اویس قرنی عاشق دلباخته پیامبری بود که هرگز او را ندیده بود. ولی چنان به او ایمان آورد که مو به مو سیره و روش او را در رفتار و عمل با بصیرت و دین شناسی قوی عمل کرده و از یاری ولی خدا امیر المومنین (علیه السلام) نیز کوتاهی نکرد.
اویس بن عامر مرادی از طائفه قَرَن، معروف به «اويس قرني» است. شیخ مفید از پدر او به بزرگی یاد میکند.[1] از زمانی که آوازه پیامبر (صلیاللهعلیه وآله) را شنید علاقه شدیدی به پیامبر پیدا کرد ولی هرگز نتوانست پیامبر (صلیالله علیه و آله)را ببیند. آنقدر آتش عشق او به پیامبر شدید شده بود که پیامبر نیز از مدینه، اویس را یاد میکرد و میفرمود: از جانب یمن بوی بهشت میوزد، چه قدر مشتاق دیدار اویس هستم، هر کسی به یمن رفت سلام من را به او برساند.[2]
عبادتهای اویس
از بهترین حالات بنده، اظهار بندگی است و این اظهار بندگی در قالب عبادت خداست. اصبغ بن نباته میگوید: اویس قرنی بعضی از شبها را شب رکوع قرار میداد و تا صبح در حالت رکوع بود. بعضی از شبها را شب سجده و تا صبح در حالت سجده بود و...[3] اويس قرني ميگفت: چنان خداوند را در زمين عبادت ميكنم كه ملائكه او را در آسمان عبادت ميكنند.[4] ربیع بن خثیم میگوید روزی اویس را در کنار آب دیدم، بعد از یک شبانه روز عبادت، ساعتی استراحت کرد و از خواب بیدار شده با خدا چنین مناجات کرد: «خدايا! از چشم پرخواب و شكمي كه سير نشود، به تو پناه ميبرم» با خود گفتم: آنچه ديدم، مرا كفايت ميكند و باز گشتم.[5]
زهد اویس
یکی از صفات اویس قرنی زهد ایشان بود. او به دنیا دلبسته نبود و هر چه داشت در راه خدا با طیب خاطر انفاق می کرد. او آنقدر زاهد بود كه گاهي لباس تن خويش را صدقه ميداد و برهنه در خانه مينشست، به همین دلیل نميتوانست براي نماز به مسجد برود.[6] از صفات اویس این بود که هر چه لباس و غذاي اضافي در خانه داشت، صدقه ميداد.[7]
آری! اینطور انفاق کردن، اوج صفت انسانهای آزاده و بلند همت است که قرآن کریم آنها را با صفت «ایثار» ستوده است: «يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة؛[8]آنان، دیگران را بر خود ترجيح مىدهند، گرچه خودشان نياز شديدى به مال و متاع دارند.» ایثار، گاهی به گونهای است که انسانهای عادی آن را افراط در انفاق مینامند و کمتر کسی به این مقام میرسد.
پیامبر نیز در وصف او چنین فرمود: «اِنَّ مِنْ اُمَّتِی مَنْ لَا يَسْتَطِيعُ اَنْ يَأتِيَ مَسْجِدَهُ اَوْ مُصَلَّاهُ مِنْ العُري يَحْجُزُهُ اِيمَانُهُ اَنْ يَسْألَ النَّاسَ مِنْهُمْ اُوَيْسُ الْقَرَنِي وَ فُرَاتَ بن حيّان؛[9] در ميان امّت من كسي يافت ميشود كه از برهنگي نميتواند به نماز در مسجد حاضر شود و ايمانش به او اجازه نميدهد كه از مردم تقاضا كند؛ از جمله آنها اويس قرني و فرات بن حيان است.» این از زهد ایشان بود نه از عجز و ناتوانی. وقتی از مادر اويس قرني پرسيدند فرزندت از كجا به اين مقام رسيد؟ گفت: او از هنگام بلوغ گوشهنشين شد و همواره در حال تفكر و عبرت گرفتن بود.[10]
بصیرت و دینشناسی اویس
وجود اویس چنان از عشق به دیدار پیامبر لبریز بود که او را از یمن به طرف مدینه کشاند ولی پیامبر در شهر حضور نداشت و از آنجا که به مادرش قول داده بود، ناچار به یمن بازگشت و هرگز نتوانست پیامبر را ملاقات کند. زمانی که پيامبر به شهر برگشت فرمود: «اَرَي نُور اللهِ وَ اَشَمُّ رَائِحَةَ اللهِ؛[11] نور خدا را ميبينم و بوي خدا را استشمام ميكنم.»
اين جمله ميرساند که اويس قرني به جایی رسیده بود که خدا در وجود او نور و بوي خدایی قرار داده بود. از طرفی این خود بصیرتی در دین میخواهد که کسی بتواند بین عمل به وعده و دیدن پیامبر، عمل به وعده را مقدم بداند.
اولین ملاقات اویس قرنی با امیرالمومنین (علیه السلام) در یمن بود که ابتدا حضرت را نشناخت و بعد از سلام و احوال پرسی در گوشهای نشست. وقتی اویس متوجه شد که آن شخص امیرالمومنین (علیه السلام) است از مشاهده ایشان بسيار خوشحال شد و دوباره برخاست و ادب کرده و به ایشان سلام كرد.[12] هرگز عبادت و زهد اویس، او را از یاری ولی خدا(امیرالمومنین) جدا نکرد و همواره انسانی زاهد و عابدی با بصیرت بود. او در جنگ جمل خود را به امام خود رساند و بدون هیچ پیش شرطی با او بیعت کرده و جان فشانی کرد.
ابن عباس ميگويد: امیرالمومنین (علیهالسلام) در منطقه «ذي قار» فرمود: هزار نفر از سمت كوفه براي بيعت ميآيند، نه كم و نه زياد. وی ميگويد: افراد را شمردم تا به 999 نفر رسيد. گفتم: چه چيز علي(علیه السلام) را وادار كرد كه اين سخن را بگويد [در حالي كه هزار نفر نشدند] در همين فكر بودم كه ناگهان مردي نمايان شد كه بر تن قباي پشمي داشت و با او شمشير و سپر و مَشكي بود، او نزديك اميرالمؤمنين(علیه السلام) آمد و عرض كرد: دست خود را جلو بياور تا با تو بيعت كنم. حضرت فرمود: بر چه اساسي با من بيعت ميكني؟ عرض كرد: بر اينكه به سخنان شما گوش دهم و پيشاپيش شما بجنگم. فرمود: اسمت چيست؟ گفت: اويس قرني فرمود: الله اكبر! حبيبم، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من خبر داد كه مردي را درك ميكنم از امتش كه نامش «اويس» است و او از حزب خدا است و سرانجام به شهادت میرسد.[13]
اویس آنچنان موقعیتی پیدا کرده است که در جنگ صفین ملاک حق قرار میگیرد. در جنگ صفّين مردي از اهل شام که در لشکر معاویه قرار داشت، فرياد زد: آيا اويس قرني در بين شماست؟ گفتيم: بله (از او چه ميخواهي؟) گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم كه فرمود: اويس قرني از بهترين تابعين است، سپس اسبش را به حركت در آورد و به جمع ياران حضرت امیر المومنین (علیه السلام) ملحق شد.[14]
امیرالمومنین علی (علیه السلام) در جنگ صفین فرمود: پیش مرگها کجایند؟ صد نفر بلند شدند که یکی از آنها اویس قرنی بود همه به سوي جنگ شتافتند و اويس اوّلين کسی بود که در این معرکه به شهادت رسید.[15] سلام خدا بر او که در راه دفاع از حریم امامت و ولایت با بصیرتی که داشت جان را خود را فدا کرد.
پی نوشت
[1]. اختصاص، مفید، ص7.
[2]. بحار الأنوار، ج42، ص155، باب 124.
[3]. قاموس الرجال، شوشتري، ج2، ص223.
[4]. الاصابة، ابن حجر، ج1، ص361.
[5]. تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر، ج9، ص444؛ الارشاد، شیخ مفید، ج1، ص100.
[6]. سير اعلام النبلاء، ذهبي، ج4، ص24.
[7]. تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج9، ص444.
[8]. سوره حشر، آیه9.
[9]. الاصابة ابن حجر عسقلاني، ج1، ص360.
[10]. ارشاد القلوب، ديلمي، ج1، ص100.
[11]. دائرة المعارف جامع اسلامي (معارف و معاريف)، سيّد مصطفي دشتي، ج1، ص1022.
[12]. الفتوح، ابن اعثم، ج2، ص 502.
[13]. بحار الانوار، ج42، ص147.
[14]. شرح الاخبار، القاضي النعماني المغربي، ج2، ص3.
[15]. همان، ج2، ص12.
اويس قرني از كساني است كه با شنیدن نام و آوازه پيامبر، به شدت شيفته آن حضرت و آیین اسلام شد اما هرگز موفق به زیارت پیامبر نگشت؛ ولي ايمان، زهد و عبادتهايش آنچنان شهره زمان شد كه بارها پيامبر (صلی الله علیه وآله) از او ياد كرد و می فرمود: هر كسی روانه يمن ميشود سلام من را به او برساند. بعد از رحلت پیامبر، از خواص و یاران امير المؤمنین علي (علیه السلام) قرار گرفت و در جنگ جمل و صفّين حضور فعّال داشت و سرانجام به شهادت رسيد.