اقتباس قرآن از آموزه های یهود و مسیحیت دروغی است که دشمنان برای پیشبرد اهداف خود علیه پیامبر و اسلام از آن بهره برداری می کنند.
برخی مستشرقان غربی، محتوای قرآن را برگرفته از ادیان و کتب آسمانی قبل از اسلام می دانند و معتقدند قرآن محصول مجموعه فرهنگی 1400 سال پیش از بعثت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است. حضور پایگاه یهود و مسیحیت در عربستان، وجود اطلاعات کافی از محتوای تورات و انجیل در بین مردم، تجارت 15 ساله پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به شام و ملاقات وی با اقوام، ملل، مورخان و رهبران ادیان بزرگ و تبادل اطلاعات با آنها، از جمله شواهدی است که برای اثبات مدعای خود اقامه می کنند.
در پاسخ به این شبهه باید گفت:
1. آیا به صرف مشابهت محتوایی در برخی مصادیق و نیز تقدم تورات و انجیل بر قرآن می توان ادعای اقتباس نمود؟ نسبت به تقدم زمانی و مکانی حرف ادعا کننده صحیح و غیر قابل انکار است، اما دلیل مشابهت، اعم از مدعاست؛ زیرا معلول وحدت برای مشترکات این دو کتاب می تواند از یک منشأ باشد که همان «وحی آسمانی» است، احتمالی که دلایل و شواهد فراوان درون قرآنی[1] و برون قرآنی بر آن دلالت دارد، چنانکه داده های تاریخی نشان میدهد بین یهودیان و پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) ملاقات هایی صورت پذیرفت و آنها از مسائل مختلفی که در تورات آمده بود از ایشان سؤال نمودند، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نیز با استناد به آیات قرآنی به همه سؤالات آنان پاسخ داد. پس از پایان گفتگو، یهودیان پاسخهای پیامبر را تصدیق نموده و اقرار کردند پاسخها همانند اخبار تورات است.[2]
2. تورات و انجیل در عصر ظهور اسلام به عربی ترجمه نشده بود و پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) نیز نه تنها با زبان عبری آشنا نبود بلکه اصولاً خواندن نمیدانست.[3] حوادث تاریخی بیانگر آن است که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) حتی در مدینه بعد از مبعوث شدن به رسالت نیز نه نوشته ای را میخواند و نه با دست خویش چیزی مینوشت و جریان صلح حدیبیۀ یکی از معروف ترین این حوادث است.[4] افزون بر آن با توجه به وجود مخالفانی که در صدد بودند تا هرگونه اتهامی را به آن حضرت وارد نموده و هر نسبت ناروایی را به وی بدهند، اگر چنین مسئله ای وجود داشت طبیعی است که مخالفان از آن غافل نمی ماندند و این ادعا را می کردند که پیامبر به جهت داشتن سواد خواندن و نوشتن، این آموزه ها را از دیگران گرفته است و منشأ وحیانی ندارد.[5]
3. قرآن از اهل کتاب درخواست نمود که کتابهای آسمانی شان را ارائه دهند تا پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) تحریفهای آنان و انحرافاتشان را که قرآن گزارش داده است را اثبات کند. این درخواست نشانه ناسازگاری قرآن با برخی متون عهدین آن زمان است نه اقتباس از آنها، چنانکه قرآن در این زمینه به صراحت میفرماید: «قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛[6] بگو اگر راست مىگویید (که غیر از این است)، پس تورات را بیاورید و آن را بخوانید [و از آن پیروى کنید] و کسانى که بعد از این بر خدا دروغ ببندند، پس تنها آنان ستمکارند.»
آیاتی نیز در قرآن وجود دارد که بر تکفیر یهود و توبیخ آنان به شدیدترین وجه ممکن دلالت دارد و نشان می دهد با اینکه بر درستی آیات قرآن گواهی می دادند اما به آن کفر ورزیده و حق را کتمان میکردند.[7]
4. نسبت به سفرهای تجاری پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به شام و دیدار او با برخی بزرگان یهود نیز باید گفت، داده های تاریخی دو گزارش از دیدار آن حضرت با راهبان مسیحی ثبت نموده که هر دو مورد خدشه و دارای اشکالات فراوانی است. روایت اول که به دو صورت نقل شده در مورد سفر نخست تجاری پیامبر با ابوطالب به شام و دیدار وی با راهبی مشهور با نام «بَحیرِی» بوده است[8] که نه تنها در نامش اتفاق نظر نیست بلکه در مسیحی بودنش نیز اجماعی وجود ندارد؛ زیرا برخی او را یهودی دانستهاند.[9]
روایت دوم نیز به سفر تجاری آن حضرت برای خدیجه(سلاماللهعلیها) به شام اشاره دارد که در این سفر راهب مسیحی به نام «نسطورا» وی را ملاقات نموده و بر نبوت وی و برخی معجزات او تصریح میکند.[10]
این گزارش ها که به دو صورت نقل شده، دارای تعارضات فراوانی در محتوا است و هر دو گزارش را مورخان با عبارت «إن صَحَّ»[11] و «فیما یَزعَمون»[12] بیان کرده که حاکی از تردید و قطعی ندانستن تمامیت داستان دارد. به طور قطع اگر چنین حادثه ای رخ می داد معاندان پیامبر و جبهه یهود و مسیحیت این قصه را اهرمی برای پیشبرد اهداف خود قرار داده و بزرگان خود را معلمان پیامبر معرفی نموده و علیه بنیان فکری نهضت اسلام که قرآن باشد توطئه و آن را ساخته ذهن پیامبر و برگرفته از آموزه های یهودیان و مسیحیان می شمردند در حالی که در تمام دوران حیات پیامبر به چنین قصه هایی استناد جسته اند و به نظر می رسد این قصه ها بعدا توسط دشمنان اسلام و یهودیان وارد منابع اسلامی شده است.
5. در مقابل این گروه، عده ای دیگر از مستشرقان بودهاند که چنین نسبت ها را به پیامبر دروغ شمرده و آن را از زشت ترین ننگ های تمدن می دانند؛ چنان که «توماس کارلایل» فیلسوف بزرگ اسکاتلندی (م.1795) میگوید: «یکی از زشتترین ننگهای تمدن این عصر آن است که نسبت دروغ و فریبکاری به محمد و اسلام داده شد. اکنون وقت آن است که با این سخنان شرمآور، به مبارزه برخیزیم. آیا کسی این تهمت دروغ درباره وی را باور خواهد کرد؟ ای برادران! مگر امکان دارد کسی با دروغ، چنین آیینی استوار در تاریخ بسازد که تاکنون این همه درخشش داشته باشد؟ والله که این سخن دروغی است که مثل دروغهای دیگر در تاریخ مکه، جمعی از کینه توزان یا دنیاپرستان آن را جعل کردند.[13]
بنابر این اقتباس قرآن از آموزههای یهود و مسیحیت دروغی بیش نیست که برخی معاندان غربی برای بهره برداری و پیشبرد اهداف خود علیه پیامبر و قرآن از آن استفاده میکنند.
پینوشت
1. اعراف(7): 187؛ اسراء(17): 85؛ حج(22): 47؛ شعراء(26): 192 - 194؛ احزاب(33): 40 و ... .
2. بلعمی، تاریخنامه طبری، ج 1، ص 17.
3. عنکبوت(29): 48؛ زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، ص 201.
4. مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 219 - 220.
5. همان، ص 227.
6. آلعمران(2): 93 - 94.
7. آل عمران(2): 70 - 73؛ مائده(5): 59 - 66.
8. ابن هشام، السیرة النبویة، ج 1، ص 181.
9. السیرة الحلبیة، ج 1، ص 172.
10. ابن سید الناس، عیون الاثر، ج 1، ص 62.
11. همان، ج 1، ص 55؛ عسقلانی، الاصابة، ج 1، ص 55.
12. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 277؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 283.
13. توماس کارلایل، الابطال، تعریب محمدالسباعی، بیروت، دارالرئد العربی، 1402ق، ص 53 - 58.
قرآن کتاب وحیانی و الهی است که بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نازل شده است. دشمنان از گذشته تاکنون برای زیر سؤال بردن محتوای قرآن و عصمت پیامبر کوشیدند تا با ساخت قصه های دروغ و خلاف حقیقت، قرآن را برگرفته از آموزههای یهود و مسیحیت بدانند و از این طریق وحیانیت قرآن و عصمت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را زیر سؤال ببرند. دادههای تاریخی و قرآنی نشان میدهد قرآن از چیزی اقتباس نشده و محتوای آن پیام الهی است که بر قلب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نازل شده است.