در بین وظایف و شؤونات امام و پیشوای منصوب و برگزیده از جانب خداوند، حفظ شریعت ونگهبانی از حوزه دین از مهمترین وظایف اوست که اگر احساس کند اصل و اساس دین در خطر است، باید در هر صورت ممکن از آن جلوگیری کند.
شبهه: امام علی(عليه السلام) در خطبه 134 نهج البلاغه، مشورت خواهی خلیفه دوم درباره حضورش در جنگ با رومیان را با سخنان و نصایحی دلسوزانه و مشفقانه بیان می کند. سلمان فارسي نیز در زمان خلافت عمر فرماندار مدائن بوده است و عمار بن ياسر فرماندار کوفه بوده است. اين دو نفر از ياران و شيعيان علي بوده اند. پس اگر خلیفه غاصب و ستمگر بود، چرا حضرت به عمر مشورت می دادند و یارانش در زمان او پُست فرمانداري را قبول كردند؟ آنها هرگز ستمگران و مرتدان را ياري نمى كردند؛ زيرا خداوند متعال مى فرمايد: «وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ؛[1] و بر ظالمان تكيه ننماييد، كه موجب مى شود آتش شما را فرا گيرد.»
پاسخ
در برابر این سخن ادله ای وجود دارد که نه تنها حضرت کار ناپسند انجام نداده اند بلکه در آن موقع وظیفه این بوده که آن کار را انجام بدهند:
1. در بین وظایف و شؤونات امام و پیشوای منصوب و برگزیده از جانب خداوند، حفظ شریعت و نگهبانی از حوزه دین از مهم ترین وظایف اوست که اگر احساس کند اصل و اساس دین در خطر است، باید در هر صورت ممکن از آن جلوگیری کند. روایتی از پیامبر نقل هست که حضرت میفرمایند: «در هر قرنی افراد عادلی از اهل بیت من در بین امتم خواهند بود که تحریف گمراهان و نسبتهای ناروا و باطل و تاویلهای نادانان را از دین پاک و دور می کنند. آگاه باشید! پیشوایان شما فرستادگان شما نزد خداوند می باشند، پس بنگرید که چه کسانی را می فرستید.»[2]
هر كسی در شرايط على(عليه السلام) بود، براى مصالح مسلمين مى بايست طبق وظيفه شرعى و عقلى چنين مطلبى را بگويد و آنچه را خير و صلاح مسلمين در آن است، بيان دارد، هر چند به نفع شخص رقیب و یا به ضرر خودش تمام شود.
2. امیر مؤمنان(ع) اگر چه از منصب خلافت و جانشینی به حق رسول خدا (ص) بازماند و در واقع حق مسلم ایشان را غصب کردند، ولی این موضوع دلیل نمیشود که دیگر به وظایف خود عمل نکند؛ زیرا گاهی تدبیرها و تصمیمگیریهای غلط خلفا سبب میشد اساس اسلام به خطر بیفتد. در این موارد امام وظیفه داشت که اجازه ندهد شریعت اسلامی قربانی ندانم کاریها شود.
3. "الَّذِینَ ظَلَمُوا" شامل تمام کسانى می شود که دست به ظلم و فساد در میان بندگان خدا زده اند و آنها را بنده و برده خود ساخته اند و از نیروهاى آنها به نفع خود بهره کشى کرده اند.[3] اما رکون به معناى صرف اعتماد نیست، بلکه اعتمادى است که توأم با میل باشد، و به همین جهت است که با حرف "الى" متعدى مى شود، نه با "على".[4] در نتیجه اعتماد بر ستمگران در معاشرت و معامله و خرید و فروش و همچنین اطمینان داشتن به ایشان و امین شمردن آنان، مشمول تکیه بر ظالم نمی شود. رسول خدا (ص) را مى بینیم که در شب هجرت وقتى از مکه به سوى غار ثور حرکت کرد یکى از مردم قریش را امین شمرد و از او براى سفر به مدینه مرکبى را اجاره کرد، و نیز او را امین دانست و مورد وثوق قرار داد که بعد از سه روز، راحله را تا درب غار خواهد آورد و خود مسلمانان هم در پیش روى رسول خدا (ص) با کفار و مشرکین همین معامله را داشتند.[5] یعنی اعتماد بر ظالم و حتی مشرک اشکال ندارد وقتی یک مصلحت اقوی در میان باشد، مانند حفظ کیان مسلمین و اسلام؛ چنان که رسول خدا نیز برای حفظ جان اعتماد بر مشرک کرد که این فضیلت شخص کافرحساب نمی شود، مهم در این جا حفظ نفس پیامبر است.
4. همچنین دخالتهای قضایی امیر مؤمنان(ع) و مشورت به خلفا در مواردی بود که عدم آگاهی خلفا به پیش پا افتادهترین احکام اسلامی سبب میشد که حقی از بیچارهای ضایع و به مظلومی از مسلمانان ظلم شود. در حقیقت آنها پناهی جز امیرمؤمنان(ع) نداشتند و اگر امام دخالت و از حق آنان دفاع نمیکردند، به یقین راهی برای استیفای حقوقشان نمی یافتند.
مرور این مباحث نشان میدهد اطلاق عنوان «بنیانگذار تقریب بین مذاهب» از سوی برخی برای امام علی (ع) پُر بی راه نیست و بیانگر آن است ایشان بهرغم گلایهها و شایسته دانستن خود برای خلافت، با چه فداکاری و گذشتی بحث وحدت جامعه اسلامی را اولی از پیگیری و مطالبه حق خود دانست و خدشه وارد شدن به تحکیم جامعه نوپای اسلامی را به هیچ وجه روا نشمرد.
پی نوشت
[1] سوره هود آیه113.
[2] صواعق محرقه ج 2 ، ص 441.
[3] تفسیر نمونه، ج 9، ص 263.
[4] مفردات راغب، ماده رکن.
[5] ترجمه المیزان، ج 11، ص68.
امیر مؤمنان(ع) اگر چه از منصب خلافت و جانشینی به حق رسول خدا (ص) بازماند و حق مسلم ایشان را غصب کردند، ولی این موضوع دلیل نمیشود که دیگر به وظایف خود عمل نکند؛ زیرا گاهی تدبیرها و تصمیمگیریهای غلط حاکمان سبب میشد اساس اسلام به خطر بیفتد. در این موارد امام وظیفه داشت که اجازه ندهد شریعت اسلامی قربانی ندانم کاریها شود.