مسئله زن و تجدد از دوره ناصرالدین قاجار و به دنبال سفر ناصرالدین شاه به اروپا و آشنایی با فرهنگ و تمدن غرب شکل گرفت. در دوره رضا شاه، همگام با سفر رضا شاه به ترکیه و مشاهدات او، پا را فراتر گذاشته و برای پیشرفت و ورود به دروازه های تمدن، قانون منع حجاب را اجرا کردند. با این تصمیم چنین القا کردند که اگر می خواهید مانند غرب پیشرفت کنید باید مثل غربی ها لباس بپوشید و مثل آنها رفتار کنید.
تاریخ پُر فراز و نشیب کهن ایران دارای حوادث و رویدادهای متنوعی است که حاکی از تقابل سخت مردم ایران برای ماندن و زندگی کردن، دارد. از آنجایی که کشور ایران به طرق مختلف، مورد تعرض واقع می شد و همچنین بخاطر موقعیت جغرافیای کشور و قرار گرفتن میان اقوام و نژادهای مختلف، همواره با نوعی تهاجم فرهنگی روبرو بود، لذا این مسئله سبب شد که فرهنگ ایرانی، بهصورت مخلوطی از فرهنگ های مختلف درآید. لذا هرکدام از این فرهنگ ها با تغییرات جزئی و ناچیز بر فرهنگ ایران، بدون آنکه در اساس ملیت ایرانی گسست ایجاد کنند، سبب تغییر فرهنگ و تفکر ایرانیان گردیدند.
در قرون اخیر، به دلیل تمایل حاکمان و سیاستمداران به ظواهر تمدن غرب، بدون توجه به ریشههای علمی و عقلی آن، تغییرات چشمگیری در فرهنگ و هویت ایرانی، با عنوان نوگرایی یا تجدد گرایی ایجاد گردید. با ظهور و گسترش تمدن غربی که با تکیه بر عقلباوری و تجربه، تفسیر تازهای از جایگاه انسان در عالم هستی ارائه میداد، توانسته بود با تکیه بر پیشرفت علم و تکنولوژی، به قدرتی دست یابد، که ایرانیان را حیران و پریشان کند. دستاوردهای تمدن غرب در باور و فرهنگ انسان اروپایی تأثیرات ژرفی پدید آورده بود که سبب شده بود، با شتاب فراوان عالمگیر شود و جوامع را متحول نماید.
زن و تجددگرایی
مسئله زن و تجدد از دوره ناصرالدین قاجار و به دنبال سفر ناصرالدین شاه به اروپا و آشنایی با فرهنگ و تمدن غرب شکل گرفت. در دوره رضا شاه، همگام با سفر رضا شاه به ترکیه و مشاهدات او، پا را فراتر گذاشته و برای پیشرفت و ورود به دروازه های تمدن، قانون منع حجاب را اجرا کردند. با این تصمیم چنین القا کردند که اگر می خواهید مانند غرب پیشرفت کنید باید مثل غربی ها لباس بپوشید و مثل آنها رفتار کنید. استدلال روشنفکران غرب زده این بود که اگر می خواهیم به پای اروپا برسیم باید زن ها حجاب را کنار بگذارند و مثل زنان اروپایی شوند. طرح اینگونه مسائل در آن زمان، همه ناشی از ظلم حکومت و جهل و بی سوادی و خرافه گرایی بود که مردم را در بر گرفته بود و گرنه در جواب چنین غرب زده هایی می توان گفت: آیا نمی شود با حجاب و لباسی که مطابق احکام اسلام است، پیشرفته و متمدن بود؟ و به واقع لازمه تمدن این است که مانند حیوانات برهنه باشیم!! اگر اینچنین است پس حیوانات از ما متمدن تر هستند با اینکه شعور و فهم ندارند.
نوگرایی پهلوی
ناسیونالیسم باستانگرا، تجددگرایی و مذهبزدایی سه اصل نوگرایی و اصلاحات فرهنگی رضاشاه محسوب می شد. از جمله برنامههای اصلاح فرهنگی رضاشاه، تجددگرایی و تضعیف ارزش های دینی بود؛ زیرا از نظر رضاشاه تفکر دینی و مبانی ارزشی حاکم بر جامعه ایرانی، مانعی جدی بر سر راه فرایند مدرنسازی به شمار میرفت. ازاینرو دولتمردان رژیم سلطنتی از راه رواج بیقیدی و تحقیر نهادهای دینی و سنت های ملی، مبارزه خود را علیه مذهب آغاز کردند. تصور دولت نوگرا از تمدن و مدرنیته، سلوک و رفتار متجددانه و تغییر در ظواهر بود، نه تغییر در مبانی اندیشه و فرهنگ. تشابه فرهنگی و رؤیای رسیدن به تمدن اروپایی، نخبگان غربزده ایرانی را به ایجاد تغییر در پوشاک و کشف حجاب زنان کشاند و ازاینرو، توجه به مسائل زنان که پیش از نهضت مشروطیت آغاز شده بود، در این دوره مورد توجه تمام جریان های فرهنگی قرار گرفت. تأسیس کانون ها و مراکزی که به بهانه آزادی زنان به ترویج فرهنگ غرب و کشف حجاب میپرداختند، همگی از آغاز سیاست استحاله فرهنگی و سنتی، از انتشار تجددگرایی غربی حکایت داشتند. مراکزی نظیر «کانون بانوان»، «جمعیت نسوان وطنخواه» و «جمعیت تمدن نسوان» که توسط دولت تأسیس شدند و اغلب اعضای آنها، از فارغ التحصیلان اروپا بودند، با هدف «ترویج معارف و بسط افکار و تهذیب اخلاقی و ترقی زنان»، و نیز اعطای آزادی به زنان و متجددکردن آنان تشکیل شدند.
نوگرایی انقلاب اسلامی
موضوع زن از مسائل مطرح در تجدد بوده و هست، در زمان حاضر یکی از چالشهای مهم ما و جامعه غربی همین معنایی است که ما برای زن قائل هستیم و الگویی است که آنها عرضه میکنند. این موضوع بعد از انقلاب اسلامی به طور جدی دنبال شده، در حدی که امروزه حجاب زنها در همه جای دنیا نماد اسلامگرایی است. اگر امروز مردی را با ریش در نقطهای از دنیا مشاهده کنید، ممکن است تصور کنید مسلمان باشد اما آن فرد میتواند، یهودی باشد؛ شاید هم از روی علاقه ریش گذاشته اما اگر زنی را ببینید که موی خود را پوشانده قطعاً مسلمان است.
زن ایرانی در دو زمان و دو تاریخ، تغییرات و تحولی را درک کرده است. اولین تغییر، با ظهور مکتب اسلام شکل گرفت و دیگری تغییری است که با ظهور انقلاب اسلامی، در سرنوشت زن ایرانی ایجاد شد. زن ایرانی از بردگی و رنج تا اوج عزت و سربلندی را طی کرده است و اکنون در دوران رشد و شکوفایی خود به سر میبرد. انقلاب اسلامی تحولی اساسی و عمیق در وضعیت زنان ایران به وجود آورد و جایگاه و منزلت آنان را اعتلا بخشید و دامنه مشارکت آنان را نیز گسترش داد. در رژیم پهلوی هرچند به صورت ظاهری، آزادیها و مشارکتهای اجتماعی به زنان داده شده بود اما بخاطر پیروی از غرب و سلطهگری نگاههای فاسد غربیان همه چیز در همان ظاهر و استفاده ابزاری از آن باقی ماند؛ لذا غیر از تهران در اکثر شهرها و استانهای کشور هیچ تغییر و تحول رو به جلویی در این خصوص صورت نپذیرفت، که به پیروزی انقلاب اسلامی و هویت بخشیدن به زن و تعریف جایگاه زنانه و مادری و همسری در خانواده و لایه به لایه نظام اجتماعی زنان توانستند با یک آرامش واقعی وارد فرایند مشارکت اجتماعی شوند.
حضور زنان در دانشگاهها بعد از انقلاب اسلامی حکایت از تعداد پذیرفتهشدگان زن در بسیاری از رشتهها دارد، همچنین در طی سالهای اخیر شاهد حضور وزیر زن و معاون رئیسجمهوری در کابینه دولت نظام جمهوری اسلامی بودیم که این آمار بالای مشارکت اجتماعی را نشان میدهد.
سخن آخر
حضور فعال زنان ایرانی در زمینه های مختلف، خط بطلانی بر اندیشههای تجددگرایانه وارتجاعی کشید و نشان داد که اسلام بهترین دفاع را از حقوق زنان به عمل میآورد. از این رو باید گفت مشارکت زنان در اجتماع در واقع نیازمند درک و فهمی نو از واقعیتهای موجود است.
موضوع زن از مسائل مطرح در تجدد بوده و هست، در زمان حاضر یکی از چالشهای مهم ما و جامعه غربی همین معنایی است که ما برای زن قائل هستیم و الگویی است که آنها عرضه میکنند