید یک موجود کامل و بی نقص باشد که هستی و واقع، از او پُر شده باشد.
بهترین دلیل واقعی بودن خدای عز و جل آن است اگر بتوانیم ذهنی بودن خدا را ابطال کنیم، ادعای مقابل اثبات خواهد شد؛ زیرا خارج از این دو حالت نیست که خدا یا در ذهن است یا در واقع؛ اگر خدا یک شیئ موهوم باشد، یعنی متکی به ذهن و قائم به وجود اوست و تا ذهن باقی است او نیز باقی است و اگر ذهن نباشد، آن خدا نیز نخواهد بود. اینها نشان از احتیاج و نقصان خدای موهوم است و موهوم در نظام معرفت انسانی، باطل میباشد. بنابراین خدا باید یک امر واقعی باشد تا از هر گونه نقص و احتیاج به دور باشد. وقتی به تعالیم اسلامی رجوع میشود، خدای معرفی شده جهت فرمان برداری از او، نه تنها به ذهن انسان بلکه به هیچ چیز غیر از خود قوام و پایداری ندارد بلکه هر چیزی به او قوام دارد و در نهایت به هلاک و نابودی منتهی میشود و ماندگار نیست.[5]
درست است که احاديث، شکلهای گوناگونى را براى به کار بردن نام ها و صفات بر خداوند بيان كردهاند و لازم است اين نام ها و صفات، به گونهاى به كار برده شوند كه به امورى مانند تشبيه خالق به مخلوق و يا نفى خالق و يا تعطيل شناخت و يا ايجاد صورت هاى ذهنى و توهمِ احاطه به ذات الهى نينجامد،[6] امّا سزاوار است توجه داشته باشيم كه نام هاى خدا، موضوعيت ندارند و هر يک از آنها، گونهاى تعبير از ذات مقدس الهى هستند و انسان، از طريق اين نام ها، به خداوندى كه معرفت فطرى به او دارد، روى مى آورد و پيوند خود را با خداى سبحان، از طريق همين نام ها و صفات بر قرار میكند و در محدوده شناختش نسبت به خدا، او را میخواند و به درگاهش مینالد و تمام اینها منافاتی ندارد که معبود انسان، یک خدای واقعی باشد نه خدای ذهنی و موهوم.
واقعیت عینی و رفتار مسلمانان نیز حاکی از همین نکته است. مسلمانان هيچگاه خدا را با مفهوم فكرى و صورت تخيلى ذهنى عبادت نمیكنند و هيچگاه مصداق خارجى همان مفهوم ذهنی خودشان را نمیپرستند، بلكه عبادت آنان به ذات حقيقى و واقعى پروردگارشان تعلق گرفه است و تلاش میکنند که احساس حضور نزد خدا را درون خود تقویت کنند.
نتیجه
خدایان موهوم و ذهنی سزاوار پرستیده شدن نیستند و دعوت اسلام به خدای واقعی است نه ذهنی، زیرا خدای ذهنی، وابسته و محتاج به ذهن است و خدای واقعی متکی به خویشتن میباشد و استدلال عقلی، انسان را به سوی خدای بی نیاز هدایت میکند.
پی نوشت
[1]. اعراف/157 ؛ انبیاء/66.
[2]. بحوث في الملل و النحل، ج1، ص: 28.
[3]. اخلاص/1.
[4]. الكافي، ج1، ص: 72.
[5]. الميزان في تفسير القرآن، ج16، ص: 91.
[6]. الكافي، ج1، ص: 100.
خدایان موهوم و ذهنی سزاوار پرستیده شدن نیستند و دعوت اسلام، به خدای واقعی است نه ذهنی؛ زیرا خدای ذهنی، وابسته و محتاج به ذهن است و خدای واقعی متکی به خویشتن میباشد و استدلال عقلی، انسان را به سوی خدای بی نیاز هدایت میکند.