-افول امپراتورى آمریکا اکنون سالهاست که مورد توجه صاحب نظران و اندیشمندان قرار گرفته است، چراکه هرسال جهان شاهد رویدادهایی است که ثابت میکند سلطه ایالات متحده در جهان دیگر رو به پایان است و مدت زیادی از زمان انتظار پایان تاریخ امپریالیسم باقی نمانده است.
جهان انسانی برای رسیدن به زیست مسالمتآمیز و فهمی مشترک از دنیای پیرامونی، تاکنون آزمونهای سختی را پشت سر نهاده است و در راه آزمودن و تجربه کردن، هزینه زیادی را پرداخته است، ولی بااینوجود هنوز در مواقعی این تجارب گرانسنگ به کار گرفته نشده و قربانی فرصتطلبی برخی کشورها میشود.
وقوع دو جنگ جهانی خانمانسوز و تجربه تلخ کشتار میلیونها انسان، ویران شدن بسیاری از شهرها و فروپاشی اقتصاد جهانی، رهبران کشورهای مختلف را نگران و وحشتزده کرد و آنها را به این واقعیت رساند که برتری از طریق نظامیگری و جنگ هیچگاه راهحل نبوده و جهان هرگز با خشونت روی آرامش را نخواهد دید، ازاینروی آنها تصمیم گرفتند در یک اقدام پیشگیرانه زمینههای جنگ را از میان برده و یک صلح پایدار را به وجود آورند اما گویا کشوری که در جنگهای جهانی آسوده و در گوشهای دیگر در امان مانده بود اینگونه فکر نمیکرد و جنگ را چیز بدی نمیدانست چراکه او نهتنها خسارتی ندیده بود بلکه از جنگ استفادههای فراوانی برد و در سایه شوم جنگ توانست جایگاه خود را بهبود ببخشد و در مدت زمانی کمتر از چند دهه به کدخدای دهکده جهانی تبدیل شود.
این تجربه متفاوت از جنگ برای آمریکا، باعث شد که این کشور به دوستدار جنگ و آتشافروزی تبدیل و برای ادامه سیطره و آقایی خود بر جهان، از دو واژه «جنگ» و «صلح» بهره برداری ابزاری کند، در همین راستا هیچ رئیسجمهوری در آمریکا نتوانست در کارنامه خود جنگی را ثبت نکرده باشد و بدون برپایی جنگی، کاخ سفید را ترک کند، رژیم آمریکا کشوری است که بیش از 93 درصد عمر خود را صرف جنگ کرده است و در یک قرن گذشته بیش از 100 بار جهان را گرفتار خشونت کرده است و همزمان به همین میزان، پای میز مذاکرات صلح نشسته و بارها جایزه نوبل صلح را از آن خود کرده است.
کشوری که با تجاوز به سرزمین بومیان قاره جدید، به دنیا آمد و مردمش یانکیهای هفتتیرکشی بودند که سرگرمی آنان دوئل مرگ بود، در پایان جنگ جهانی دوم به یکباره و همزمان با فروکش کردن جنگ، آخرین قدم مانده برای بستن پرونده جنگ را او برداشت و بمبهای هستهای را بر سر مردمان کشور ژاپن رها کرد، کشوری همانند ژاپن که در معادلات جنگ جهانی تأثیر چندانی نداشت با وحشتناکترین بمباران تاریخ مواجه شد و در شوک فرو رفت و آمریکا خوشحال از اینکه توانسته است با تراژدی اتمی خود را ابرقدرت نوظهور جا بزند به فکر افتاد تا قدرت بهدستآمده خویش را در جایی به نام سازمان ملل رسمیت دهد و در نتیجه، افزون بر میزبانی سازمان ملل، شورای امنیت را با محوریت خود شکل دهد.
یک قرن از روزگار جنگی آمریکا سپری شد و دنیا متوجه گردید که حیات آمریکا در برافروختن جنگ و سپس چیدن میوه آن پای میز صلح است و راز این بازی تکراری آمریکا برملا شد و اینک با افشا شدن سیاستهای پنهان آمریکا، مردم در آرزوی جهانی بدون آمریکا به سر میبرند تا امنیت در آن به بازی گرفته نشود و جهان روزهای خوش آشتی و آرامش را باز در آغوش بگیرد و این باور همگانی در میان همه ملتها شکل گرفته است که هرجا آمریکا نباشد صلح و دوستی وجود دارد.
پس از شکستهای آمریکا در خاورمیانه و بیداری ملتها در مقابل نفوذ آمریکا که منجر به بهار انقلاب در بسیاری از کشورها شد، اینک نظریهپردازان جهان، منتظر بهار آمریکایی با فروپاشی کانونهای پنهان قدرت در آمریکا هستند و این انتظار هر روز به سرانجام خود نزدیکتر میشود و صدای خرد شدن استخوان امپریالیسم لیبرالی از داخل آمریکا به گوش میرسد، صدایی که ترامپ رئیسجمهوری پیشین آمریکا بدان اذعان کرده و گفته است: این کشور در هشت ماه گذشته در چنان سراشیبیای قرار گرفته که هرگز سابقه نداشته و افزود آمریکا تا 3 سال دیگر پایان مییابد.
در اینکه کشتی تایتانیک آمریکایی بهگلنشسته غرق خواهد شد شکی نیست مهم هنگام پایان تاریخ آمریکا است که اینک مورد توجه نظریهپردازان سیاسی قرار گرفته و رقابت آنان را برای پیشبینی دقیق زمان پایان امپراتوری آمریکا برانگیخته است بههرحال آنچه ترامپ گفته است برای آکادمیهای سیاسی مطلب تازهای نبوده است و آنها را از رقابت جذاب تعیین تاریخ نابودی آمریکا بازنداشته است و چشمان آنها همچنان پس از افغانستان، چشم به راه فروریختن پازل قدرت آمریکا در دیگر مناطق حضور نیروهای آمریکایی است.