انسان عاقل و بی غرض، کشته شدن مانع زکات توسط ابوبکر را هرگز به پای شیعیان نمی نویسد؛ زیرا ابوبکر دستور کشته شدن مانع زکات را صادر کرد.

برخی معاندین مغرض در اثر جهل در مباحث تاریخی و عدم تفکیک بین شیعه و سنی؛ با خلط مباحثی همچون کشته شدن مانعین زکات توسط ابوبکر، را به شیعه نسبت داده و از اساس شیعه را متهم به کشتار کردهاند. غافل از اینکه کشته شدن مانعین زکات توسط ابوبکر اتفاق افتاد و هیچ ربطی به شیعیان ندارد در نتیجه این از مواردی است که اهل سنت باید جواب دهند.
اهمیت زکات در جامعه به قدری است که مانع زکات کشته می شود.
با اینکه اسلام همه انسانها را به تحقیق در مسائل و رسیدن به واقعیت سفارش کرده است، باز برخی معاندین مغرض در اثر جهل در مباحث تاریخی و عدم تفکیک مسائل؛ مباحثی همچون کشته شدن کسانی که زکات نمیدهند[مانعین زکات] را به شیعه نسبت داده، و در این زمینه دچار سردرگمی جاهلانه شدهاند.
کشته شدن به ناحق کسانی که زکات نمی دادند توسط ابوبکر
بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، گروهی خودسر در سقیفه جمع شدند و با کنار زدن امیرالمومنین (علیه السلام)؛ خلیفه بلافصل پیامبر، ابوبکر را به عنوان جانشین پیامبر انتخاب کردند. این امر زمینه ساز بروز حوادثی در تاریخ اسلام شد.
یکی از آن حوادث جنگهایی بود که به دستور ابوبکر شروع شد و به جنگهای رِدَّه [جنگ با گروههایی که در نظر ابوبکر مرتد و کافر بودند] معروف شد.[1]
از جمله آنها، جنگ با قبایلی بود که با ابوبکر بیعت نکردند و از پرداخت زکات به او خودداری میکردند.[2] بیشتر این قبائل اهل پرداخت زکات بودند ولی از پرداخت زکات به ابوبکر خودداری میکردند؛[3] زیرا قائل به خلافت امیرالمومنین (علیه السلام) بودند مانند قبیله مالک بن نویره.[4] به همین خاطر از پرداخت زکات به دستگاه ابوبکر خودداری میکردند.
در پی خودداری مالک بن نویره؛ صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله) ابوبکر به خالد بن ولید فرمان داد که به جرم نپرداختن زکات، آنها را به قتل برسانند. همین باعث اعتراض برخی از صحابه همچون ابوقتاده انصاری و عمر بن خطاب شد و خالد بن ولید به جرم قتل مالک و قبیلهاش، مستحق قصاص و به جرم همبسترشدن با همسر او مستحق سنگسار شد؛ با اینهمه ابوبکر از عملکرد خالد دفاع میکرد.[5]
پر واضح است که این نوع رفتارها و عملکردهای ابوبکر، هیچ ربطی به جریان اسلام ناب و شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام) ندارد؛ زیرا در آن زمان امیرالمومنین (علیه السلام) را خانه نشین کرده بودند.
برخورد با مانعین زکات در روایات
در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) اگر کسی زکات نمیپرداخت، با او کاری نداشتند؛ فقط گاهی مورد سرزنش قرار میگرفت،[6] یا او را مانند رباخواران،[7] و دزدان،[8] دانسته و مورد لعن قرار داده[9] و فرمودهاند که نمازش مورد قبول نیست.[10]
به عنوان مثال: پيامبر (صلی الله علیه و آله) كسي را فرستاد تا زكات اموال «ثعلبه» را بگيرد. ثعلبه زكات اموالش را نداد و گفت: اين، همان جزيهای است که از يهود و نصارا ميگيرند، مگر ما كافر هستيم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: واي بر ثعلبه، همان جا بود که آيات (75 و 76) سوره توبه نازل شد. مبنی بر اینکه خدا لطف خويش به ايشان عطا كرد، ولی ایشان بخل ورزيدند.[11]
پس این کشتارها، کار غیر دینی و خودسر از طرف ابوبکر بوده است و در سیره پیامبر و اهل بیت علیهم السلام هرگز چنین برخوردهایی دیده نمیشود. در نتیجه این عملکرد هیچ ربطی به جریان اسلام ناب و شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام) ندارد؛ حتی در آن زمان امیرالمومنین (علیه السلام) را خانهنشین کرده بودند.
مانع زکات در زمان ظهور
همین بحث در برخی روایات شیعه مطرح شده است که در زمان ظهور حکم به کشته شدن مانع زکات داده میشود. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) دَمَانِ فِي الْإِسْلَامِ حَلَالٌ لَا يَقْضِي فِيهِمَا أَحَدٌ بِحُكْمِ اللَّهِ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا... وَ مَانِعُ الزَّكَاةِ يَضْرِبُ عُنُقَهُ؛[12] ریختن دو خون از جانب خدا در اسلام حلال شمرده شده است امّا کسی به حکم خدا در این دو خون قضاوت نکرده است تا اینکه خدا قائم ما اهل بیت را مبعوث کند. پس هنگامی که خداوند عز و جل قائم ما اهل بیت را مبعوث کند، در این دو خون حکم میکند.... که مانع زکات را گردن بزنند.»
در مورد این روایت به چند نکته میتوان اشاره کرد:
1.این روایت از جهت سندی ضعیف است؛ زیرا در سند آن «محمد بن علی ابوسمینه» است و رجال شناسان او را ضعیف، غالی و با مذهبی فاسد شمردهاند.[13]
2. در صورت صحت این روایات، شاید بتوان گفت که این گونه احکام از احکام اختصاصی زمان ظهور است؛ زیرا در ابتدای همین روایت نیز به آن اشاره دارد که خون دو نفر است که تا زمان ظهور کسی در موردشان حکم نمیکند؛ ولی امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور، گردن آنها را می زند.[14]
پی نوشت
[1]. تاریخ الامم و الملوک، ج3، ص242.
[2]. پژوهشی در کتابشناسی جنگ های رده، پاکتچی، ص261.
[3]. البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج6، ص311.
[4]. الردة، واقدی، ص106.
[5]. شذورات الذهب، ابن عماد حنبلی، ج1، ص136.
[6]. محاسن ج1، ص12.
[7]. دعائم، ج1، ص247.
[8]. خصال، ج1، ص153.
[9]. دعائم، ج1، ص248.
[10]. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص59.
[11]. بحار الانوار، ج22، ص40.
[12]. الخصال، ج1، ص170؛ المحاسن، ج1، ص87.
[13]. رجال النجاشی، ص333.
[14]. المحاسن، ج1، ص78.