مارمولک پرهیاهو

13:49 - 1400/06/16

فیلم سینمایی مارمولک ساخته کمال تبریزی است که فیلم نامه آن را پیمان قاسمخانی نوشته و در سال 83 تولید و پخش شد. به دلیل برخی از طنزهای موجود در فیلم، فضای متشنجی حین اکران مارمولک در کشور ایجاد شد و باعث بروز موضع‌گیری‌های ضد و نقیضی در فضای جامعه و اجتماع روحانیون گردید. این بازخوردهای متفاوت باعث به حاشیه رفتن اصل فیلم و فراموشی محتوا و نقد محتوایی بر آن شد و کمتر کسی به حرف های اصلی که گهگاهی در دیالوگ ها تکرار می شدند، اسلامی که معرفی می گردید و حتی داستان و کهن الگویش پرداخت. این عدم پرداخت و در مقابل پرداخت به شوخی های فیلم به گونه ای اتفاق افتاد که این انگاره در ذهن مخاطب شکل گرفت که سایر حرف ها و درس های اسلامی این فیلم مورد تایید بوده و مقبول است.

مارمولک تبریزی

فیلم سینمایی مارمولک ساخته کمال تبریزی است که فیلم نامه آن را پیمان قاسمخانی نوشته و در سال 83 تولید و پخش شد. به دلیل برخی از طنزهای موجود در فیلم، فضای متشنجی حین اکران مارمولک در کشور ایجاد شد و باعث بروز موضع‌گیری‌های ضد و نقیضی در فضای جامعه و اجتماع روحانیون گردید. این بازخوردهای متفاوت باعث به حاشیه رفتن اصل فیلم و فراموشی محتوا و نقد محتوایی بر آن شد و کمتر کسی به حرف های اصلی که گهگاهی در دیالوگ ها تکرار می شدند، اسلامی که معرفی می گردید و حتی داستان و کهن الگویش پرداخت. این عدم پرداخت و در مقابل پرداخت به شوخی های فیلم به گونه ای اتفاق افتاد که این انگاره در ذهن مخاطب شکل گرفت که سایر حرف ها و درس های اسلامی این فیلم مورد تایید بوده و مقبول است.

فیلم نامه

نویسنده فیلم نامه این اثر ( پیمان قاسمخانی ) بر طنز مسلط است و به خوبی نسبت به آن شناخت دارد و می‌توان این موضوع را در سایر کارهای او نیز مشاهده کرد. طنز حیطه تخصصی اوست و درام را می شناسد، اما جایی که نویسنده از خود ضعف نشان داده است، مساله شناخت دین اسلام و درام پردازی بر اساس مبانی غیراسلامی و اسلامی انگاشته شده است که باعث نوعی تحریف شناختی از اسلام در مخاطب می شود.

تعریفی که این فیلم از اسلام به مخاطب خود نشان می‌دهد با اینکه ظاهر زیبا و جذابی داشته و هنوز دارد، ولی در باطن خود ترکیبی است از دو دین اسلام و مسیحیت و در واقع تبلیغ کننده نوعی اسلام تحریف شده و مسیحی شده است. منشأ این التقاط را از ابتدایی ترین اجزای داستان می توان دید و رد گیری کرد و آن هم اقتباس این فیلم نامه از رمان "بینوایان" اثر "ویکتور هوگو" است. این رمان در واقع یک اثر دینی خوب در قالب دین مسیحیت بوده و صد البته که در داستان پردازی در آموزه های این دین موفق نیز بوده است. مشکل از آن جایی شروع می شود که بعد از اقتباس، هیچ یک از المانهای داستانی بومی سازی نشده و تنها به بازنمایی امروزی اتفاقات بسنده شده است. طنز نیز در پوشاندن معایب، اثر را یاری کرده است.

روحانی؛ مسلمان یا مسیحی

روحانی واقعی داستان ما همانند رمان ویکتور هوگو فقط در ابتدای اثر، آن هم برای یک تاثیر گذاری کوتاه حضور دارد و همین روحانی یک تیپ است و اصلا به شخصیت تبدیل نمی شود و در سطح داستان باقی می ماند در حالی که ما در طول فیلم شاهد اثرگذاری او بر روی شخصیت اصلی ( رضا مارمولک ) هستیم و باید این آدم مهم داستان بیش از این برای ما شخصیت پردازی می شد. آخوندی که نوع دیگری از روحانیت را نمایندگی می کند که گچ بر است و به جای هر مطالعه دیگری شازده کوچولو می خواند و با خواندن این کتاب برای فردی زندانی سعی در هدایتش دارد. او لباس روحانیت خود را مثل روحانی مسیحی رمان، که شمعدان های مقدس را به ژان والژان می بخشد تا با اینکار شاید بتواند وی را در مسیر هدایت قرار دهد و کار او نتیجه بخش هم می شود. به طور خلاصه کارکتر روحانی به شخصیت تبدیل نمی شود. او در حد تیپ باقی مانده و به شدت شعارزده است.

رهایی از ظواهر

حرف دیگری از فیلم که واقعا جای تامل داشته و در جای جای فیلم قابل درک است این معنا و مفهوم است که در دینداری مناسک و احکام صورت بی اهمیتی است و باید به روح آن رسید. احکام جاهای مختلفی در طول فیلم با پرسش و پاسخ های رضا مارمولک و طلبه علاقه مند مورد تمسخر قرار می گیرد و این نیز از تعالیم مسیحیت است.

سرگردانی انسان

مساله دیگری که در فیلم وجود دارد و از رمان و تعالیم مسیحیت و کلیسا درون فیلم رسوخ کرده است، مساله سرگردانی انسان و انسان ها است؛ این‌که آنها نیاز به چوپان دارند و گم کردن راه بخشی از فیلم و زندگی انسان است و تصویر این مفهوم در صحنه ای که رضا مارمولک در حال گشتن در پی آدرس است کاملا مشخص و مشهود است. در تعریضی نام گذاری خیابان ها به نام شهدا نیز مورد مزاح و شوخی قرار می‌گیرد. اعتراف باعث بخشایش است و انسان برای بخشیده شدن باید به سراغ روحانی رفته و از او برای بخشش کمک بخواهند و این مساله بارها در کلام رضا مارمولک به شکل‌های مختلف تکرار می شود. درست است که رضا مارمولک شخصیت تبهکاری نشان داده شده است، ولی چون شخصیت اصلی است و با همین ایده ها و اعتقادات ترقی پیدا کرده و قهرمانی برای اهالی یک شهر می شود، نتیجه ای که در این فیلم گرفته می شود این است که از گناه نباید ترسید.

پارادوکس روحانی یا آخوند

در جاهایی از فیلم نویسنده و کارگردان با آخوند بودن و حتی تفکر آخوندی مخالفت می کنند. به عنوان مثال در جایی که رضا مارمولک از بیمارستان فرار کرده و در تصویر تلویزیون در برنامه هایی با موضوعات مختلف مجری یک روحانی است و در مورد سینما، فضای مجازی و چیزهای مختلفی اظهار نظر می کنند‌، یا در جایی که روحانی، هم اتاقی در بیمارستان می گوید که گچ کار است و آخوندی شغل او نیست. پارادوکس موجود نشان از وجود این تفکر در دیدگاه‌های مولفان دارد و به نظر آن‌ها روحانی بودن بهتر است و نباید در کار کسی سرک کشید و حتی نمی‌توان و نباید کسی را به زور به بهشت فرستاد. در انتهای این تفکر نویسنده و کارگردان در پی اعلام حکمی کلی در مورد آخوند بد و روحانی خوب هستند که جای بسی تامل دارد.

خشکه مذهبی های زشت

شاید آن دسته ای که بیش از بقیه مورد هجوم نویسنده و کارگردان این کار هستند، افراد پایبند به دین و قانون می‌باشند؛ از رییس زندان "مجاور" که در نقش "بازرس ژاور" ظاهر شده بود گرفته، تا پدر پیر مسجدی که به زور فرزندش را حافظ قرآن می‌کند و سایر مسجدی هایی که هر کدام به گونه ای احمق نشان داده می شدند.

در پایان چیزی که بعد از کنار رفتن غبار خنده‌ها به جا می ماند، نوعی ذهنیت ضد طلبگی و نفی کلی سیستم فکری مذهبیون است که این نفی کلی خود خطری قابل ملاحظه برای هر جامعه ای است.

نویسنده فیلم نامه این اثر ( پیمان قاسمخانی ) بر طنز مسلط است و به خوبی نسبت به آن شناخت دارد و می‌توان این موضوع را در سایر کارهای او نیز مشاهده کرد. طنز حیطه تخصصی اوست و درام را می شناسد، اما جایی که نویسنده از خود ضعف نشان داده است، مساله شناخت دین اسلام و درام پردازی بر اساس مبانی غیراسلامی و اسلامی انگاشته شده است که باعث نوعی تحریف شناختی از اسلام در مخاطب می شود.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 0 =
*****