قدرت خدا مطلق است و به همه چیز تعلق میگیرد؛ ولی عناوینی مانند «تغییر گذشته» از مواردی است که از دائره «شئ بودن» خارج شده است و عقل حکم میکند که این موارد نشدنی است، در نتیجه باعث محدود شدن قدرت خدا نمیشود.
عمومیت قدرت خدا نسبت به گذشته
برخی به خیال خام خود فکر کردهاند که میتوانند قدرت خدا را زیر سوال برده و او را محدود کنند. این افراد با توهمی مغرورانه میگویند: آیا خدا میتواند گذشته را تغییر دهد؟ اگر نمیتواند پس قادر مطلق نیست و اگر میتواند پس نمونهای از تغییراتش را بیان کنید.
در جواب این افراد باید گفت:
هر چند قدرت خدا عمومیت دارد و همه زمانها را میگیرد؛ ولی این قدرت به اموری تعلّق میگیرد که قابلیّت داشته باشند. از این رو چیزی که از حیث ذات ممتنع باشد و یا مستلزم محال باشد، مورد تعلق قدرت خدا واقع نمیشود. مانند این است که بگوییم آیا خدا میتواند کره زمین را داخل تخم مرغ قرار دهد بدون اینکه کره زمین کوچک شود و یا تخم مرغ بزرگ شود؟! اینگونه سوالات نوعی سوال از محال عقلی است. پس، مشکل از جهت قابلیت قابل است نه فاعلیت فاعل؛ یعنی، تخم مرغ چنین استعدادی را ندارد، نه این که خداوند قدرت بر چنین کاری نداشته باشد.
تعریف قدرت:
یکی از صفات ذاتی خداوند، قدرت و توانایی نامحدود و بیکران اوست و دلیل آن اِحکام، اتقان و نظم شگفتانگیز آفرینش است. این قدرت شامل همه چیز میشود.[1] شاهد بر این مطلب صنع و آفرینش خداست که دارای ویژگیهایی در موجودات است مانند نظم شگفتانگیز همراه با کیفیت و کمیت عجیب، که برخواسته از حکمت و إتقان آنهاست و این خود دلیل بر علم و قدرت آفریننده است.
بزرگان در تعریف قدرت چنین گفتهاند: ایجاد و صدور یک فعل، بر اساس خواست و اختیار ذاتی[2] به بیان روشنتر اگر فاعلی، شرائط لازم برای انجام دادن فعلی را داشته باشد میگوییم قوه یا توان انجام دادن آن را دارد و اگر علاوه بر داشتن شرائط لازم، دارای علم و اختیار نیز باشد از کلمه «قدرت» استفاده میکنیم زیرا چنین شخصی با علم و اختیار میتواند فلان کار را انجام دهد؛ یا ترک کند.
قدرت خدا نامتناهی است یعنی قادر مطلق است؛ زیرا تمام کمالات موجودات از طرف خداست، پس خدا همه کمالات موجودات را داراست. از جمله کمالات موجودات «قدرت» آنهاست. پس خدا قادر بر همه موجودات است حتی قادر بر گذشته نیز هست؛ زیرا زمان گذشته نیز مخلوق خداست. در نتیجه خداوند قادر مطلق و نامتناهی است.[3]
قدرت خدا و محالات عقلی
عمومیت قدرت خدا، به چیزی تعلق میگیرد که ممکن باشد، اگر چیزی از نظر عقل ممتنع باشد قدرت خدا به آن تعلق نمیگیرد؛ زیرا اموری از جمله تغییر دادن گذشته، از دایره «شیء» خارج شده است پس متعلق قدرت خدا قرار نمیگیرد. در نتیجه عدم امکان تغییر گذشته، به قابلیّت قابل بر میگردد، نه قصور در فاعل؛ یعنی «زمان گذشته» استعداد پذیرش وجود را ندارد تا تبدیل به شئ شود و متعلق قدرت خدا قرار بگیرد.
اما اگر خدا بخواهد «زمان گذشته» را تغییر دهد، یا باید زمان را برگرداند و آن را تغییر دهد، یا اینکه اتفاقاتی که در زمان گذشته افتاده است را تغییر دهد.
برگرداندن زمان نیز محال عقلی است؛ زیرا اینگونه اعمال از چیزهایی است که شدنی نیست، نه اینکه شدنی هست؛ ولی خدا توانایی آن را ندارد.[4] بازگشت زمان مستلزم تناقض است؛ زيرا معناي بازگشت زمان، يعني حركت از فعليت به سوي قوه شدن، در حالي كه چنين حركتي وجود ندارد و از ممتنعات است. وقتي «شئ» از قوه به فعل رسيد و استعدادهايش شكوفا شد، از باب نمونه وقتی انسان جاهل، عالم شد، لازمه حركت برعكس آن اين است كه همزمان به قوه برسد يعني هم عالم باشد و هم جاهل. و اين تناقض است و تناقض ذاتا امكان وقوع ندارد. حال اگر بخواهد زمان برگردد بايد در آن واحد هم دارا باشد (چون فرض اين است كه به فعليت رسيده است) و هم ندار باشد (زيرا حركت از نداري به دارائي است) و اين تناقض است. پس بازگشت زمان عقلاً محال است.
در نتیجه وقتی بازگشت خود زمان محال است، پس تغییر چیزهایی که در آن زمان اتفاق افتاده است نیز ممکن نخواهد بود و این به معنای ناتوانی و عدم قدرت خدا نیست بلکه به معنای عدم قابلیت اشیاست.
مثال برای واضح شدن، همه ما قدرت بلند کردن پارچ پر از آب را داریم، همچنین قدرت داریم که آن را داخل لیوانی بریزیم. ولی اگر کسی بگوید که آیا میشود تمام آبهای درون پارچ را داخل لیوان بریزید بدون اینکه پارچ کوچک شود و بدون اینکه لیوان بزرگ شود؛ میگویید که نمیشود و محال است. پس لیوان گنجایش و کشش ندارد (قابلیت قابل مشکل دارد) در حالیکه شما قدرت را دارید.
نکته: اگر خداوند بخواهد اتفاقات گذشته را برگرداند، به یقین اتفاقات جدید خواهد بود زیرا در بستر زمانی جدید است. و هیچ عقل سالمی نمیپذیرد که بگوید فلان اتفاق، از صفحه روزگار حذف شده است.
بله؛ خدا میتواند اتفاقاتی که برای برخی از افراد در زمان گذشته افتاده است را اصلاح کند، مانند زمانی که کسی در زمان گذشته گناهانی انجام داده است و خداوند مهربان آنها را تبدیل به حسنه و ثواب میکند[5] و اصلاح غیر از بازگشت است.
پس خدا قادر مطلق است؛ ولی قدرت خدا به محالهای عقلی تعلق نمیگیرد.
پی نوشت
[1]. سوره بقره آیه20.
[2]. محاضرات فی الالهیات، سبحانی، تلخیص ربانی گلپایگانی، ص 102.
[3]. رک، الحکمه المتعالیه، ملاصدرا، ج۶، ص307.
[4]. نهایه الحکمه، علامه طباطبائی، مرحله9، فصل11، ص268.
[5]. سوره فرقان، آیه70.
هر چند قدرت خدا مطلق بوده و همه چیز را در بر میگیرد؛ ولی قدرت به اموری که قابلیّت نداشته باشند تعلق نمیگیرد. به عبارت دیگر خدا قدرت دارد ولی قدرت خدا به چیزهایی که نشدنی است تعلق نمی گیرد. و تغییر زمان گذشته، نشدنی است یعنی عقل هر انسان سلیمی حکم می کند که آنچه که اتفاق افتاد و زمانش گذشت قابل بازگشت نیست. پس مشکل در قابلیت قابل است نه فاعلیت فاعل.