آدرس غلط؛ دیدن این فیلم جرم است

17:32 - 1400/06/21

فیلم سینمایی "دیدن این فیلم جرم است" محصول حوزه هنری می‌باشد که در سال ۹۹ ساخته شده است. رضا زهتابچیان نویسنده و کارگردان این فیلم بوده و مهدی زمین پرداز نقش اول این فیلم را بازی می کند.

دیدن این فیلم جرم است

فیلم سینمایی "دیدن این فیلم جرم است" محصول حوزه هنری می‌باشد که در سال ۹۹ ساخته شده است. رضا زهتابچیان نویسنده و کارگردان این فیلم بوده و مهدی زمین پرداز نقش اول این فیلم را بازی می کند.

فیلم سینمایی "دیدن این فیلم جرم است" از آن دست فیلم هایی‌است که با دو دسته مخاطب افراطی روبرو می‌باشد، کسانی که طرفدار این فیلم هستند از آرمان‌ها و شعارهای این فیلم لذت برده اند و عده دیگر کسانی هستند که این اثر را از ابتدا به عنوان فیلم سینمایی قبول نداشته و آن را یک بیانیه سیاسی می دانند.

حال ما در این نوشتار در پی آن هستیم تا در مورد شعار ها و سینما بودن یا نبودن آن بحث کنیم.

در مرحله اول باید بگوییم این فیلم، سینما نبوده و نیست. چرا که در ابتدا نه داستان دارای چفت و بستی دارد و نه با احساس مخاطب بازی می کند. این فیلم نه تنها با خودش صادق نیست، بلکه مخاطب خود را نیز فریب می دهد و سعی دارد که کاستی‌های داستانی و شخصیت پردازی را با شعارهای سطحی و بعضا غلط پر کند و با دو یا چند قطبی کردن داستان فضای سیاسی، امنیتی و اجتماعی جامعه را ملتهب و بی سامان نشان دهد.

چرا فریب ؟

فریب از آن‌جا آغاز می شود که شعار جای داستان را می گیرد و شخصیت های کاریکاتوری و بی مساله در حال حل مشکلی هستند که در اثر یکی دیگر از شعارهای غیرقابل هضم نویسنده، به زور درون اثر جای گذاری شده و بدون هیچ منطقی ادامه پیدا می کند. شعار به خودی خود، بیرون از جهان داستانی زیبا است و اگر معنای نهفته در آن هم زیبا باشد بر دلچسبی آن شعار می افزاید ولی درون این جهان داستانی اگر این شعارها و بیان موضوعات مورد نظر و علاقه مولف بدون دراماتورژی بیان گردند، علاوه بر اثر سوء بر مخاطب، گریبان گیر مولف هم خواهند شد.

یک بسیجی که به هر دلیلی و بدون هیچ هدف و برنامه ای برخلاف قانون و دستور مافوق عمل می کند و نویسنده مجبور می شود برای توجیه آن دست به ساخت شروعی قلابی (کتک خوردن زن و کشته شدن فرزند به دنیا نیامده که بدون ذکر حتی یک دلیل در داستان اتفاق می افتد) برای داستان بزند.

بسیجی در مقابل و در راه چه چیز؟

بسیجی در طول این داستان در مقابل تمام بالا دستی‌ها از جمله سپاه، نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی اطلاعاتی می‌ایستد و بر روی آنها اسلحه می کشد. گویی همه آنها مصلحت نظام را نمی فهمند و فقط اوست که به تنهایی می فهمد. بقیه افراد یک مشت ترسوی سرسپرده هستند. بسیجی‌هایی که خود چند دسته اند و فرمان نابردار. یا ترسو بوده و یا به جهت کسری سربازی به بسیج آمده اند. بسیجی مداح و عاشق رهبری ترسو و نارفیقی است که از پشت خنجر می رود ولی آن نفوذی که به خاطر کسر خدمت به بسیج آمده، همان کسی است که حاضر به خیانت نمی شود.

شخصیت پردازی غلط

شخصیت پردازی چیزی نیست که بشود آن را با آمار و امثال تایپوگرافی و اندکی عکس فتوشاپی درست کرد. ما با توجه به تصمیم‌هایی که شخصیت‌های قصه گرفته و یا رد می کنند آنها را می شناسیم، نه گذشته آنها.

تیر خلاص ؛ پایان بندی

اما جایی که فریب‌ها خود را بیش از پیش نشان می دهند و دست مولف کاملا رو می شود، سکانس پایان بندی فیلم است: عمویی که "امیر سپاه" و خودش برادر و فرزند شهید است وارد پایگاه می شود. اینجا دقیقا همان جایی است که نشان می دهد خود سازنده به تمام شعارها و آرمانهای بسیجی عاصی اعتقاد و باوری ندارد.

عموی نماز شب خوان که باید بیش از همه برادرزاده خود را درک کند و بفهمد که او دیگر در پی انتقام زن و فرزند مقتولش نیست، با وجود باور داشتن به حرف‌ها و آرمان‌های او و داشتن نیروی کافی و لازم نه تنها به او کمک نمی کند، بلکه به کمک نیروهایش که به واسطه آشنایی با بسیجی وارد پایگاه شده اند درست سر بزنگاه به او و یارانش حمله کرده و آن‌ها را خلع سلاح می کنند. این‌جا جایی است که مولف اگر به حرفهایی که می زد باور داشت، یا باید عمو را با برادرزاده اش همراه می کرد. یا همه آن بسیجی‌ها را در راه هدفی که حالا فراتر از یک خصومت شخصی است قربانی می کرد، که البته از انجام این کار امتناع کرد. اما برسیم به سیلی معروف که حالا باید به اصطلاح هدف و دغدغه مخاطب شده باشد (که نشد). مولف با آن سیلی چه می کند؟ چه کسی سیلی را می زند؟ چگونه این سیلی را می بینیم؟ درست است اصلا سیلی را نمی‌بینیم و فقط صدای سیلی را در سیاهی تصویر قبل از تیتراژ می شنویم. در صحنه ای بسیار نازیبا و نمایشی، عمویی که به خودی‌ها خنجر زده، سعی در ادب کردن یک شهروند بی‌ادب انگلیسی دارد که ناگهان تمام آن‌هایی که سنگ شهروند انگلیسی را به سینه می زنند به سمت در می دوند و در بدون علت آرام آرام بسته می شود و بعد از آن سیاهی و بعد صدای سیلی به گوش می‌رسد. یعنی خود کارگردان هم از نشان دادن آن سیلی ابا دارد. نمی توان گفت که او از نشان دادن خشونت پرهیز دارد چرا که در صحنه‌های ابتدایی فیلم که کتک خوردن زن باردار را می بینیم و در تعقیب و گریز قبل و بعدش و حتی در صحنه های درگیری و اسلحه کشیدن خشونت بسیاری دیده می شود. پس نویسنده و کارگردان از نشان دادن تنها این خشونت ابا دارد. این جا همان جایی است که دم خروس بیرون می زند.

فیلم سینمایی "دیدن این فیلم جرم است" از آن دست فیلم هایی‌است که با دو دسته مخاطب افراطی روبرو می‌باشد، کسانی که طرفدار این فیلم هستند از آرمان‌ها و شعارهای این فیلم لذت برده اند و عده دیگر کسانی هستند که این اثر را از ابتدا به عنوان فیلم سینمایی قبول نداشته و آن را یک بیانیه سیاسی می دانند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 17 =
*****