تبیین عقلی کرامات ائمه علیهم السلام

23:00 - 1400/07/18

عقل درمی‌یابد که مسائل جزئى را نمی‌فهمد و در این موارد، احتیاج به راهنماى غیبى و معصوم دارد و شارع حکیم باید راهنمایى جامعه انسانى را به عهده گیرد.

خاتمیت وحی (خاتمیت دین اسلام) به این معنا است که بعد از دین اسلام، وحیِ جدید و دین تازه‌ای از سوی خداوند برای بشر نازل نمی‌شود و انسان با وجود اسلام تا قیامت از منبع وحیانی جدید بی‌نیاز است؛ نه این‌که با خاتمیت، دیگر اصلاً به وحی نیاز نداشته باشد.
درست است که باب معجزات جدید بسته شده، اما این‌طور نیست که در عصر حاضر معجزه‌ای نباشد، بلکه «قرآن» برترین معجزه پیامبر خاتم(ص) معجزه موجود و جاودان است. بنابراین، انسان معاصر، از معجزه محروم نیست. کرامات اولیای الهی - که از نظر ماهیت با معجزات انبیای الهی هم‌سنخ هستند - نیز هم‌چنان رُخ می‌دهند.[1]

تعریف کرامت
کرامت؛ امری است خارق العاده که خداوند به مقربان درگاهش عطا کرده، اما نه برای تحدی وادعای نبوت. اما معجزه به امر خارق العاده ای مى گويند: که همراه با تحدی و ادعاى نبوّت‏ باشد. بنابراين كارهاى خارق عادتى كه از غير پيامبر و امام سر زند معجزه ناميده نمى شود بلكه «كرامت» نام دارد.[2]

کرامت و اثبات امامت
امام براي اثبات امامت و فرق داشتن با مدعيان دروغین امامت بايد کرامت محسوسي از خود نشان دهد و ائمه قادر بودند به اين عمل. در روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده است و اشاره به جريان آوردن و حاضر کردن تخت ملکه سبا به يک چشم به هم زدن توسط «آصف بن برخيا» وصي و وزير حضرت سليمان ـ عليه السلام ـ دارد که در قرآن مجيد سوره مبارکه نمل آيه 40 آمده است، دارد.
در اين روايت امام صادق ـ عليه السلام ـ برتري اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را از نظر علم و دانش و در نتيجه قدرت بر انجام معجزات و کرامات به خوبي بيان مي کند، به اين نحو که «ابن کثير گويد: امام صادق ـ عليه السلام ـ درباره آيه شريفه «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ...؛[3] کسي که دانش به کتاب داشت (آصف بن برخيا به قول مشهور مفسرين) گفت من آن تخت را نزد تو آوردم، پيش از آن که چشمت را به هم بزني.» آن گاه حضرت انگشتانش را باز کرد و بر سينه اش گذاشت و سپس فرمود: به خدا که همه علم کتاب نزد ما اهل بيت عليهم السلام  است.»[4]

سازگاری یا ناسازگاری کرامت با قانون علیت
در منابع حدیثی و تاریخی شیعه معجزات و کرامات زیادی از ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده است و باید دانست که در دامنه قدرت الهی تمام ممکنات عقلی قابلیت وقوع دارند، همان‌گونه که عصای چوبین بی‌جان حضرت موسی(ع) تبدیل به ماری شده و سحر ساحران مصری را بلعید، دریایی بزرگ بر روی بنی اسرائیل باز شد، کور مادر زاد شفا یافت و ... 

قرآن کریم در عین این که قانون علیت را قبول دارد، از داستان ها و حوادثى خبر می دهد که با جریان عادى و معمولى و جارى در نظام علت و معلول سازگار نبوده، جز با عواملى غیر طبیعى و خارق العاده صورت نمى گیرد، و این حوادث همان آیت ها و معجزاتى است که به عده اى از انبیا علیهم السلام نسبت داده است. در نتیجه باید دانست که این گونه امور خارق العاده هر چند که عادت، آن را انکار نموده، و بعید مى شمارد، اموری محال نیستند، و چنان نیست که عقل آن را خلاف اصل علیت بداند.

جهت فرق عادت با کرامت
روش عادت با معجزه که خارق عادت هست؛ در چند مساله هست.
1. اسباب مادى براى پدید آوردن آن گونه حوادث در جلو چشم ما اثر مى گذارند. ما روابط مخصوصى که آن اسباب با آن حوادث دارند، نیز شرایط زمانى و مکانى مخصوصش را مى بینیم، ولی در معجزات آن اسباب و شرائط را نمى بینیم.

2. در حوادث طبیعى اسباب اثر خود را به تدریج مى بخشند، و در معجزه آنى و فورى اثر مى گذارند. مثلا اژدها شدن عصا اگر بخواهد در مجراى طبیعى صورت بگیرد، محتاج به علل و شرائط زمانى و مکانى مخصوصى است، تا در آن شرائط، ماده عصا از حالى بحالى دیگر برگردد، و به صورت‌هاى بسیارى یکى پس از دیگرى در آید، تا در آخر صورت آخرى را به خود بگیرد، یعنى اژدها شود، ولى در مسیر معجزه محتاج به آن شرائط و آن مدت طولانى نیست، بلکه علت که عبارتست از خواست خدا، همه آن تاثیرهایى را که در مدت طولانى به کار مى افتاد تا عصا اژدها شود، در یک آن به کار مى اندازند.[5]

در نتیجه در معجزه، قوانین طبیعی نقض نمی شود، بلکه همان قوانین طبیعی که در صورت عادی محتاج علل و شرائط زمانى و مکانى خاصی بوده تا به تدریج اثر کند، با اراده خداوند این اثر تدریجی برداشته و اثر دفعی جای آن را گرفته و به عبارت دیگر زمان تاثیر گذاری این علت ها سرعت گرفته است.

علاوه بر این مطالب؛ خود عقل، واقع‌بینانه معترف است که بسیارى از حقایق و واقعیات عالم از دسترس او  به دورند؛ زیرا به اتفاق همه حکیمان، نیروى عقل، فقط قادر به درک یک سلسله مفاهیم کلى و روابط بین آنها است. عقل درمی‌یابد که مسائل جزئى را نمی‌فهمد و در این موارد، احتیاج به راهنماى غیبى و معصوم دارد و شارع حکیم باید راهنمایى جامعه انسانى را به عهده گیرد.[6]

پی نوشت
[1] موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج ‏1، ص 730.
[2] پنجاه درس اصول عقايد براى جوانان‏، ص 179.
[3] سوره نمل، آیه 40.
[4] کافی ج1، 2 ص 229.
[5] ترجمه المیزان، ج 1، ص 117.
[6] عقل و وحى، ص 87 – 88.

نسبت به آیت ها و معجزاتى که در قرآن به عده اى از انبیاء علیهم السلام نسبت داده شده است. باید دانست که این گونه امور خارق العاده هر چند که عادت، آن را انکار نموده، و بعید مى شمارد؛ ولی اموری محال نیستند، و چنان نیست که عقل آن را خلاف اصل علیت بداند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 3 =
*****