- کتاب و کتابخوانی را باید یک ارزش حیاتی در جامعه به حساب آورد و همه مخصوصاً نخبگان و برجستگان را برای تشویق مردم برانگیخت.
به طور قطع و یقین، هیچ شخصی را نمیتوان پیدا و حتی تصور کرد که با اصل آگاهی و دانایی مخالف باشد و علاقهای به فهمیدن و آموختن نداشته باشد. هر کس در هر شغل و وضعیتی که به سر میبرد برای افزایش بهرهوری و سودآوری در کمترین زمان، نیاز به مهارتآموزی دارد تا عمر و وقت خود را هدر ندهد. همچنین در امان ماندن از بسیاری از آفات و مشکلات -که بعضاً غیرقابل جبران هستند- فقط منوط و مشروط به بالابردن سطح آگاهی فردی یا اجتماعی است و در غیر این صورت، بروز خطر و گرفتاری، حتمی خواهد بود.
در این میان، یکی از موثرترین و سادهترین روشها برای جهلزدایی و افزایش علم و دانایی در میان آحاد یک جامعه، مطالعهی کتاب است. کتاب همواره به عنوان پدیدهی ارزشمند و محترم در فرهنگ بومی ایرانیان -به عنوان مردمانی با فرهنگ و تمدن برجسته و کهن- مطرح بوده و القابی نظیر «یار مهربان» با عنایت و از روی اعتقاد درونی، برای کتاب، انتخاب شده است.
البته با وجود اذعان اغلب افراد جامعه به مفیدبودن کتاب و کتابخوانی، یک بهانهی مشترک برای عدم اقدام در این زمینه وجود دارد و آن هم نداشتن وقت است. خصوصاً در زندگی ماشینی امروز که اکثر مردم درگیر مشغلههای گوناگون و متعدد هستند، دلیلی به نام وقتنداشتن شاید موجه و منطقی به نظر برسد ولی حقیقت این است که هر انسانی در خلال برنامههای خود در شبانهروز، لحظات و دقایق اضافه و غیرقابل استفادهای دارد که حضور در صف نانوایی، هنگام سفر با مترو یا اتوبوس و امثال آنها، زمان انتظار برای آمادهشدن غذا، قبل ازخواب و نظایر اینها از نمونههای اوقات اضافهی همهی ما به حساب میآید که در صورت استفاده، میتواند منجر به مطالعهی کتابهای متعدد با حجم زیاد شود که تجربه نیز شده است.
اساساً یکی از تفاوتهای افراد موفق با دیگران در تیزهوشی و قدرشناسی آنها از فرصتهای زندگی است که اگرچه اندکاندک و بهتدریج انجام میشود ولی در نهایت، به نتیجهای بزرگ و قابل توجه ختم میشود که نگارش کتابی با استفاده از پنج دقیقههای قبل از آمادهشدن غذا از مثالهای آن به شمار میرود. بنابراین بهانهی نداشتن وقت، قطعاً غیرقابل قبول است و افراد ممکن است در میزان اوقات فراغت با هم متفاوت باشند ولی کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که اصلاً وقت آزاد نداشته باشد.
یک نکتهی مهم و اساسی در ترویج کتابخوانی به اقناع افکار عمومی برمیگردد که باید اهمیت موضوع را درک کند و برای آن ارزش قائل باشد. در مواردی که بشر دربارهی اهمیت موضوعی به نتیجه و اطمینان برسد، حتما و در هر شرایطی، شرایط انجام آن را فراهم میکند مثلا هیچکس به انسانها دربارهی فواید اصل غذاخوردن و اصل خوابیدن آموزش نمیدهد چون یک امر غریزی است که روشن و مشخص است، اما موضوع کتابخوانی چون به این حد از روشنی برای مردم نرسیده، حتما نیاز به فرهنگسازی در جهت تغییر یا ترمیم باورها دارد. باید کاری کرد تا جامعه به نقش بیبدیل کتاب پی ببرد و یقین کند که سلامت فکری، جز از راه مطالعهی کتابهای ارزشمند که منجر به تغذیهی اندیشهها میشود، امکانپذیر نیست.
همانگونه که جامعه برای سلامت جسمی به اموری مثل غذا و هوای سالم و تحرک و ورزش احتیاج دارد و جهت جلوگیری از رواج بیماریها و ممانعت از تحمیل هزینههای درمان باید مردم را حتی وادار به ورزش و تغذیهی سالم کرد، دربارهی سلامت فکری هم باید مردم را وادار به کتابخوانی نمود که البته نیاز به روشهای هنرمندانه و نفوذ کلام افراد برجسته دارد. دلیل لزوم چنین رویکردی این است که اگر افراد یک جامعه با کتابخوانی به سلامت فکری نرسند، حتماً و قطعاً دچار بیماری فکری خواهد شد و آن زمان است که بدخواهان ملت میتوانند به راحتی و با القای مطالب و اطلاعات نادرست، مردم را به سمت و سوی دلخواه بکشانند. در روزگار ما اگر میبینیم برخی افراد جامعه -حتی برخی افراد خوب و موجه- با اندک جنگ روانی دشمن، دچار اعوجاج و انحراف میشوند، یکی از دلایل اصلی آن به فقر فکری و اشکال در اندیشه برمیگردد که ریشهی آن ناشی از عدم انس با کتب معتبر و منابع موثق است.
بر این اساس، کتاب و کتابخوانی را باید یک ارزش حیاتی در جامعه به حساب آورد و همه مخصوصاً نخبگان و برجستگان را برای تشویق مردم برانگیخت که اگر چنین شد میتوان امید داشت تا جهل و ناآگاهی مانند تیر خطرناکی در قلب و جان اجتماع رسوخ نکند و تجربههای تلخ قرنها عقبماندگی، استعمار و استبداد در این کشور تکرار نگردد.
همانگونه که جامعه برای سلامت جسمی به اموری مثل غذا و هوای سالم و تحرک و ورزش احتیاج دارد و جهت جلوگیری از رواج بیماریها و ممانعت از تحمیل هزینههای درمان باید مردم را حتی وادار به ورزش و تغذیهی سالم کرد، دربارهی سلامت فکری هم باید مردم را وادار به کتابخوانی نمود. دلیل لزوم چنین رویکردی به نقش بیبدیل کتاب برمیگردد و این که اگر افراد یک جامعه با کتابخوانی به سلامت فکری نرسند، حتماً و قطعاً دچار بیماری فکری خواهد شد و آن زمان است که بدخواهان ملت میتوانند به راحتی و با القای مطالب و اطلاعات نادرست، مردم را به سمت و سوی دلخواه بکشانند.