جنگ محبت‌های معارض در ماجرای کربلا

13:48 - 1400/06/08

- زندگی سرشار از محبت‌هایی است که گاه با هم متضاد هستند و گاه نسبت به هم دیگر تقویت‌کننده‌اند، انسان الهی یک‌به‌یک این محبت‌ها را مورد کنکاش خود قرار می‌دهد.

کربلا

این ماجرا را کتب تاریخیِ فراوانی نقل کرده‌اند که زمانی که فرزدق با امام حسین (علیه‌السلام) در مسیر کوفه ملاقات کرد امام حسین (علیه‌السلام) از او حال و احوال مردم کوفه را پرسیدند که پاسخ فرزدق بسیار تأمل‌برانگیز است. او در پاسخ امام (علیه‌السلام) گفتند: «خَلَّفْتُ قُلُوبَ اَلنَّاسِ مَعَكَ وَ سُيُوفَهُمْ مَعَ بَنِي أُمَيَّةَ عَلَيْكَ؛[1] چنان يافتم كه دل‌های مردم با توست و شمشیرهایشان با بنى اميه علیه تو است.»
پرده برداشتن از این راز که چگونه می‌شود در کربلا کسی که به امام خود محبت دارد علیه او شمشیر بکشد و به قتال با او وارد کارزار شود، برای این روزهای ما درس‌های فراوانی دارد. این‌که شخصی در جهت خلاف فرد مورد علاقه‌اش قدم بردارد و حتی قصد جان او را بکند یک امری است که تاریخ در ماجرای کربلا بر آن گواهی می‌دهد و کسی نمی‌تواند منکر آن گردد؛ بنابراین وقوع یک مسئله نشانه‌ی آن است که می‌تواند این امر باز هم تکرار گردد.
در فرآیندهای روان‌شناختی، تولید رفتارهای خودکار و بدون اجبار، قبل از آنکه به یک شناخت قوی مرتبط باشد به یک هیجان به صورت مستقیم مرتبط است مانند اینکه وقتی می‌بینیم فردی از یک شیء روی‌گردان و گریزان است این مسئله به این بازگشت دارد که در درون او یک هیجان مانند ترس و تنفر ایجادشده که نتیجه‌ی آن بروز این‌گونه رفتار است؛ این ترس حتی اگر منشأ عقلانی و واقعی نداشته باشد، اما به‌محض به وجود آمدنش گریزان شدن فرد را فراخوانی می‌کند مانند اینکه شیء ترسناک را ما در تلویزیون ببینیم و ترس در درون ما فراخوانی شود درحالی‌که می‌دانیم خطر واقعی و حقیقی برای ما ندارد.
حق این است که بدانیم اگر کوفیان دست به شمشیر برده‌اند این دست به شمشیر بردن به این سبب نبوده که آنها امام حسین (علیه‌السلام) و خاندان او را نمی‌شناخته‌اند یا حتی آنها را دوست نمی‌داشته‌اند بلکه با دقت در مسئله می‌توان متوجه شد که محبت، گرایش، دوستی و هیجان مثبتی که نسبت به امام حسین داشته‌اند آن‌قدری نبوده است که بتواند دیگر گرایشات و هیجانات آنها را از میدان به در کند و حاکم قلب‌های آنها باشد. گرایش به دنیا و حب به آن در تضاد با حب به امام حسین (علیه‌السلام) و راه اوست و در این تضادها، آن محبت و گرایشی می‌تواند میدان‌دار حقیقی باشد که قوی‌تر است.
با این بیان باید بگوییم که کوفیانی که در ماجرای کربلا تعلل کردند و یا پای به میدان قتال گذاشتند امام حسین (علیه‌السلام) و راه او را دوست داشتند اما دنیا را بیشتر. در تقابل دین و دنیا که هر دو به‌نوعی می‌توانند دوست‌داشتنی باشند، آن‌که قوی‌تر است غالب و آن‌که ضعیف‌تر است مغلوب خواهد شد.
ریشه‌های مدیریت محبت‌ها و گرایشات به سال‌های قبل‌تر بازگشت دارد که اگر انسان خود را برای آن آزمون‌های سخت مهیا نسازد، در بزنگاه‌ها گرفتار خواهد شد. در ماجرای عمر سعد و ملحق شدن به قاتلین سیدالشهداء (علیه‌السلام) و به دست گرفتن فرماندهی آنان، هم شناخت به امام حسین (علیه‌السلام) وجود دارد و هم علاقه‌ی قلبی نسبت به امام؛ اما در این جدال، محبت برتر که همان ریاست‌طلبی و حکومت بر ملک ری است بر کرسی حاکمیت دل می‌نشیند و زمام رفتارهای عمر سعد را به دست می‌گیرد. در نقل‌های تاریخی این‌گونه می‌خوانیم که: «عبیدالله بن زیاد وقتی فرماندار کوفه شد و درصدد دفع قیام سیدالشهداء و تهیه لشکر افتاد به عمر بن سعد پیشنهاد کرد تا فرماندهی سپاه کوفه را عهده‌دار شود او قبلاً عمر بن سعد را مأمور فرمانداری ری کرده و حکم او را هم به او داده بود عمر بن سعد وقتی پیشنهاد عبیدالله بن زیاد را شنید آن را نپذیرفت و درخواست کرد او را معاف دارد. عبیدالله که نقطه‌ضعف عمر سعد را که همان ریاست‌طلبی بود به‌خوبی تشخیص داده بود به او گفت: باشد ولی آن حکم ما را به ما برگردان، عمر سعد با شنیدن این سخن به تردید افتاد و گفت: امروز را به من مهلت بده تا فکر کنم، با هر که مشورت کرد او را بر حذر داشتند؛ ... و [سرانجام] و شنیده شد که در ضمن اشعاری با خود زمزمه می‌کرد که: "آیا حکومت ری را رها کنم، با اینکه ری آرزوی من است؟! یا اینکه با کشتن حسین مذمت را قبول کنم؟ می‌دانم که در کشتن حسین آتش است که جدایی از آن نیست، ولی حکومت ری روشنی چشم من است"».[2]
کوتاه‌سخن اینکه زندگی انسان سرشار از محبت‌ها و گرایشاتی است که گاه با هم متضاد هستند و گاه نسبت به هم دیگر تقویت‌کننده‌اند؛ انسان سلیم‌النفس یک‌به‌یک این محبت‌ها را مورد کنکاش و بررسی خود قرار می‌دهد و گرایشات الهی را تقویت می‌کند تا حاکم بلامنازع قلب و جان او باشند، خصوصاً در جاهایی که این تقابل قرار است در عاقبت‌به‌خیری او تأثیر بگذارد و وضعیت بهشتی و جهنمی بودن او را تعیین نماید.

پی‌نوشت:
1. کشف الغمة في معرفة الأئمة، ج2، ص۴۲، علی بن عیسی اربلی، انتشارات بنی هاشمی، تبریز.
2.دانشنامه امام علی، ج1، ص348. جمعی از نویسندگان، انتشارات پایگاه تخصصی عاشورا.

زندگی انسان سرشار از محبت‌ها و گرایشاتی است که گاه با هم متضاد هستند و گاه نسبت به هم دیگر تقویت‌کننده‌اند؛ انسان سلیم‌النفس یک‌به‌یک این محبت‌ها را مورد کنکاش و بررسی خود قرار می‌دهد و گرایشات الهی را تقویت می‌کند تا حاکم بلامنازع قلب و جان او باشند، خصوصاً در جاهایی که این تقابل قرار است در عاقبت‌به‌خیری او تأثیر بگذارد و وضعیت بهشتی و جهنمی بودن او را تعیین نماید.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 3 =
*****