- وقتی میزان رفتارهای هیجانی و احساسی در تعاملات اجتماعی بیشتر شود، بالطبع احتمال آسیب و سوءاستفاده واقع شدن توسط دیگران نیز افزایش پیدا میکند و فرد کارکرد مطلوب اجتماعی خودش را از دست خواهد داد.
بنده چند وقت پیش در یک رابطه، ضربه روحی بسیار بدی خوردم. در محل کارم، وقتی درباره مشکلاتم با مدیر شرکتم صحبت میکردم، اوایل سعی میکرد به روشهای مختلف به من کمک کند. اما از آنجایی که محرم نبودیم، ایشان از من خواست که برای کمک و صحبت، رابطه محرمیتی داشته باشیم. من هم قبول کردم و بعد از آن متاسفانه رابطه ما خیلی احساسی شد و وابستگیهایی بین ما شکل گرفت.
بعد از دو ماه محرمیت، وقتی ایشان دید که من به او وابسته شدم، به محض اینکه به پایان تاریخ محرمیت رسیدیم، رابطه را قطع کرد و روز بعد هم به من گفت که همسرش متوجه این رابطه شده است و از من خواستن که دیگر به شرکتش نروم! بماند که بابت این رفتارش خیلی شوکه شدم و انتظار نداشتم اینطور رابطه را تمام کند! ولی اینکه کار و شغلم را هم از من گرفت، بدون اینکه فکر کند که با این کارش چه ضربهای به من میزند، بیشتر اذیت میشوم و نمیدانم با این حال بدم و نگرانیهایی که بعد از این رابطه برایم بوجود آمده چه کنم؟ لطفا مرا راهنمایی کنید.
پاسخ مشاور:
آسیبی که از جهت روحی بابت این ماجرا دیدید را درک میکنیم؛ طبیعی است هم کار خود را از دست دادید و هم ضربه روحی از یک رابطه را تجربه کردید و بوجود آمدن هرکدام از اینها در زندگی هرکسی میتواند حالش را خراب کند. اما هرآسیبی را در مقیاس و اندازه خودش درنظر گرفت و نباید از سهم اشتباهات شخصی خود غافل شد.
شما اشاره کردید که طرف مقابل به انگیزه کمک به شما نزدیک شد و پیشنهاد یک رابطه را به شما داد و متاسفانه خود شما هم به درخواستش جواب مثبت دادید و درنهایت اتفاقاتی بین شما و ایشان افتاد که بعد از چند ماه ارتباط به جدایی و خارج شدن شما از محل کار انجامید. قطعا از جهت اخلاقی، رفتاری که طرف مقابل با شما کرد، هیچ توجیهی ندارد، ولی قبل از اینکه طرف مقابل بخواهد به حریم شما ورود کند، چراغ سبزی که شما به او نشان دادید باعث این اتفاقات شد؛ یعنی اگر از همان اول شما بیخودی درباره وضعیت خود چیزی به طرف مقابل نمیگفتید و او را وارد حریم شخصی زندگی خود نمیکردید و به درخواستش جواب مثبت نمیدادید، هیچ گاه او جرأت نمیکرد که بخواهد وارد حریم شما شود و بعد اتفاقاتی برای شما رقم بزند که درنهایت بیشترین ضربه روحی را متحمل شوید!
بنابراین در قدم اول، سهم اشتباه خود در این ماجرا را بپذیرید. در قدم بعدی این نگرش را هم باید اصلاح کنید. وقتی خود را وارد یک رابطه موقت و مشروع میکنید، همانطور که از اسم آن هم پیداست، یک ارتباط مقطعی است؛ یعنی طرفین به هر انگیزهای متعهد میشوند که یک رابطه مقطعی و کوتاه مدت داشته باشند! لذا بعد از گذشت آن مدت، طرفین دیگر هیچ تعهدی نسبت به هم ندارند که بخواهند توقع داشته باشند که این ارتباط همچنان ادامه داشته باشد! برهمین اساس طرف مقابلتان هم بعد از اتمام وقت، رابطه را با شما تمام کرد. در حالی که احتمالا انتظار داشتید که این رابطه همچنان ادامه داشته باشد، اما وقتی با قطع این رابطه از سوی طرف مقابل مواجه شدید، احتمالا در شوک فرو رفتید؛ زیرا چنین انتظاری را نداشتید! متاسفانه چون شما مقتضیات این نوع ارتباطات را یا نمیدانستید یا خود را به غفلت زده بودید، باعث شد چنین ضربه روحی را بخورید.
اینکه چرا ایشان، شما را رها کرد؟ همانطورکه در بالا گفته شد، روشن است؛ زیرا ایشان با این رابطه موقتی که با شما داشت، دنبال چیز دیگری بود و شما متاسفانه یا غافل بودید یا نخواستید بپذیرید که او دقیقا دنبال چیست! اینکه چرا ایشان بعد از تمام شدن رابطه، دیگر سراغ شما را نگرفت و حتی کار به جایی رسید که هرگونه دسترسی شما به خودش از جمله محل کار را قطع کرد، احتمالا دنبال این بوده که دسترسیهای شما به خودش را کامل قطع کند. اما هدفش از این کار چه بوده است؟ در این باره نمیتوان قضاوت کاملی داشت، جزاینکه روشن است که ایشان هدفش قطع کامل این رابطه بوده است و چه بسا بخاطر ترسش از وابستگی شما به خودش و لو رفتن رابطه در نزد دیگران بخصوص خانوادهاش چنین کاری را انجام داده است.
درهر صورت، سوالی که مطرح می شود این است که شما با این آسیب روحی، از دست دادن شغل و نگرانیهایی که برای شما بوجود آمده چکار باید بکنید؟
همانطور که قبلا هم اشاره کردم، رفتار طرف مقابل از جهت اخلاقی درست نبود! بخصوص اینکه بدون دلیل درستی، با شما قطع همکاری کرده و شما بابت این مسئله هم آسیب دیدید، توصیه میکنم حتما در این زمینه به یک مشاور حقوقی مراجعه کنید تا در صورت امکان، طرف مقابل درصدد جبران این تصمیمش بیاید.
اینکه شما را به مشاوره حقوقی ارجاع میدهم، از این بابت است که بخشی از ضربه روحی و سرخوردگی شما ناشی از دست دادن شغلتان میباشد و طرف مقابل چنین حقی را نداشت که بخواهد شغل و کارتان را بگیرد. لذا اگر شما هیچ اقدامی برای حق از دست رفته خود انجام ندهید، آثار این سرخوردگی را در زندگی آینده خود خواهید دید. حتی اگر هم از جهت حقوقی راه جبرانی برای شما وجود نداشته باشد، اقدام شما برای مشاوره حقوقی میتواند این حس سرخوردگی شما را حداقل کمرنگ کند.
اما درباره کاهش نگرانی و آسیب روحی خود، سعی کنید در مواجهه با مسائل مختلف، منطقی نگاه کنید نه هیجانی! وقتی هیجانی به مسئله نگاه کنید، تنها آسیب و نگرانی، ظلم و سوءاستفاده واقع شدن، سادگی خود و ... را میبینید و این به شدت حال روحیتان را خرابتر میکند و بالطبع بیشتر بابت این ماجرا و اتفاقاتش خود را رزنش و سرکوب میکنید و دوباره این سرزنش و سرکوب، حال روحی و روانی شما را بیشتر خراب میکند و ناخواسته در یک چرخه حال بد قرار میگیرید.
ولی وقتی نگاه منطقی به قضیه داشته باشید، متوجه میشوید که خودتان هم در این ماجرا نقش داشتید و یک طرفه نبوده است. به علاوه علیرغم تلخی این قضیه، تجربهای را کسب کردید که میتواند در آینده به شما کمک کند تا دوباره سادگی به خرج ندهید و آن اشتباه را تکرار نکنید!
نکته بعد این است که با گذر زمان، آن هیجان منفی و حال بد هم در درون شما کمرنگ خواهد شد. طبیعی است که اوایل، ذهن و روان ناآرامی داشته باشید و مدام خاطرات و گذشته را در ذهن خود شخم بزنید و چه بسا مدام خودتان را سرزنش و سرکوب کنید، ولی به جای سرزنش و سرکوب از این ماجرا عبرت بگیرید و سعی کنید در مواجهه با دیگران و به خصوص در فضای ارتباطات اجتماعی، رفتارهای منطقی خود را فعالتر کنید و کمتر رفتارهای هیجانی انجام دهید؛ یعنی باید به عنوان یک خانم شاغل، سعی کنید در بیرون از خانه به خصوص با غیرهمجنس خود به جای اینکه رفتارهای هیجانی و احساسی نظیر گرمی و صمیمیت را نشان بدهید، سعی کنید به ساختارها توجه کنید و رفتارهای منطقی را در خود بیشتر بروز دهید تا میزان اشتباه و هیجانی رفتار کردنتان در برابر دیگران کاهش پیدا کند و بالطبع کمتر دچار آسیب یا سوءاستفاده دیگران قرار میگیرید.
اما وقتی نرخ رفتارهای هیجانی و احساسی شما در مواجهه با دیگران بیشتر شود، آن وقت احتمال آسیب و سوءاستفاده واقع شدن توسط دیگران بیشتر میشود و حتی در بسیاری از اوقات شهامت نه گفتن را هم پیدا نخواهید کرد، درحالی که وقتی سعی کنید بیشتر منطقی و عاقلانه رفتار کنید، خیلی راحت تر میتوانید به دیگران نه بگویید و دیگر تحت تاثیر دیگران قرار نخواهید گرفت.
بنابراین با تمرکز و افزایش نگاه منطقی به ماجرا و اطراف خود، کمتر حال روحی شما بد میشود و دیگر منفعلانه رفتار نمیکنید، بلکه سعی میکنید علاوه بر استفاده از این تجربه، فعالانه و منطقی هم حق از دست رفته خود را در این ماجرا از طریق مشاور حقوقی بدست آورید و هم افق روشنی از آینده پیش روی شما خواهد بود که چگونه تعامل درستی را با دیگران داشته باشید.
وقتی نرخ رفتارهای منطقی و عقلانی افراد در تعاملات اجتماعی بیشتر از رفتارهای هیجانی باشد، افراد کمتر توسط محیط آسیب میبینند و خیلی راحت تر میتوانند در برابر خواستههای غیرمنطقی دیگران نه بگویند و دیگر تحت تاثیر محیط و فضای هیجانی قرار نخواهند گرفت.