قصد خودکشی دارم کمکم کنید

13:57 - 1400/06/10

- افراد زیادی بوده اند که به خاطر مشکلات و فشار روانی، قصد خودکشی داشته اند و به اصطلاح خودشان به آخر خط رسیده بودند و تنها راه را خودکشی می دیده اند، اما با کمک گرفتن از مشاوران متخصص توانسته اند مشکل خودشان را حل کنند و خدا را سپاس می گویند که به این افکار خودکشی پاسخ ندادند.

خودکشی

قصد خودکشی، فریاد کمک خواهی است، افرادی که دچار مشکلات شدید، خصوصا اختلالات خلقی و افسردگی می شوند، تمام درها را به روی خود بسته می بینند و تنها راه نجات را در خودکشی می بینند، در حالی که از نگاه دیگران آن مشکلات راه حل های دیگری دارد،  اینجاست که وظیفه دیگران کمک کردن به آنهاست تا بتوانند در نگاهشان تغییری ایجاد کنند و با درک کردن آنها، راه حل های بهتری دنبال کنند؛ مورد مشاوره ای زیر به این مساله می پردازد.

سوال:
دختری ۱۸ ساله هستم، از دوازده، سیزده سالگی افسرده بودم، ولی هیچ وقت به شدت الان نرسیده بود. الان به حدی رسیده که دیگر هیچ هدفی در زندگی ام ندارم و نمی توانم از هیچ چیز لذت ببرم. هرچه سعی کردم برای خودم تنوع ایجاد کنم و سعی کنم حداقل کمی خوشحال باشم، نشد که نشد. هیچ دوستی هم ندارم و با هیچ کسی دراین مورد حرف نمی زنم. مامان و بابام  هیچوقت با هم خوب نبودن و همیشه در خانه دعوا و داد و بیداد بوده است. امسال کنکور دادم، ولی چیزی که می خواستم قبول نشدم و باید یک سال دیگر پشت کنکور بمانم، که شد مشکلی روی مشکلاتم. اضطراب اجتماعی هم دارم و نمی توانم به راحتی با کسی حرف بزنم، خواستم مشاوره بگیرم، ولی هرکاری کردم نتوانستم حرف بزنم و خجالت می کشیدم، حتی بصورت آنلاین هم می ترسم و خجالت می کشم بخواهم با یکی مثل مشاور حرف بزنم و مشکلاتم را بگویم. خانواده ام نیز از راهنمایی محدودم کرده اند و همیشه در خانه بوده ام و اجازه نداشته ام با کسی بیرون بروم و الان هیچ دوستی ندارم و همین باعث شده خودم هم اصلا نخواهم از خانه بیرون بروم. دیگه دارم به جنون می رسم، هرشب با چشم های خیس می خوابم، تمام روز در تنهایی گریه می کنم و حالم از خودم بهم می خورد. هیچ کسی هم متوجه حالم نیست، به مامانم گفتم افسردگی دارم و اقدام خاصی برایم نکرد. اینکه همه فکر می کنند مشکل خاصی هم ندارم بدتر آزارم می دهد. ظرفیتم خیلی کم است، حوصله صحبت کردن و گوش دادن به هیچ کسی ندارم و خیلی زودعصبانی می شوم، دیگر نمی کشم، حس می کنم توی این دنیا هیچ چیز برایم مهم نیست، هدفی ندارم ، آرزوهایم را فراموش ‌کرده ام، شاید یکی از این روزها خودم را با تیغی، چیزی، خلاص کنم، راحت شوم، دیگر نمی توانم ادامه بدهم، خسته شده ام.

پاسخ:
خواهر عزیز حس و حال برخواسته از افسردگی شما را درک می کنم، افرادی که دچار افسردگی می شوند بسته به شدتش تجربیات درونی ناخوشایند زیادی را تجربه می کنند که احساس غم و اندوه و یا عدم لذت از فعالیتها بخشی از آن تجربیات خواهد بود.

بنده دو مساله را خدمتتان مطرح می کنم، اول در مورد بحث خودکشی :
بله، ما این مساله  را درک می کنیم که خلق شدید افسردگی، افکار خودکشی را در ذهن ایجاد می کند،  اما خوب است بدانید خودکشی یکی از راههایی است که شما بهش فکر می کنید، در حالی که راه های دیگری هم برای حل مشکل شما وجود دارد، افراد زیادی بوده اند که به خاطر مشکلات و فشار روانی، قصد خودکشی داشته اند و به اصطلاح خودشان به آخر خط رسیده بودند و تنها راه را خودکشی می دیده اند، اما با کمک گرفتن از مشاوران متخصص توانسته اند مشکل خودشان را از طریق راههای دیگری حل کنند و خدا را سپاس می گویند که به این افکار خودکشی پاسخ ندادند. همیشه این جمله را در ذهن مرور کن که «هیچگاه برای خودکشی دیر نیست»، هیچ کس با خودکشی نکردن پشیمان نشده است، اما با خودکشی، قطعا ادامه زندگی در آن دنیا بسیار سخت و تیره و تارتر خواهد بود. افراد متعددی که به خاطر خودکشی ناموفق، تجربه نزدیک به مرگ داشته اند، از سختی ها و وحشت زندگی پس از مرگ گزارش داده اند که نمونه هایی از آن، در برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی» که در ماه های رمضان از شبکه چهار سیما پخش می شد به صورت مستند گزارش شد و در اینترنت قابل دسترسی می باشد.
بیایید با خودتان این عهد و قرارداد را ببندید که «هر گاه فکر خودکشی به ذهنم رسید، قبل از اقدام حتما با کسی در میان بگذارم»، پیشنهاد ما این است که با شماره 123 (اورژانس اجتماعی) تماس بگیرید، آنها افرادی متخصص هستند که می توانند به شما کمک کنند و مشکلات شما را حل کنند.

 اما مساله دوم در خصوص افسردگی و اینکه چه کار انجام بدهید:
قطعا شما برای درمان مشکل افسردگی خود، نیاز به کمک گرفتن از یک روانشاس دارید. و حتما شما این انتظار را ندارید که در اینجا و در این فضا بتوانیم مشکل افسردگی شما را درمان کنیم، چرا که اساسا امکانش نیست. اما حداقل به صورت تلفنی می توانید مشکلتان را با یک روانشناس مطرح کنید، یک روانشناس با استفاده از تخصص خود و تکنیکهای موجود، مشکلاتی که حتی از مشکلات شما هم سخت تر است را درمان می کند. (مشاوران مرکز ملی پاسخگویی به سوالات زیر نظر حوزه علمیه قم (شماره 09640)  و یا مراکز مشاوره دیگر به صورت تلفنی می توانند پاسخگوی مساله شما باشند).

البته بیان کردید که ارتباط گرفتن با مشاور هم برایتان سخت است، به هر حال باید شما این ارتباط را برقرار کنید، مگر می شود که شما دست روی دست بگذارید و هیچ کاری نکنید و مشکلتان حل شود؟ معمولا آنچه که باعث می شود این کار برای شما سخت باشد، افکاری است که به ذهنتان می آید، افکار ناکارآمدی که به صورت خود بخود و اتوماتیک می آید و شما را از مشاوره گرفتن منصرف می کند. لازم است شما این افکار را شناسایی کنید و با آنها چالش کنید و سپس با افکار مثبت جایگزین کنید.
پیشنهاد بعد این است که به شما یک کتاب معرفی کنیم و بر اساس آن تمارین و تکالیف را انجام بدهید، اما عمل کردن به آن، نیاز به اراده قوی و پیگیری مداوم و سماجت در کار دارد. کتابی که در این زمینه برای شما پیشنهاد می کنیم کتاب «از حال بد به حال خوب» تالیف «دیوید برنز» هست که به فارسی ترجمه شده است، این کتاب به صورت درمان شناختی رفتاری می تواند به شما کمک کند.
همچنین برخی نکات عمومی که می تواند در بهتر شدن حس و حالتان موثر باشد، در این لینک «کنترل احساس غم و تنهایی درون» بیان شده است که پیشنهاد مطالعه می نماییم.

موفق باشید.

خلق شدید افسردگی، افکار خودکشی را در ذهن ایجاد می کند،  اما خوب است بدانید خودکشی یکی از راههایی است که شما بهش فکر می کنید، در حالی که راه های دیگری هم برای حل مشکل شما وجود دارد، بیایید با خودتان این عهد و قرارداد را ببندید که «هر گاه فکر خودکشی به ذهنم رسید، قبل از اقدام حتما با کسی در میان بگذارم»، پیشنهاد ما این است که با شماره 123 (اورژانس اجتماعی) تماس بگیرید، آنها افرادی متخصص هستند که می توانند به شما کمک کنند و مشکلات شما را حل کنند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 3 =
*****