پل قاطر مرده

13:43 - 1400/06/14

-خاطرات کوتاه و جالب شهدا، خاطرات شهدای نوجوان، خاطرات کوتاه و جالب شهدا، خاطرات شهدای جنگ، سیره شهدای دفاع مقدس.

 

یه روز یه بار مهم داشتیم که باید با فاضل می‌رسوندیم به مقصد. فاضل گفت: «حالا این همه بار رو چطو ببریم؟ نه جونش رو داریم، نه زورش.» گفتم:«جون فاضل من یکی که حسش رو ندارم. فاضل به دور و برش یه نگاه انداخت و یه هو چشمش برق زد. یکی از نیروهای گردان ذوالجناح داشت برا خودش نون خشک می‌خورد و خرت خرت می کرد. یه قاطر. با هزار مکافات گیرش انداختیم. بارمون و انداختیم گردنش و از کوه کشیدیمش بالا. بین راه قاطر کره‌خر چند بار بد قلقی کرد و چندتا جفتک ناقابل مهمونمون کرد. یه بارم بازوی فاضل رو گاز گرفت. اما مجبور بودیم تحملش کنیم. رسیدیم به یه پل معلق. اما چه پلی!!! صد رحمت به پل صراط. چند متر طناب زوار دررفته و الوارای پوسیده مثلا شده بود پل. فاضل گفت:«خوبی قاطر اینه که سر نترس داره و از بلندی نمی‌ترسه. خودتم برا اینکه نترسی و سرت گیج نره، زیر پات رو نگاه نکن.» به زحمت آب دهنم رو قورت دادم و افسار قاطر رو کشیدم. چند قدم رو پل جلو نرفته بودیم که ناغافل قاطر یه جیغ زد و شروع کرد به لرزیدن. من و فاضل و پل هم مثل منارجنبون افتادیم به لرزیدن. من و فاضل جیغ می‌کشیدیم و دودستی پل و چسبیده بودیم. یه دفعه قاطر سکته کرد و در جا مرد و با کله از پل پرت شد پایین. حالا من و فاضل انگار سوار تاب شده بودیم و با پل جلو و عقب می رفتیم و با آخرین قدرت جیغ می‌زدیم و خدا رو صدا می زدیم. فاضل لابه لای جیغ‌ها صدا می زد:«به خودت مسلط باش. سعی کن تکون نخوری.» اما مگه می شد. اگه منم می‌خواستم تکون نخورم، پل تکونم می داد. کم کم پل آروم گرفت. مسیر اومده رو با ترس و لرز و هزار مصیبت برگشتیم. تا پامون به زمین سفت رسید، افتادیم رو زمین و تا چند دقیقه تندتند نفس می‌زدیم. بعد هر دومون زدیم زیر خنده. و گفتم:«پس قاطر سر نترس داره و نمی‌ترسه!!! طفلک قاطر بدبخت دیدی چه جور سکته کرد؟» فاضل گفت:«ببین ما چی هستیم که رو قاطر کم کردیم و سکته نکردیم.» تا چند دقیقه هر دو تامون می خندیدیم. از اون روز به بعد هر وقت با قاطر به پل می‌رسیدیم، با چفیه چشم‌های قاطر رو می‌بستیم تا سکته نکنه. خودمونم با هزار تا دعا و امن یجیب، از پل رد می‌شدیم. از اون به بعد اسم اون پل شد،«پل قاطر مرده».   
 منبع: رفاقت به سبک تانک

نظرات

تصویر به تو از دور سلام

سلام و عرض ادب

اگه امکانش براتون مهیاست و زحمتی نداره، نمونه چنین داستانهایی که برای نوجوانها جذاب هست (خنده داره) را بیشتر کنید. (این درخواست پسرم هست.) شرمنده.

سپاسگزارم. خدا براتون بسازه

یاعلی

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 2 =
*****