بشر هنگامی نیاز به حقوق و مقررات را احساس كرد كه زندگی اجتماعی را آغاز نهاد. این احساس نیاز باعث شد كه آفریدگار از میان بشر پیامبرانی برانگیزد تا در ضمن آموختن قوانین و مقررات اجتماعی و نظم، جهانآفرین و جهان و جان و نیروهای نهفته در درونشان را به آنان بشناساند و استخراج كند.
این جریان،به رنگها و شكلهای گوناگون ادامه داشت و تمدن ها آفرید و فرهنگ ها پدید آورد،لیكن همیشه فردی یا گروهی یا طبقهای در برابر مردم ایستاده و میخواهد،همة قوانین و مقررات را در جهت حقوق خود بكشاند و دیگران را از حقوق ذاتی،طبیعی و اجتماعی خویش بیبهره سازد تا از او فرمان ببرند و بند بندگی او را به گردن بگیرند و خداوندی او را بپذیرند.
سرانجام، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در محیطی به پیامبری برانگیخته شد كه انسانها نه حقوقی برای خود میشناختند و نه از هیچگونه حقّی بهرهمند بودند. حقوق شهروندی، در تمدنهای دیگر هم به گروهی ممتاز و قدرتمند تعلّق داشت و مردم جز فرمانبرداری، حقّ دیگری نداشتند.
پیام قرآن و پیامآور، آگاهی و آزادی، آگاهساختن بشر به حقوق طبیعی و اجتماعی آنان است و همچنین آزادساختن از بندگی شیطان و بندگی انسانهایی، همنوع با آنان و درآوردن ایشان به بندگی خدای رحمان.
و اما اعلامیه حقوق بشر در سال 1946 نوشته شده است.
زمانی که سازمان ملل تشکیل شد برای تنظیم حقوق بشر از تمام حقوقدانان بزرگ جهان دعوت شد و آنها بعد از روزها و هفتهها جلسه و بحث و بررسی توانستند اعلامیه حقوق بشر را بنویسند. اما امیرمومنان (علیه السلام) یک تنه ظرف چند روز در نامهای به مالک اشتر اعلامیه حقوق بشر را نوشتند، اعلامیهای که به معنای واقعی میتواند جامعه و جهان را اداره کند.
در نوشتن اعلامیه حقوق بشر با اینکه آنها صدها نفر را جمع کردند تا این قانون را بنویسند ولی هیچگاه به آن عمل نکردند. مدعیان حقوق بشر امروز در دنیا در حال جنگافروزی هستند، اگر همه افراد بشر طبق این اعلامیه با هم برادرند پس چرا همه جا جنگ و جنایت است و کسانی که سنگ اعلامیه حقوق بشر را به سینه میزنند خود آتش بیار معرکههای جنگ هستند؟
با این تفاوت که امیرمومنان حضرت علی (علیه السلام) این قانون را نوشت و به آن عمل کرد، ولی همه اینها جمع شدند و نوشتند؛ اما هیچ وقت به آن عمل نکردند. مستکبرین جهان با توسل به اعلامیه حقوق بشر بر دولتهایی مانند سوریه میتازند و به خاطر منافع خود دست به کشتار میزنند و بین انسانها تبعیض قائل میشوند.
و اما امام (علیه السلام) که یکی از اصول مورد اعتقاد حضرت، آن است که حقوق واجب مالی، که خداوند پرداختن آن را بر اغنیا لازم دانسته است، برای رفع احتیاجات زندگی نیازمندان کافی است، بنابراین، برای مبارزه با فقر و برای آنکه نیاز اقتصادی همه اعضای جامعه تأمین شود، کافی است که ثروتمندان حقوق واجب مالی خود را بپردازند.
امام در یکی از سخنان خود میفرماید:
خداوند غذا و نیاز نیازمندان را در مال توانگران قرار داده است. پس فقیری گرسنه نمانْد جز آنکه توانگری از حق او بهره مند شده است و خدا توانگران را در این کار بازخواست خواهد کرد.
بدیهی است آنچه امام (علیه السلام) می فرماید به جامعه ای مربوط می شود که به همه احکام اسلامی پایبند باشند و اعضای آن با اتکا به نفس و توکل به خدا تا آنجا که ممکن است به کار و تلاش و کوشش بپردازند و هیچکس نخواهد در زندگی خود به دیگران وابسته باشد.کمک به فقرا نیز حالت مستقیم ندارد و با فراهم کردن بیشترِ زمینه کار و تلاش برای همه افراد باید آنان را وادار کرد با اتکا به کارِ خود زندگی کنند.در این صورت اگر استثنائا افرادی پیدا شوند که قادر به کار نباشند یا کار پردرآمدی پیدا نکنند،از طریق اینگونه کمک های مستقیم باید به زندگی آنها رسید.
و در این جا فقط به یک قسمتی از سخنان امام (علیه السلام) اشاره کردیم، اگر این اعلامیه ها و قوانین حقوق بشر برگرفته از سخنان این امام (علیه السلام) بود و سازمان ها به آن عامل بودند در دنیای کنونی ما شاهد چه چیزهایی می شدیم.
منابع:
نهج البلاغه
اسلام وحقوق بشر تألیف:مارسل بوازار