مسابقه ورزشی

13:55 - 1400/07/17

قصه شب برای کودکان دبستانی، قصه شب کودک و نوجوان،  قصه شب کودکان جدید، قصه شب کودکانه قدیمی، قصه شب آموزنده، قصه کودکانه ۴سال، قصه کودکانه

بسمه‌تعالی

سلام دخترای گل و پسرای نازنینم، حالتون چطوره؟ خوبین؟
باز با یه قصه دیگه از مجموعة قصه‌های جنگل پیش شما اومدیم تا با هم یه سری به حیوون های کوچولوی جنگل بزنیم:
خب عزیزای دلم، بریم سراغ قصه مون:
یه روزی از روزهای خوب پاییز در مدرسه کوچیک و پرماجرای جنگل، آقا معلم وارد کلاس شد. اون توی دستش یه پاکت نامه داشت که هنوز در اون باز نشده بود. آقا معلم مثل همیشه به سمت میز خودش رفت و روی صندلی ای که پشت میز قرار داشت نشست. کتابش رو روی میز قرار داد. بعد خیلی آروم به پاکتی که دستش بود نگاهی کرد و در اون رو باز کرد. کلاس کاملاً ساکت بود و فقط صدای نفس‌های بچه‌ها بود که به گوش می‌رسید. معلم یه نگاهی به بچه‌ها کرد و گفت: بچه ها یه خبر خوب!  
بچه‌ها که حسابی فضولی‌شون گُل کرده بود پرسیدن چی شده آقا؟!
آقا معلم ادامه داد : قراره یه دوره مسابقه فوتبال مثل سال‌های قبل برگزار بشه اما امسال همه تیم‌ها قرار شده به جنگل ما بیان و این جا مسابقه رو برگزار کنن.
حالا بگین ببینم شما حاضرین توی این مسابقات شرکت کنین؟
 طوطو که حسابی ذوق‌زده شده بود به آقا معلم نگاهی کرد و گفت: آقا اجازه؟! تیم ما سال قبل که مسابقات توی جنگل شلمرود برگزار شده بود اول شد .
آقا معلم از شنیدن این حرف خیلی خوشحال شد و رو به بچه‌ها کرد و گفت: امسال هم می تونین با تلاش و کوشش باز هم موفق بشین .
بعد از بچه‌ها خواست تا یه تیم خوب تشکیل بدن و خودشون رو برای مسابقات آماده کنن .
زنگ کلاس خورد. بچه ها به سرعت از کلاس بیرون اومدن. همشون زیر درخت وسط حیاط مدرسه جمع شدن و شروع کردن با هم حرف زدن .اون ها یه تصمیم مهم گرفتن. اون ها آقای خرس و آقای ببر رو به عنوان مربی انتخاب کردن و تصمیم گرفتن از اون ها بخوان تا به عنوان مربی به حیوون های کوچولوی جنگل تمرین بِدَن.
قرار شد تا روز مسابقه هر روزی اون ها به بچه ها تمرین بدن. آقای خرس و آقای ببر به بچه ها تمرین میدادن و بعضی از نکته های خاص ورزشی رو به اون ها می کردن و از اون ها می خواستن تمرین ها رو با سرعت و قدرت انجام بدن.
این وضع ادامه داشت تا این که روز مسابقه رسید. تموم تیم ها از جنگل های مختلف اومده بودن. قرار شد هر روز دو تا تیم با هم بازی کنن. روز اول نوبت به تیم جنگل سبز بود تا با تیم جنگل شلمرود بازی کنه. دو تا تیم وارد زمین شدن. با سوت داور بازی شروع شد.
توپ و زمین در اختیار بازیکن های جنگل سبز بود و اون ها خوب کار می کردن ولی یه دفعه ورق برگشت و بازیکن های جنگل شلمرود بازی رو به دست گرفتن و با یه شوت از راه دور یه گل به تیم جنگل سبز زدن.بچه های جنگل سبز که انتظار این گل رو نداشتن دوباره توپ رو وسط زمین آوردن و با سوت داور بازی رو شروع کردن. ولی بعد از چند لحظه دوباره این تیم جنگل شلمرود بود که گل زد. بازیکن های تیم جنگل سبز هرچی از بازی می گذشت خسته تر و گیج تر می شدن. اون ها انتظار نداشتن که این بازی رو باخت بِدَن اما با سوت داور، بازی تموم شد و اون ها بازنده شده بودن.
همه اون ها بی حال و بی رمق رو زمین افتاده بودن و به لحظه های بازی فکر می کردن.
چند روزی از مسابقه گذشت و تیم جنگل سبز نتونست مثل سال قبل قهرمان بشه. یه روز که بچه ها توی کلاس نشسته بودن آقا معلم که بازی بچه ها رو دیده بود، رو به اون ها کرد و گفت: بچه ها به نظرتون چرا امسال مثل پارسال نتونستین موفق بشین؟ هر کدوم یه جوابی دادن تا این که پرسیاه گفت: آقا بخاطر این بود که دو تا مربی داشتیم که هر کدوم یه حرفی می زدن. یک می گفت برو جلو اون یکی می گفت سرجاتون بایستید! یکی می گفت: شوت بزن اون یکی می گفت پاس بده! اون یکی می گفت حمله کنین اون یکی می گفت: دفاع کنین! بعد هم اون ها مربی فوتبال نبودن و نمی دونستن باید چجوری ترکیب تیم رو بچینن، اون ها زبل رو که بازیکن خط حمله بود رو توی دروازه بعنوان دروازه بان گذاشتن و فیلی که دروازه بان بود رو بعنوان بازیکن مهاجم قرار دادن، به خاطر همین حسابی بچه ها گیج شده بودن
آقا معلم به پرسیاه نگاهی کرد و گفت: آفرین درسته! بچه ها ببینین توی یه مسابقه وقتی دوتا مربی هم زمان با هم یه چیزی میگن که برخلاف همدیگه اس موجب میشه تا شما نه تنها بهتر نتونین کار کنین بلکه گیج تر بشین و کارها بهم بریزه و اون نتیجه ای رو که دوست دارین نتونین بگیرین.
حالا فکر کنین دنیای به این بزرگی اگه دوتا خدا داشته باشه چه اتفاقی میفته؟!
بله بچه ها ی گلم، دخترها و پسرای عزیزم،آشپز که دو تا شه آش یا شور میشه یا بی نمک!
  لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا  فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُون (آیه 22 سوره انبیاء)

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 8 =
*****