قصه شب جذاب و آموزنده گرگی تنبل نیست!

13:01 - 1400/08/12

قصه شب جذاب و آموزنده گرگی تنبل نیست!،قصه شب جذاب و آموزنده گرگی تنبل نیست!،قصه شب جذاب و آموزنده گرگی تنبل نیست!،قصه شب جذاب و آموزنده گرگی تنبل نیست!،قصه شب جذاب و آموزنده گرگی تنبل نیست!

قصه شب جذاب و آموزنده گرگی تنبل نیست!

بسمه تعالی

در یکی از روزهای زیبای پاییزی، خانم معلم مثل همیشه وارد کلاس شد و به بچه ها که به احترامش از جاشون بلند شده بودن، سلام کرد و گفت: بفرمایین بشینین! زنگ آخر بود. خانم معلم برخلاف روزهای قبل عوض این که پشت میز خودش بشینه به طرف انتهای کلاس رفت و به دیوار کلاس تکیه کرد.

تک تک بچه ها رو صدا میزد تا از اون ها درسی رو که قبلاً داده بود سؤال کنه! هر بچه ای رو که صدا میزد، بلند میشد و شروع به جواب دادن درس ها می‌کرد تا این که نوبت به گرگی رسید. خانم معلم هر چی رو که از اون پرسید، نتونست جواب بده. بعضی بچه ها از این که می دیدن گرگی نمی تونه جواب سؤالات رو بده، به اون می‌خندیدن. گاهی هم اون رو مسخره می کردن.

پرسیاه و طوطو که می دیدن حواس خانم معلم به اون ها نیست، برای گرگی شکلک در می آوردن. گرگی از این که نتونسته بود خوب درسش رو بخوونه، خیلی خجالت کشید و سرش رو پایین انداخت.

خانم معلم هم که این حالت رو دید، دیگه حرفی نزد و فقط به گرگی گفت: پسرم می دونم دیروز حتماً وقت نکردی درس هات رو بخوونی، سعی کن بیشتر تلاش کنی تا بتونی بهتر به سؤالات جواب بدی.

 زنگ  مدرسه به صدا دراومد. بچه ها دفترها و کتاب هاشون رو جمع کردن و از کلاس بیرون اومدن تا به خونه برن.

گرگی که حسابی ضایع شده بود، همش به این فکر می کرد که چرا نتونسته درس هاش رو خوب بخوونه! اون با خودش می گفت: من خیلی تنبلم و به هیچ دردی نمی خورم.

یه دفعه احساس کرد که یکی از دوستاش کنارشه و داره اون رو صدا میزنه! «گرگی...گرگی...حواست کجاست؟! هنوز توی فکری! اتفاقی نیفتاده! تو باید بیشتر تلاش کنی تا بتونی نمره خوبی بگیری!»

گرگی که تازه متوجه روبی شده بود، یه نگاهی به روبی کرد و گفت: روبی من آبروم رفت، انگار که زبونم قفل شده بود، هیچی یادم نمی‌اومد. من خیلی تنبلم.

روبی که اصلاً دوست نداشت دوستش رو اینجوری ناامید ببینه بهش گفت: گرگی این رو شنیدی که میگن: هرکسی رو بهر کاری ساخته اند؟!

گرگی گفت: آره ولی چه ربطی به حرف من داره؟!

روبی : ببین تو شاید توی درس هات یه کم ضعیف باشی که اون هم با تلاش بیشتر درست میشه ولی تو باید بدونی که خیلی شجاع و پرزوری!

گرگی که فقط به حرف های روبی گوش میداد، با خودش گفت: خب این چه فایده ای داره؟! بعد بدون این که جواب روبی رو بشنوه به طرف خونه خودشون شروع به دویدن کرد و از روبی دور شد.

اون حوصله خوردن ناهار رو نداشت. مستقیم به طرف اتاق خودش رفت. گرگی روی تخت خودش افتاد و بدون این که متوجه بشه خوابش برد.

با شنیدن صدای زنگ خونه  از جاش بلند شد و به طرف آیفون تصویری اومد و قبل از این که گوشی رو برداره دید روبی پشت در خونه ایستاده. با خودش گفت: باز این پسر اومده تا بریم بازی! ولش کن حوصله ندارم!

ولی با شنیدن دوباره صدای زنگ آیفون رو برداشت  گفت: روبی من نمیام بازی خودتون برین!

اما با شنیدن حرفی که روبی زد، سریع گوشی آیفون رو سرجای خودش گذاشت و سریع به طرف در اومد و در خونه رو باز کرد و گفت: کِی این اتفاق افتاده؟!

روبی هم فقط جواب داد: همین چند لحظه قبل و بعد به گرگی گفت: سریع بیا بریم!

گرگی هم در خونه شون رو بست و پشت سر روبی شروع به دویدن کرد.

اون ها به نزدیکی رود خونه که رسیدن، گرگی بدون این که به اطراف نگاه کنه داخل آب شیرجه زد و زبل رو که دیگه حال دست و پا زدن نداشت، روی دوش خودش انداخت و با زحمت زیاد خودش رو به کنار رودخونه رسوند. حیوون هایی که کنار رودخونه ایستاده بودن، وقتی این صحنه رو دیدن، به طرف گرگی اومدن و دست گرگی رو گرفتن و کمک کردن تا گرگی و زبل از آب بیرون بیان.

خبر این کار شجاعانه گرگی توی جنگل پیچید. اون شب توی همه خونه های جنگل داستان شجاعت گرگی و نجات جون زبل بود.

فردا صبح  وقتی گرگی وارد مدرسه شد، کسی رو توی حیاط مدرسه ندید. اون به طرف کلاس اومد. وقتی در کلاس رو باز کرد، با تعجب دید زبل و بقیه دوستاش به همراه خانم معلم و خانم پاندا توی کلاس هستن!

همه بچه ها با دیدن گرگی دور اون جمع شدن و شاخه های گلی رو که دستشون بود رو به گرگی دادن.

روبی هم که خیلی گرگی رو دوست داشت، به سمت گرگی اومد و اون رو بغل کرد و گفت: دیدی بهت گفتم هر کسی رو بهر کاری ساختند!

خانم معلم هم از گرگی بابت لطفی که به زبل کرده بود تشکر کرد و گفت: اگه اون کار شجاعانه تو نبود معلوم نبود چه بلایی سر زبل بیاد. تو یه قهرمانی!

شاخصه:کمک به دیگران، جهاد و ایثار

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 7 =
*****