نبوت و خلافت از منصبهایی الهی بوده و تعیین آن به دست خداست. اوست که هر کسی را مناسب این منصب بداند برای این امر خطیر انتخاب میکند. اما برخی برای توجیه کار بعضی از صحابه روایاتی را جعل میکنند که با هیچ منطقی قابل توجیه نیست.

جعل حدیث به انگیزههای مختلف از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) شروع شد تا جایی که برخی به اعتراف خودشان بیش از هزار حدیث را به پیامبر نسبت دادهاند. این هجمه عظیم ساختگی بودن حدیث، انسان را بر آن میدارد که با دقت بیشتری به روایات مشکوک نظر کند. یکی از آنها روایتی است که به امام مجتبی (علیه السلام) نسبت داده و جعلی بودن آن روشن است.
حدیث ساختگی منسوب به امام حسن
یکی از حربههایی که برای به دست آوردن حکومت و بعد از آن برای توجیه خلافت برخی از صحابه به کار رفته است و با آن جماعت مسلمانان را همراه خود کردهاند، جعل حدیث و نسبت دادن آن به پیامبر و امامان (صلی الله علیهم) است. چنانچه شیعه و سنی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کردهاند که بر من دروغ زیاد میبندند.[1] همانطور که برخی مانند ابوهریره در توجیه اعمال بنی امیه و... احادیث زیادی را جعل کرده است.[2] و این یکی از بلاهایی است که دامنگیر حدیث شده است.
از جمله آنها روایتی است که به امام حسن مجتبی (علیه السلام) نسبت دادهاند و آن اینکه امام حسن (علیه السلام) در هنگام احتضار در ضمن وصیتی به برادرش امام حسین (علیه السلام)چنین فرمود «وَإِنِّي وَاللَّهِ مَا أَرَى أَنْ يَجْمَعَ اللَّهُ فِينَا النُّبُوَّةَ وَالْخِلَافَةِ؛[3] و به درستی که من به خدا قسم نمیبینم که نبوت و خلافت هر دو در ما جمع شود.» در حالیکه ساختگی بودن این حدیث بسیار روشن است.
نسبت این حدیث به پیامبر
این حدیث را ابتدا ابوبکر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت داد. زمانی که امیرالمومنین (علیه السلام) را برای بیعت به مسجد بردند. در اين حال امیرالمومنین؛ علي (علیه السلام) شروع به سخن گفتن کرد و فرمود: اي جماعت مسلمين و مهاجرين و انصار! شما را به خدا قسم ميدهم كه: آيا شما از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در روز غدير خم شنيديد كه چه فرمود؟!... و شروع به احتجاج کرد و همه فضائل را يادآوري كرد. همه در پاسخ گفتند: آري.
در اين هنگام ابوبكر چون ترسيد كه مردم به ياري أميرالمؤمنين (علیه السلام) برخيزند؛ گفت: آنچه را كه تو گفتي همهاش حق است، ما با گوشهاي خود از رسول خدا شنيديم؛ ولی من از رسول خدا شنيدم كه پس از اين پیامبر ميگفت: «به درستي كه ما اهل بيتي هستيم كه خداوند تبارك و تعالي ما را برگزيده و اختیار كرده است، و براي ما آخرت را بر دنيا ترجيح داده، و آن را براي ما برگزيده است؛ در ادامه این جمله را اضافه کرد، فانَّ اللَّهَ لَمْ يَكُن لِيَجمَعَ لَنَا أَهْلَ البَيْتِ النَّبُوَّهُ وَالخِلافَهُ؛ و البته خداوند چنين نيست كه براي ما اهل بيت، نبوت و خلافت را با هم جمع نمايد. سپس عمر، ابوعبیده و ... بر گفتار او شهادت دادند.[4]
وقتی که این چند نفر گفتار ابوبکر را تصدیق کردند امیرالمومنین (علیه السلام) شهادت آنها را، عمل کردن به عهد و پیمانی که در قبل بسته بودند گره زد و فرمود: «بنابراين شما به صحيفه خود كه در كعبه نوشتهايد و بر آن پيمان نهادهايد كه: اگر محمد بميرد و يا كشته شود ما نميگذاريم كه امر خلافت در اهل بيت او قرار گيرد، وفا كردهايد.»[5]
پس تا اینجا خلیفه اول این حدیث را به پیامبر نسبت میدهد و با جوابی که از امیر المومنین (علیه السلام) دریافت کرد ساختگی بودن آن معلوم است.
نسبت این حدیث به قریش
در جای دیگر همین حدیث را عمر به قریش نسبت میدهد. وی به ابن عباس گفت: آیا میدانی که چرا قريش نگذاشتند خلافت به شما برسد؟ گفت شما مرا آگاه کنید، عمر گفت: [چون نبوت داخل بني هاشم بود]، ما قريش نخواستيم نبوت و خلافت در يك جا جمع شود، تا اين كه شما بني هاشم به مردم فخر بفروشيد و به مردم بگوئيد هم نبوت در ما بوده و هم خلافت.
سپس ابن عباس با آیه «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ؛[6] اين بخاطر آن است كه از آنچه خداوند نازل كرده كراهت داشتند؛ از اين رو خدا اعمالشان را حبط و نابود كرد!» جواب عمر را داد.[7]
از همین جواب معلوم است آنچه که خدا نازل کرده است جمع شدن نبوت و خلافت در اهل بیت پیامبر بوده است ولی این جمع شدن را قریش دوست نداشتند.
بعد از آن همین حدیث ساختگی را ذهبی به امام مجتبی (علیه السلام) نسبت داده است در حالیکه ساختگی بودن آن پر واضح است.
نتیجه:
نخست اینکه این روایت در منابع شیعه وجود ندارد و در منابع اهل سنت نیز بدون سند وارد شده است و منحصر به فرد است پس از نظر سندی قابل قبول نیست.
دوم اینکه همه این نسبتها در حالی است که خود طبری از ابن عباس نقل میکند که پیامبر به عمویش عباس فرمود: «فِيكُمُ النُّبُوَّةُ وَفِيكُمُ الْخِلافَةُ؛[8] نبوت و خلافت در بین شماست» یعنی از نقل چنین روایتی فهمیده میشود که هر جا که نبوت بود خلافت نیز در همان جاست. نبوت در بنی هاشم قرار گرفت پس امامت نیز در بنی هاشم خواهد بود.
سوم اینکه به یقین دلالت این روایت ساختگی و جعلی است؛ زیرا خود اهل سنت خلافت امیر المومنین (علیه السلام) و همچنین امام مجتبی (علیه السلام) را پذیرفته اند. پس چگونه از طرفی بگوییم نبوت و خلافت جمع نمیشود و از طرفی خلافت این دو امام بزرگوار را اگرچه به مدت کوتاهی بپذیریم! حتی اهل سنت با توجه به حدیثی منسوب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) امام مجتبی را به عنوان آخرین خلیفه بعد از پیامبر دانسته و میگویند با خلافت امام حسن مجتبی روایت پیامبر که فرمود بعد از من خلافت سی سال است، صحیح می شود.[9] اگرچه این روایت صحیح نیست ولی به هر حال خلافت را پذیرفته اند.
پی نوشت
[1]. اضواء علی السنة المحمدیة، محمود ابوریة، ص320.
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص67.
[3]. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج4، ص40.
[4]. موسوعة الفرق المنتسبة للإسلام، مجموعه من المولفین، ج5، ص465.
[5]. غایة المرام، بحرانی، ج5، ص336.
[6]. سوره محمد، آیه9.
[7]. تاریخ طبری، ابن جریر، ج4، ص223.
[8]. انساب الاشراف، بلاذری، ج4، ص4.
[9]. مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۴۲۹. البدء و التاریخ، مقدسی، ج۵، ص۲۳۸؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج۶، ص۲۵۰.