اعتبار منابع تاریخ اسلام از نگاه صاحب نظران

11:30 - 1400/08/13

فاصله زمانی بین مورخ و حادثه از اعتبار علمی تاریخ اسلام نمی کاهد.

اعتبار منابع تاریخ اسلام از نگاه صاحب نظران

برخی مستشرقان غربی با استناد به‌بعضی مستندات میدانی، تاريخ اسلام را از جهت علمی معتبر نمی‌دانند. مهم‌ترین دلیلی که بر بی اعتباری تاریخ اسلام ارائه می‌دهند، فاصله زمانی است که بین مورخان با حوادث صدر اسلام وجود دارد. آن‌چه از این شبهه به ذهن متبادر می‌شود این است که آیا فاصله زمانی یک قرن یا دو قرن مورخ با زمان حادثه می تواند داده های تاریخی را بی اعتبار کند؟ آیا می‌توان گفت منابعی که مربوط به تاریخ صدر اسلام بوده از اعتبار علمی برخوردار نیست؟ با توجه به نهی از کتابت حدیث و روایت در دوره خلیفه اول و دوم می شود منابع تاریخ صدر اسلام را بافته های ذهنی مورخ یا اسرائیلیات شمرد؟

در پاسخ به این سؤالات می‌گوییم:

1. برخی داده های تاریخی که در مورد حوادث صدر اسلام و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده مطابق با داده‌های وحیانی و مورد تأیید قرآن است، چنان‌که از برخی حوادث مانند زنده به گور شدن دختران، سیره اخلاقی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، غزوات آن حضرت و ... سخن به میان آورده است. این تأیید قرآن نشان می‌دهد داده های تاریخی با تمام اشکالاتی که بر برخی از نقل‌ها وارد شده اما بیشتر آنها واقعیاتی است که مورخان از طریق راویان نقل کرده اند. علاوه بر این‌که برخی حوادث تاریخی نیز از قرآن اقتباس شده است و این می تواند بر غنای علمی تاریخ بیفزاید.

2. هرچند بین مورخ و حوادث گاهی فاصله طولانی وجود دارد اما مورخان، روایات تاریخی را بر اساس تخلیات ذهنی، ساخته و پرداخته نمی کنند تا گفتار مدعی اثبات شود بلکه مورخ حوادث را از طریق راویان و محدثان قبل از خود نقل می‌کند و زنجیره سند را تا عصر حادثه بیان می‌کند، چنان که تاریخ طبری از این قسم است.

یا کتاب السیرة النبویة که ابن هشام(م 213 ق) آن را از سیره ابن اسحاق(م 151 ق) نقل می کند که از یک ساختار منظمی برخوردار است و نشان می دهد ابن اسحاق برای تدوین آن علاوه بر استفاده از استادان خویش[1] خود نیز تلاش نمود تا احادیث‌ و روایات‌ را از زبان‌ راویان‌ مشهور دیگر نیز بشنود و گردآوری‌ كند.[2]

یا مغازی واقدی که زنجیره سند در آن تا عصر حادثه محفوظ است، بنابر این نقل گزاره های تاریخی از سوی مورخان با تکیه بر بیان زنجیره سند بر غنای این منابع علمی افزوده و از بی اعتباری آن کاسته است.

3. اگرچه در دوران خلیفه اول و دوم نقل، کتابت و ضبط حدیث به شدت ممنوع شد[3] و این ممنوعیت تا زمان عمر بن عبدالعزیز (م 101 ق) نیز ادامه داشت اما این ممنوعیت بیشتر ناظر به احادیث نبوی بود نه سیره نبوی، مورخان و سیره نگاران مسلمان در همان دوران توقف کتابت حدیث، به نقل و گزارش حوادث عصر نبوی پرداختند.

این اخبار نخست سینه به سینه نقل و نوشتن آنها رفته رفته معمول شد. در آغاز، کتابت حوادث برای یاری به حافظه ناقلان اخبار انجام می‌شد و به تدریج در نیمه دوم قرن اول هجری حالت تدوین‌یافته به خود گرفت.[4]

از مورخان اولیه، عروة بن زبیر بن عوّام (م 92 ق)، ابان بن عثمان بن عفان (م 105 ق) و وهب بن منبّه (م 110 ق) را می توان نام برد.[5] شواهد تاریخی به خوبی نشان می دهد فعالیت های تاریخ‌نگاری آنان پیش از بخش‌نامه عمر بن عبدالعزیز بود و این حاکی از این است که ممنوعیت نقل و کتابت حدیث تأثیر چندانی در تاریخ‌نگاری نداشته است.[6] و این خود نشان می‌دهد که عده‌ای افراد تلاش نمودند تا در همان دوران خفقان حدیثی، داده‌های تاریخی را برای آیندگان ضبط و حفظ کنند.

4. داده های تاریخ اسلام را باید به دوقسم تقسیم کرد:
یک قسم به حوادث قبل از اسلام که در مورد آفرینش جهان، پیامبران، تمدن‌ها و امت‌های گذشته می پردازد،
قسم دوم نیز درباره بعثت، حوادث بعد از بعثت، غزوات پیامبر و حوادث پس از پیامبر سخن به میان آورده است. 

اگر منظور از بی اعتباری علمی تاریخ اسلام، مربوط به گزاره های تاریخی قسم اول باشد، ادعای مزبور پذیرفتنی خواهد بود؛ زیرا در قسم اول جریان یهود که معمولا در بدنه دولت های اسلامی نفوذ و حضور فعال داشته اند، توانستند اسرائیلیات را وارد ادبیات تاریخی قبل از اسلام کنند و این می توانست تاریخ نگاری اسلام را بی اعتبار کند اما تشخیص این امور نیز امروزه کار دشواری نیست و مورخان در طول تاریخ آنان را مشخص نمودند.

البته نسبت به قسم دوم، کمتر شاهد ورود اسرائیلیات هستیم از این رو گزارش هایی که درباره بعثت و حوادث پس از آن است از دست‌خوش چنین دروغ‌های خرافی در امان مانده است.

هرچند ورود این اسرائیلیات در تاریخ‌نگاری و سیره نگاری تأثیر گذار بوده اما این طور نبوده که بتواند تاریخ اسلام و سیره نبوی را به سوی تحریف ببرد؛ زیرا راویان اسرائیلیات شناخته شده هستند و غالباً توسط کعب الاحبار، وهب بن مُنَبَّه و تمیم‌داری، وارد منابع اسلامی شده‌اند.

5. امروزه با وجود علم الحدیث و درایة الحدیث و منابع رجالی به راحتی می‌توان داده های ضعیف و غیر واقع را تشخیص داد چنان که امروزه دانشمندان، کتاب‌های مستقلی را در این زمینه نوشته  و اسرائیلیات و اخبار غیر صحیح را از تاریخ استخراج نموده‌اند.[7]

6. در مقابل این گروه، عده از مستشرقان هستند که برای تاریخ اسلام اعتبار علمی قائلند و آثار فراوانی را در سامان دهی تاریخ‌نگاری اسلامی عرضه کرده‌اند که می‌توان از: «علم التاریخ عند المسلمین» اثر فرانتس روزنتال؛ ادبیات فارسی اثر برگل و ... یاد نمود.[8]

علاوه بر اینکه امروزه مستشرقان در حوزه اسلام شناسی بیشترین مستندات آنها همین منابع تاریخی موجود است ازاین رو اگر این منابع اعتبار علمی نداشت افرادی همچون «توین‌بی» در تاریخ تمدن به آن استناد نمی کردند.

بنابر این، برخلاف ادعایی که شده، تاریخ اسلام از اعتبار علمی برخوردار است و فاصله زمانی بین مورخ و حوادث از غنای علمی منابع نمی‌کاهد علاوه بر اینکه امروزه بیشترین استنادات مستشرقان غربی برای اسلام شناسی همین منابع موجود است که خود حاکی از اعتبار علمی چنین منابعی نزد ایشان است. 

پی‌نوشت
1. جعفریان، منابع تاریخ اسلام، 62 - 68.
2. سید علی آل داوود «ابن اسحاق»، مرکز بزرگ دائرة المعارف اسلامی، مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی، ج 3، تاریخ نقل مقاله: ۱۳۹۹/۳/۱۸
3. ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 9 - 11.
4. مددی، فلسفه تاریخ ابن خلدون، ص 171.
5.یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج 1، ص 16.
6. پیشوایی، پرسش‌ها و پاسخ‌های تاریخی، ج 1، ص 24.
7. مهدی پیشوایی، «راه‌های نفوذ اسرائیلیات در تاریخ اسلام»، نشریه پیام حوزه، سال 4، شماره 1.
8. جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 9.

تاریخ اسلام یکی از غنی ترین و علمی ترین منابع برای شناخت حوادث صدر اسلام است. با وجود اشکالاتی که به برخی از نقل ها در این منابع مطرح شده همچنان دارای غنای علمی می باشد. فاصله زمانی بین مورخ و حادثه، ورود اسرائیلیات به تاریخ و تعصب مورخ در نقل برخی مسائل تاریخی سبب شده تا گروهی مستشرقان غربی تاریخ اسلام را فاقد اعتبار علمی بدانند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 1 =
*****