مجموعه افرا ادای دینی به محیط بانان کرده است و گوشهای از مشکلات و مخاطرات این قشر زحمتکش را به تصویر کشیده که چگونه در حفاظت از محیط زیست جانفشانی میکنند و چه خطراتی آنها را تهدید میکند.
حاج محمود فروزش یکی از متمولین و کارخانهدارانی است که در یکی از شهرهای استان گیلان سکونت دارد. فرزندش مسعود محیط بان است و به شدت به کارش اهمیت میدهد و به نوعی اولویت اول زندگیاش به حساب میآید که البته در این راه نیز دچار افراط شده، طوری که زندگی خانوادگیاش را به چالش کشیده و رفتار سرد و منفعلانهای با همسرش دارد و همین موضوع باعث شده که همسرش در چنین شرایطی قید بچهدار شدن را بزند و وانمود کند که مشکل نازایی دارد و راه حلی برای درمان نیز وجود ندارد. در نهایت هم درخواست طلاق میدهد و احضاریه دادگاه برای مسعود فروزش میآید.
از طرفی دختر حاج محمود به نام مائده با هم دانشگاهیاش پیمان که برادر شاگرد حاج محمود است، مخفیانه و به دور از خانواده رابطه عاشقانهای دارد که البته قصد ازدواج دارند، ولی مشکل اینجاست که به هر حال تا قبل از ازدواج رسمی، روابطشان در واقع روابط دوست پسری و دوست دختری هست که طبیعتا مشکلات شرعی وعرفی خود را به همراه دارد و عدم تقبیح این روابط در روند داستان با ضوابط شرعی و عرفی در تعارض است. هر چند که متأسفانه برای برخی افراد و برخی خانوادهها چنین مسائلی عادی است. البته ناگفته نماند که بعد از آشکار شدن این روابط برای خانواده طرفین، اجمالا مخالفتهایی نسبت به این روابط صورت گرفت. مانند غیرتی شدن مسعود که وقتی خواهرش را با پیمان کنار جاده میبیند، خواهرش را با خود می برد. هر چند که رفتار مسعود با پیمان با زیاده رویهایی همراه بود و اشکالاتی در برخوردش با پیمان وجود داشت، ولی اصل این عمل که نسبت به خواهرش حساسیت نشان میدهد و بی تفاوت عمل نمیکند میتواند نکتهای مثبت تلقی شود.
حاج محمود شخصیتی سالارانه دارد که معمولا میخواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند و همه اعضای خانواده باید مطیع او باشند که در واقع نقش یک پدر سالار را بازی می کند. آن هم پدر سالاری که جنبه منفی سالارگونهاش به جنبه مثبتش میچربد. در واقع ریشه خیلی از گرفتاریهای این خانواده ناشی از همین روحیه استبدادی است که محمود فروزش دارد؛ زندگی نافرجام پسرش مسعود و برادرزادهاش مهتاب دقیقا به همین روحیه برمیگردد و روند داستان نیز نشان میدهد که طرفین این ازدواج تمایل چندانی به اصل ازدواج نداشتهاند و شاید بتوان گفت ترس از حاج محمود فروزش بوده که این ازدواج را به همراه داشته است و نتیجهاش هم ناسازگاریهایی است که در مجموعه افرا شاهد هستیم.
از طرفی اگر حاج محمود نسبت به خواستگاری پیمان از دخترش سختگیری بی مورد نمیکرد و پیمان و خانوادهاش را در جلسه خواستگاری تحقیر نمیکرد، چه بسا پیمان هم به طمع کسب درآمد بالا راهی شکار نمیشد که در نهایت کشته شود. از مجموع حوادث سریال اینگونه برداشت میشود که عامل این بدبختیها همه از گور محمود فروزش بلند میشود. این نکته مهمی است که خودخواهی و غیر منطقی بودن بزرگ خانواده تا چه اندازه میتواند مشکلآفرین باشد و کانون خانواده را با بحران مواجه سازد.
از این مسائل که بگذریم مجموعه افرا ادای دینی به محیط بانان کرده است و گوشهای از مشکلات و مخاطرات این قشر زحمتکش را به تصویر کشیده که چگونه در حفاظت از محیط زیست جانفشانی میکنند و چه خطراتی آنها را تهدید میکند.
حاج محمود شخصیتی سالارانه دارد که معمولا میخواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند و همه اعضای خانواده باید مطیع او باشند که در واقع نقش یک پدر سالار را بازی می کند. آن هم پدر سالاری که جنبه منفی سالارگونهاش به جنبه مثبتش میچربد. در واقع ریشه خیلی از گرفتاریهای این خانواده ناشی از همین روحیه استبدادی است که محمود فروزش دارد؛ زندگی نافرجام پسرش مسعود و برادرزادهاش مهتاب دقیقا به همین روحیه برمیگردد و روند داستان نیز نشان میدهد که طرفین این ازدواج تمایل چندانی به اصل ازدواج نداشتهاند و شاید بتوان گفت ترس از حاج محمود فروزش بوده که این ازدواج را به همراه داشته است و نتیجهاش هم ناسازگاریهایی است که در مجموعه افرا شاهد هستیم.