نظام حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب

22:36 - 1392/08/03
رهروان ولایت ـ از آن هنگام که بشر به مختصات حیاتی و روانی مشترک در میان افراد هم نوع خود علم پیدا کرده و ضرورت زندگی اجتماعی را به خوبی درک نموده است، به اصول اولیه حقوق طبیعی خود پی برده است. نخستین اصلی که حیات طبیعی انسان‌ها به عنوان حق طبیعی دارد، همان حق حیات است که همۀ ادیان الهی و حقوق و قوانین بشری آن را به رسمیت کامل می‌شناسند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر

از آن هنگام که بشر به مختصات حیاتی و روانی مشترک در میان افراد هم نوع خود علم پیدا کرده و ضرورت زندگی اجتماعی را به خوبی درک نموده است، به اصول اولیه حقوق طبیعی خود (حقوق فطری به معنای حقیقی آن) پی برده است. نخستین اصلی که حیات طبیعی انسان‌ها به عنوان حق طبیعی دارد، همان حق حیات است که همه ادیان الهی و حقوق و قوانین بشری آن را به رسمیت کامل می‌شناسند.
بدان جهت که مبنای ادیان حقّه الهی نائل ساختن نفوس انسانی به رشد و کمال در زمینۀ فطرت پاک اوست، لذا خداوند سبحان اصول اولیۀ این حقوق فطری را به وسیله ادیان به همه مردم ابلاغ فرموده است. لکن گفته می‌شود بعضی مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر از همان ادیان الهی گرفته شده است. امّا کامل و جامع بودن آن، مورد بحث است؛ يعني موارد مبهمي دارد از جمله اين‌كه: برخي از مواد آن، به خاطر منافع چه کسانی در اینجا آورده شده است؟ و تأثیر ادیان الهی بر این نوع قوانین حقوق بشر تا چه اندازه‌ای می‌باشد[1]

اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب 28 ماه اوت 1789 که جزءِ لاینفکّ قانون اساسی مورخ 3 سپتامبر 1791 می‌باشد، دارای یک مقدمه و 17 مادّه است. البته در این قانون از اعلامیه حقوق مورخ 13 فوریۀ 1689 انگلستان و اعلان استقلال 13 امریکایی مورخ 4 ژوئیۀ 1776 و قانون اساسی مورخ 17 سپتامبر 1787 ممالک متحده امریکای شمالی استفاده شده است».[2]

«انقلابیون فرانسه در انجام این مهم از دکترین حقوق طبیعی که همه افراد را واجد حقوق متساوی می‌داند و مخالف امتیازات خاصه است، الهام گرفتند». نیز«در اعلامیه حقوق بشر و اتباع فرانسه 1791 از حقوق طبیعی که مسلّم و غیر قابل انکار است،سخن رفته است». اصول مذکور در فوق در قرن نوزدهم به سایر ممالک راه یافت و در قوانین اساسی آنها قید گردید.[3]

بسیار مناسب بود که پیش از بیان علل و انگیزه های وضع اعلامیه جهانی حقوق بشر و مواد آن تحقیقی لازم و کافی درباره انسان انجام می گرفت که منظور از انسان در این اعلامیه چیست؟ آیا این همان انسان است که پیامبران آن را برای ما توصیف نموده و گفته اند انسان موجودی است دارای شرف و حیثیت و کرامت ذاتی که با حکمت بالغه خداوندی به وجود آمده و رهسپار یک هدف اعلایی است که با مسابقه در خیر و کمال به آن هدف خواهد رسید مگر اینکه خود انسان این ارزش را از خود منتفی بسازد و هر کس به این انسان اهانت نماید و حقوق او را نادیده بگیرد با مشیت خداوندی در مقام مبارزه بر آمده است، یا این همان انسان است که توماس هابس ها و ماکیاولی ها او را برای ما تعریف نموده اند که «انسان گرگ انسان است»و هیچ حقیقت ارزشی در وجود انسانی واقعیت ندارد؟ و به عبارت دیگر، انسان هیچ ارزشی را از خدا و هستی خارج از خویشتن ندارد، لذا طبیعتاً خود خواه و خودکامه و نیرنگباز و در عبارت کلی تر یک موجود خود محوری است که منطقی جز این ندارد: «من هدف و دیگران وسیله».

در اواخر قرن ششم میلادی با بعثت محمّد بن عبدالله صلّی الله علیه و آله و سلّم آخرین رسالت در جوامع بشری آغاز می شود و با بر انگیخته شدن این پیامبر عظیم الشأن از طرف خداوند متعال اصول و مبادی کامل ترین اخلاق و اقتصاد و سیاست و هنر و مدیریت و فقه و حقوق را برای مردم دنیا عرضه نمود و همان گونه که در مقدمات و شرح و تفسیر مواد حقوق مزبور خواهیم دید در منابع اولیه اسلامی همه مواد،اگر چه نه در یک باب معین و مجموعه مدوّن،بلکه در ابواب متفرقه با کمال وضوح دیده می شود.ضمناً این نکته با اهمیت را هم باید در نظر گرفت که مقصود ما از منابع اوّلیه فتاوای فقها نیست که گفته شود ممکن است فقها با استناد به ذوق و فهم خود آن فتاوا را مطرح ساخته اند،بلکه مقصود کتاب و سنت و عقل سلیم و اجماع حجت است که مستند فقه و حقوق اسلامی است.

علت چه بوده است که مسلمین حقوق بشر از دیدگاه اسلام را تا دوران معاصر (از 1948 که تاریخ تصویب اعلامیۀ جهانی حقوق بشر از دیدگاه غرب است تا 1978 که کشورهای اسلامی به فکر تنظیم و تدوین حقوق جهانی بشر افتاده اند) در عرصۀ جوامع عرضه نکرده اند؟ این سؤال قطعاً مطرح است، ولی پاسخ منطقی که دارد به قرار زیر است:

اینکه تا دوران معاصر حقوق جهانی بشر به طور مدوّن و منظم از دیدگاه اسلام عرضه نشده است دلیل آن نیست که مکتب اسلام این حقوق را نداشته و حال که دولتها و جوامع مغرب زمین اعلامیه حقوق بشر را تدوین و منتشر ساختند فقهای اسلامی دست به کار تدوین و انتشار اعلامیه حقوق بشر از دیدگاه اسلام شدند.زیرا،همان گونه که در مبحث قبلی گفتیم،همه منابع اولیه اسلامی از یک سو و عدالت در همزیستی مسلمانان با دیگر اقوام و ملل که با آن‌ها در ارتباط بودند از سوی دیگر با کمال وضوح اثبات می کند که مبانی اصلی مکتب همه مواد حقوق بشر را داشته و با امتیازاتی که بر دیگر مواد حقوقهای جهانی دارد مستند به نصوص است.

امّا اینکه چرا این حقوق جهانی، پیش از اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه غرب دیده نشده برای این است که کشورها و اقوام و ملل گوناگون دنیا،تا حدی که امروز مانند اهالی یک شهر شده اند، پدیده‌ای است تازه و هر چه این ارتباط و همبستگی‌ها زیادتر می‌شود بر تکاپو در تدوین قوانین و حقوق متحد و مشترک افزوده می‌گردد.
از سوی دیگر، همه می‌دانیم که طواغیت و جبّاران خود کامه جوامع اسلامی، برای ادامه و تشدید سلطه خویش از اجرای حقوق اسلامی واقعی در جوامع خود امتناع می‌ورزیدند. با این حال،چگونه امکان داشت که نابکاران اجازه بدهند حقوق واقعی جهانی بشر در همه جوامع به طور جدی مراعات شود؟

تفاوتهای دو نظام حقوقی

حقوق بشر از دیدگاه اسلام (مادّه سوم):
الف: در حالت جنگ و نزاعهای مسلحانه جایز نیست کشتن کسانی که در جنگ و نزاع شرکت نکرده اند،مانند کهنسالان و زنان و کودکان.و مجروح و مریض حق دارند که معالجه شوند،و اسیر حق دارد که اطعام شود و مسکن و پوشاک داشته باشد و مثله شدن کشته شدگان حرام است و جایز است تبادل اسیران و اجتماع خانواده هایی که موقعیت‌های جنگی آنان را از یکدیگر جدا کرده است به مقتضای احکام شرع.

حقوق بشر از دیدگاه غرب:
این مادّه در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر از دیدگاه غرب وجود ندارد. بنابراين لازم است که در تألیفات صاحبنظران حقوق بشر در غرب علت یا علل این مسأله بررسی شود که به چه علت این مادّه، که می‌توان گفت یکی از با اهمیت ترین مواد حقوق بشر به شمار می‌رود، در این اعلامیه نیامده است؟ ممکن است گفته شود که این مادّه و مواد مشابه آن معمولاً در حقوق و قوانین جنگ و صلح در عرصۀ بین المللی مورد توجه و تدوین قرار می گیرد.

این پاسخ صحیح به نظر نمی‌رسد، زیرا اگر این گونه حقوق انسانی عالی در اعلامیه‌هایی مانند همین اعلامیه (حقوق بشر)مورد توجه جدّی قرار بگیرد و برای افراد و گروه‌ها و دول و جوامع بشری اهمیت آن اثبات شود از بسیاری اخلالگریها دربارۀ حیات و شؤون آن جلوگیری می شود؛به اضافۀ اینکه می بایست این حقوق اگر چه در رشته های حقوقی دیگر هم مورد تذکر و تدوین قرار گرفته باشد،از آن جهت که مربوط به حیات انسانها و حقوق آن است،هم در اصول بنیادین حقوق جهانی بشر مورد دارد و هم با نظر به اهداف این حقوق که حمایت هر چه بیشتر از حیات انسانها و شؤون آن را به عهده گرفته است.
در واقع این یک تفاوت جزئی بود که ما در این قسمت به آن پرداختیم،تفاوت های دیگری است که خوانندگان را برای مطالعه بیشتر به منابعی ارجاع می‌دهیم. و ضمناً امتیازات دینی بودن حقوق بشر در اسلام بر حقوق بشر از دیدگاه غرب را می توان مطرح کرد.[4]

در آخر به سؤالاتی که در متن فوق به جواب آن‌ها پرداخته شد می‌پردازیم:
اولاً: بعضی مواد حقوق بشر از دیدگاه غرب از ادیان الهی گرفته شده و این نیست که جدا از دین و در مقابل آن باشد.
ثانیاً: چرا مسلمانان زودتر از انتشار اعلامیۀ حقوق جهانی بشر به انتشار حقوق جهانی بشر اقدام نکردند. و ضمناً به تفاوت‌هایی در این دو نظام حقوقی پرداخته شد.
که در آخر با این سؤال متن خود را به پایان می رسانم که آیا اعلامیۀ حقوق بشر یا نظام حقوقی که کاملاً برگرفته از دین کامل اسلام باشد جامع تر و کامل تر است یا اعلامیه ای که دستخوش سیاست‌های غربی شده است؟ و ضمناً عمل به قانونی مهم است یا نوشتن آن؟

منابع:

1.مارسل بوازار/اسلام و حقوق بشر
2.اسماعیل منصوری لاریجانی/سیر تحول حقوق بشر و بررسی تطبیقی آن با اصول تفسیری حقوق بشر در اسلام    
3.قاسم زاده/حقوق اساسی فرانسه     
4.آیة الله محمّدتقی جعفری تبریزی/حقوق جهانی بشر 
 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****