اسلام نه تنها خود هیچ انسانی را مجبور به پذیرفتن دین یا باور خاصی نمیکند بلکه دستور جهاد با حاکمان و ستمگرانی که راه را بر آزادی فکر و عقیده انسانها بستهاند میدهد.
از نظر اسلام، ایمان به یک عقیده هرگز نباید با زور و اجبار صورت بگیرد. آیات متعددی در قرآن به این مسئله اشاره میکند. از جمله آیه معروف «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي؛[۱] در قبول دين، اكراهى نيست؛ (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است.» از سوی دیگر در آیه ۱۶ سوره فتح میخوانیم: «قُلْ لِلْمُخَلَّفينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلى قَوْمٍ أُولي بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُون؛ به متخلفان از اعراب باديه نشين بگو: به زودى به سوى (مبارزه با) مردمانى سرسخت و جنگجو دعوت مى شويد كه با آنها بجنگيد يا آنكه اسلام بياورند.» دشمنان اسلام در تلاشند این آیات را در تناقض با یکدیگر جلوه دهند تا به این وسیله ادعای غیر بشری بودن قرآن را زیر سوال ببرند. در ادامه نشان خواهیم داد که این دو آیه هیچ تناقض و تضادی با یکدیگر ندارند.
آزادی عقیده در اسلام
اجباری نبودن ایمان و دعوت با نرمی و ملایمت از اصول اساسی دعوت اسلامی است. علاوه بر آیه «لااکراه فیالدین» که به صراحت بیان می کند هیچ اکراهی در پذیرش دین وجود ندارد، آیاتی دیگری از قرآن هم بر این مسئله تاکید دارد. خداوند خطاب به پیامبر میگوید: «فذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ؛[۲] پس تذكّر ده كه تو فقط تذكّر دهنده اى! تو سلطه گر بر آنان نيستى كه (بر ايمان) مجبورشان كنى.» پیامبر میتواند مردم را از خواب غفلت بیدار کند و مسیر درست زندگی و اعتقادات صحیح را برای آنها بیان کند، اما سلطهگر نیست، نمیتواند مردم را به زور دیندار کند.[۳] در آیه دیگر میخوانیم: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر؛[۴] بگو: اين حقّ است از سوى پروردگارتان! هر كس مى خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس مي خواهد كافر گردد.» از وظایف پیامبر این است که حق را برای مردم بیان کند؛ حال آنها میخواهند ایمان بیاورند میخواهند کافر شوند. این به اختیار خودشان است. اسلام نمیگوید به زور باید کسی را وارد اسلام کرد، اگر مسلمان شدند بسيار خوب، اگر مسلمان نشدند آنها را بکشید؛ بلكه مى گويد اختيار با خودشان، هركه مى خواهد مؤمن بشود مؤمن بشود، هركه نمى خواهد نه.[۵]
دفاع از آزادی عقیده
همانطور که بیان شد اصل اساسی در دعوت به اسلام، پرهیز از خشونت و جنگ است. به عقیده تمام دانشمندان اسلامی اساس جنگ در اسلام برای دفاع است.[۶] يعنى در اين جهت كسى ترديد ندارد كه جهاد و هر نوع قتالى و جنگى به عنوان تجاوز، چه به عنوان جذب كردن مال و ثروت آن طرف، يا جذب نيروهاى آن طرف به خود، و به عبارت ديگر جنگ براى استخدام نيروهاى اقتصادى يا انسانى يك قومى به هيچ وجه از نظر اسلام روا نيست. از نظر اسلام اين گونه جنگ ها نوعى ظلم است. جهاد فقط به عنوان دفاع و در واقع مبارزه با يك نوع تجاوز است.[۷] یکی از موارد دفاع، زمانی است که مردم یک سرزمین یا منطقهای تحت حاکمیت پادشاه ستمگری قرار گرفتهاند که حق آزادی را از آنها سلب کرده است. اگر پادشاهی مانع از رسیدن حق و حقانیت به مردم سرزمین خود بشود و از انتشار دین حق جلوگیری کند، پیامبر میتواند برای دفاع از حق آزادی و رسیدن دین صحیح به مردم آن سرزمین جنگ با مشرکین و کفار را آغاز کند.[۸] خداوند در اینباره میفرماید: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ...؛[۹] چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شدهاند، پيكار نمى كنيد؟!» این آیه نشان میدهد که یکی از اهداف جهاد اسلامى نشر اصول فضيلت و ايمان و دفاع از ستم ديدگان و زنان و مردان بال و پرشكسته و كودكان محروم و ستم ديده است.[۱۰] البته باید توجه داشت که عموم فقهای شیعه چنین جهادی را تنها با اجازهای امام معصوم جایز میدانند.[۱۱]
توضیح آیه ۶۱ سوره فتح
آیه ۶۱ سوره فتح که در ابتدا به آن اشاره کردیم، در ادامه آیاتی آمده است که به نکوهش متخلفان از «حدیبیه» میپردازد؛ قبایل بادیهنشینی که بر اثر ترس و ضعف ایمان، از دعوت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) برای همراهی در حرکت به سمت مکه سرباز زدند. به همین سبب، از شرکت در جنگ خیبر و بهرهمندی از امتیازات و غنایم آن منع شدند. اکنون و براساس این آیه، فرصتی دوباره به آنان داده شد تا در کارزاری دیگر و رویارویی با گروهی قدرتمند (قوم اولی باس شدید)، ایمان و اخلاص خود را به اثبات رسانند. سخن در نحوه مواجهه با آن گروه قدرتمند است؛ آیا منظور آیه از «تقاتلونهم او یسلمون؛ با آنها بجنگيد يا آنكه اسلام بياورند» اجبار بر تغییر دین است؟
مفسران احتمالات مختلفی را برای این گروه قدرتمند مطرح کردهاند. اهل حنین، طائف، موته، هوازن و ... گروههایی است که مفسران نام بردهاند.[۱۲] در کتابهای تاریخ و روایتهایی که از جنگهای پیامبر با این گروهها رسیده است، هیچ سند تاریخی که بر اجبار و زور به اسلام دلالت کند، وجود ندارد.[۱۳] همچنین برخی از مفسرین «یسلمون» را در این آیه به معنای تسلیم و کنارگذاشتن جنگ معنا کردهاند.[۱۴] با توجه به این معنا میتوان گفت منظور از «تقاتلونهم» نیز کشتن مشرکان نیست بلکه منظور جنگ و مقابله است تا زمانی که آنها تسلیم شوند و جنگ را کنار بگذارند.[۱۵]
بنابراین این آیه را میتوان از مواردی دانست که دستور جهاد در آن به خاطر برطرف کردن موانع انتشار دین حق و رهایی مظلومان از دست ستمگران رسیده است و منافاتی با آیاتی که بر انتخاب آزادانه ایمان دلالت میکند، ندارد.
پینوشت:
[۱] بقرة،۲۵۶.
[۲] غاشیه، ۲۱ و ۲۲.
[۳] مجموعه آثار شهید مطهری،ج۱۶، ص۱۸۸.
[۴] کهف/۲۹.
[۵] مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۰، ص۲۳۷.
[۶] همان، ص۲۴۰.
[۷] همان.
[۸] همان.
[۹] نساء/۷۵.
[۱۰] تفسیر نمونه ج۴، ص۱۰.
[۱۱] جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۱.
[۱۲] تفسیر نمونه، ص۶۱؛ مجمع البیان، ج۹، ص۱۹۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۱۸۱.
[۱۳] فصلنامه تحقیقات علوم قرآن و حدیث، دانشگاه الزهرا، سال چهاردهم، شماره۲، تابستان۱۳۹۶.
[۱۴] همان.
[۱۵] همان.
دین مبین اسلام طرفدار آزادی عقیده است و هیچگاه به اجبار و زور هیچ انسانی را وادار به پذیرفتن اسلام نکرده است. آیات متعدد قرآن از جمله آیه معروف «لا اکراه فی الدین» به این مسئله اشاره میکند. نه تنها هیچ آیهای از قرآن کریم دستور به پذیرش اجباری دین خاصی نمیکند بلکه آیات متعددی از قرآن به مومنین دستور میدهد که با ستمگران و سلاطینی که راه را بر آزادی فکر و عقیده انسانها بستهاند، به جهاد و مبارزه برخیزند.