در این کتاب از لحظه تولد حضرت زینب تا شهادت ان بزرگوار به تصویر ذهن ان هم از زبان خود این شخصیت ارائه شده که مهمترین ان واقعه کربلا هستش هرچند که نوشته های زیادی در مورد وقایع کربلا نوشته شده اما این کتاب نا نوشته متفاوتی ان واقعه از زبان شخصی ارائه می کند که خود در متن حادثه قرار دارد که وظیفه اصلی این شخصیت زنده نگه داشتن یاد وخاطر ان ایام ورساندن پیام کربلا به گوش بشر است
معرفی کتاب آفتاب در حجاب
مطالعهٔ زندگی بزرگان دین اسلام یا حماسههای مهمی مانند عاشورا میتوانند برای ما سرشار از درس ایثار و ایمان باشند. زندگی این بزرگان نشئتگرفته از معرفتی بیپایان است که درک ذرهای از آن میتواند ما را در مسیر درستی قرار بدهد. «حضرت زینب» (س) که در تاریخ صدر اسلام به بردباری و تحمل در برابر مشکلات شهره است، یکی از آن زنان بزرگی است که مطالعهٔ زندگیاش میتواند الهامبخش زنان و مردان زیادی در دورههای مختلف تاریخی باشد. کتاب آفتاب در حجاب دربارهٔ زندگی «حضرت زینب» (س) است که بادقت تمام نگاشته شده و با خواندن آن میتوانیم به درک بهتری شخصیت والای حضرت زینب برسیم. سید مهدی شجاعی خالق کتابهای مذهبی در آفتاب در حجاب رویدادهای پیشآمده زندگی حضرت زینب را از زاویههای مختلف تاریخی مطالعه و برای خوانندههای خود بازخوانی کرده است.
درباره کتاب آفتاب در حجاب؛ نگاهی به زندگی حضرت زینب
کتاب آفتاب در حجاب از جمله آثار سید مهدی شجاعی در حوزهٔ ادبیات مذهبی است. کتاب دربارهٔ «حضرت زینب» (س) نوشته شده و در سال ۱۳۷۷ بهوسیلهٔ «انتشارات نیستان» منتشر شده است. آفتاب در حجاب اثر پرباری است که تا کنون سی مرتبه تجدید چاپ شده است. شجاعی برای نوشتن کتاب از استنادهای تاریخی فراوانی استفاده کرده و جزئیات مربوطه به زندگی «حضرت زینب» (س) را بازگو میکند. او دربارهی مضمون این کتاب میگوید :«اکنون، با استفاده از مونث بودن و زن بودن شخصیت حضرت زینب (س) میتوانیم به لایههای درونی و پنهان از ماجرای عاشورا که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، ورود پیدا کنیم.»
سید مهدی شجاعی در مصاحبهای علت نامگذاری این کتاب را اینطور توضیح میدهد: دربارهی عنوان کتاب باید بگویم که حجاب، علاوه بر این که میتواند به وقار و سنگینی حضرت زینب اشاره داشته باشد، مفهوم دیگری نیز دارد. حجاب، چیزی است که مانع دیدن یک شی از جمله حقیقت میشود که البته این حجاب میتواند از جنس تاریکی و نور باشد. باید گفت که آفتاب در حجاب به معنای آفتاب تابانی است که شخصیت بزرگ و والای آن شخصیت نورانی هنوز درک نشده است و از این جهت در حجاب مانده است.
مروری بر درونمایه کتاب آفتاب در حجاب
کتاب آفتاب در حجاب در هجده بخش یا به زبان خود کتاب در هجده پرتو نوشته شده و بخشهای مختلف زندگی حضرت زینب (س) را به تصویر میکشد. این کتاب زندگی حضرت زینب (س) را از کودکی تا وفات توصیف میکند. در آفتاب در حجاب نکتههای جالبی دربارهٔ زندگی حضرت زینب میخوانیم. بهعنوانمثال طبق روایتهای مختلف نام این حضرت را پیامبر (ص) از سوی جبرئیل گذاشته و به معنای درخت نیکومنظر و خوشبو است. در آفتاب در حجاب آمده است که بعد از نامگذاری ایشان، پیامبر از جبرئیل سؤال کرد دلیل این غصه و گریه چیست؟ جبرئیل عرضه داشت: «همهٔ عمر در اندوه این دختر میگریم که همهٔ عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید». این سخن جبرئیل به رنجها و مصیبتهای فراوانی که حضرت زینب (س) در زندگی متحمل شده و لقب «اُمّ المَصائب» را به او دادهاند؛ اشاره کرده است.
شجاعی در یکی از جلسات نقد کتاب در جمع نوجوانان مخاطب کتابش دربارهٔ درونمایه کتاب آفتاب در حجاب گفته است: «یکی از درونمایههای اصلی داستان این است که پیامهای امام حسین و کربلا را به بقیه منتقل کنیم؛ بنابراین تنها یک درونمایه وجود ندارد بلکه آنچه که عصاره فکری این قیام است باید منتقل شود. اتفاقی که در کتاب رخ میدهد این است که در آن، دو واقعه را بهصورت موازی جلو میبریم. یکی این است که واقعه کربلا از منظر حضرت زینب روایت میشود و تمام حوادث و ظرایف از زبان ایشان مطرح میشود و در طرف مقابل، یک درونگرایی در بین لایههای پنهان این ماجرا را داریم. دقت کنید که میتوان واقعه عاشورا را از منظر امام حسین، حضرت زینب، جبهه دشمن و ... دید ... ما همچنان که درون حضرت زینب را میکاویم، لایههای پنهان واقعه کربلا را میجوییم و از این دوربین نگاه متفاوتی به واقعه کربلا داریم. برای مثال در کتاب «سقای آب و ادب»، چنین داستانی از زبان حضرت عباس نگاه میشود.»
راوی کتاب آفتاب در حجاب؛ بدعتگذاری در روایتی آشنا
سید مهدی شجاعی دربارهٔ زاویه دید کتاب اضافه میکند: «راوی این رمان ترکیبی از دانای کل و دوم شخص است. در حقیقت، جنس راوی این رمان با کتابهای دیگر متفاوت است و ازاینجهت شاید بتوان گفت که اصلیترین نکته این کتاب، جنس روایت و نوع زاویه دید است. باید اشاره کرد که این زاویه دید، طرح جدیدی است. همیشه در نوشتن داستان عاشورایی به دنبال این بودم که باتوجهبه اینکه بسیاری از افراد مضامین عاشورایی را میدانند، از زاویه دید جدیدی استفاده کنم. ترکیب دانای کل و دوم شخص، راوی جدیدی را میسازد که این اجازه را به مخاطب و راوی میدهد تا بتواند احساس را کنترل کند و بهنوعی پاگشای درونی داشته باشد. به اعتقاد من این مدل از راوی، حس مخاطب را بیشتر درگیر میکند درحالیکه اگر قرار بود راوی داستان فقط دوم شخص باشد، نمیتوانست به بسیاری از حیطهها وارد شود و این حس صمیمیت و عاطفه را برانگیزد. در حقیقت، ترکیب این راوی و ایجاد زاویه دید جدید، اتفاق مهمی باشد که در این رمان رخداده باشد.»
در بخشی از کتاب آفتاب در حجاب میخوانیم
اکنون آنقدر بیخویش شدهای که نه صف فشرده دشمنان را در مقابلت میبینی و نه حضور زنان و دختران را در کنارت احساس میکنی. در کنار پیکر حسینت زانو میزنی و همچنان زبان میگیری: پدرم فدای آن که در یک دوشنبه، تمام هستی و سپاهش غارت و گسسته شد. پدرم فدای آن که عمود خیمهاش شکسته شد. پدرم فدای آن که سفر نرفته تا چشم به بازگشتش باشد و مجروح نگشته تا امید به مداوایش برود. پدرم فدای آن که جان من فدای اوست. پدرم فدای آن که غمگین درگذشت. پدرم فدای آن که تشنه جان سپرد. پدرم فدای آن که محاسنش غرق خون است. پدرم فدای آن که جدش محمد مصطفی است، جدش فرستادهٔ خداست. پدرم فدای آن که فرزند پیامبر هدایت، فرزند خدیجه کبراست، فرزند علی مرتضی است، یادگار فاطمه زهراست.
صدای ضجه دوست و دشمن، زمین و آسمان را برمیدارد. زنان و فرزندان که تاکنون فقط سکوت و صبوری و تسلی تو را دیدهاند، با نوحهگری جانسوزت بهانهای مییابد تا سیر گریه کنند و عقدههای دلشان را بگشایند. از اینکه میبینی دشمن قتالی سنگدل هم گریه میکند، اصلاً تعجب نمیکنی، چرا که بهوضوح، ضجهٔ زمین را میشنوی، اشک اشیا را مشاهده میکنی، گریهٔ آسمان را میبینی، نوحه سنگ و خاک و باد و کویر را احساس میکنی و حتی میبینی که اسبهای دشمن آنچنان گریه میکنند که سمهایشان از اشک چشمهایشان تر میشود. ولولهای به پا کردهای در عالم، زینب! هیچکس نمیتوانست تصور کند که این زینب استقامت اگر بخواهد در مصیبت برادرش نوحهگری کند، چنان آتشی به جان عالموآدم میافکند که اشک عرش را در میآورد و دل سنگین دشمن را میلرزاند. اما این وضع، نباید ادامه بیابد که اگر بیابد، دمی دیگر آب در لانهٔ دشمن میافتد و سامان بخشیدن سپاه را برای عمر سعد مشکل میکند.
پس عمر سعد به کسی که کنار او ایستاده، فرمان میدهد: برو و این زن را از سر جنازهها بران! تو این دستور عمر سعد را نمیشنوی. فقط ناگهان ضربهٔ تازیانه و غلاف شمشیر را بر بازو و پهلوی خود احساس میکنی آنچنانکه تا اعماق جگرت تیر میکشد، بندبند تنت از هم میگسلد و فریاد یا زهرایت به آسمان میرود.
کتاب معرفی شده یک نمونه اثر نوشتاری نوظهور میباشید که باعث بهتر درک کردن مطلب از طرف خواننده میشود لذا به مخاطبین عزیز توصیه مکنم این کتاب را تهیه کنید مطالعه بفرماید
در این کتاب به معرفی ابعاد شخصیتی حضرت زینب سلام الله علیه به روشی متفاوت پرداخته شده است به گونه ای که از زبان خود حضرت به معرفی این شخصیت پرداخته شده ان هم از لحظه تولد تا شهادت به گونه ای که مخاطب در مطالعه ان احساس همراه بودن با اول شخص داستان را احساس می کند کتابی با نگارش متفاوت از سید مهدی شجاعی