یهودیان بنی قریظه برادران مسخ شدگان بنی اسرائیل هستند.
اشاره
مطالعه منابع تاریخ اسلام به ضمیمه تحلیل آنها میتواند به شناخت شخصیتهای مهم این شریعت کمک شایانی کند. چنانچه صرف مراجعه به این منابع بدون بررسی صحت و سقم آنها، ایجاد شبهات و ایرادها را در پی خواهد داشت.
بسیاری از تاریخنگاران تلاش کردند زندگانی خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) به عنوان پیامآور رحمت و صلح را در قالب گزارههای مکتوب جمعآوری کنند. اما خوانندگان سادهاندیش یا غرضورز با استناد به منابع تاریخی فاقد تحلیل، برخی کاستیها را به پیامبر اکرم نسبت میدهند.
اشکال
تاریخنگاران اسلامی گزارش کردهاند که پیامبر اسلام در جریان حمله به قبیله بنی قریظه، دهان به فحش و ناسزاگویی یهودیان باز کرده و این بر خلاف باور مشهور مسلمانان در نشان دادن چهرهای مهربان و آرام از پیامبرشان است.
پاسخ
این شبهه از چند جهت بی اساس میباشد:
ناسزاگویی در سیره نبوی
قرآن کریم در معرفی خلق و خوی خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) به صراحت خطاب به ایشان فرموده:«وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيم؛[1] و همانا تو، داراى خوي و سرشت بزرگى هستى.» رفتار محبتآمیز ایشان نسبت به افراد امت اسلامی نیز مورد اشاره قرآن قرار گرفته است.[2]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هنگام حضور در میان مردم، جوانب ادب و نزاکت را چه در گفتار و چه در رفتار رعایت میفرمود. ایشان هيچ وقت فحش نمیداد و در بازار و كوچه، سر و صدا و جار و جنجال راه نمیانداخت. كار بد را با بدى پاسخ نمیداد، بلكه آن را میبخشيد و گذشت داشت و چشم پوشى میكرد.[3]
هنگامی که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درخواست نصیحت شد، فرمود:«به مردم ناسزا نگویید که مایه دشمنی میانتان خواهد بود.»[4] همچنین فرمود:«فرد با ایمان، فحشدهنده نیست[5] و خداوند بندهای را که بسیار فحش دهد، دوست ندارد.»[6]
ناسزا به نامسلمانان در فرمایش رسول خدا
خوش اخلاقی و مهربانی رسول خدا نه تنها شامل مسلمانان میشد بلکه پیروان سایر ادیان را نیز دربرمیگرفت. نقل شده چند يهودى از كنار آن حضرت گذشتند و به جاى اينكه بگويند: السّلام عليكم، گفتند: السّام عليكم، یعنی مرگ بر شما باد. عايشه كه در آنجا حاضر بود، اظهار داشت: مرگ بر خود شما باد و خدا شما را لعنت كند و مورد غضب قرار دهد! پيامبر فرمود: «آرام باش عايشه! تو بايد ملايمت و نرمى پيشه كنى و از درشتى و فحش دورى نمايى.»[7]
خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) به مسلمانان توصیه میکرد که به مشرکان و کنیزان اسیر شده از مناطق شرک، نسبت زنا و فحشاء ندهند؛ زیرا هر ملت و قومی دارای قوانین ویژه برای ازدواج هستند.[8]
تنبیه سخت برای یهودیان بنیقریظه
بر اساس گواه مستندات متعدد تاریخی، برخورد پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) با یهودیان خیانتکار بنی قریظه که عهد بسته بودند بر ضد مسلمانان اقدامی نکنند، کاملا سنجیده و منطقی و براساس دستور قرآن بوده است[9]؛ زیرا آنان از بانیان اصلی جنگ احزاب محسوب میشدند.
غزوه بنیقریظه به دستور خداوند و به جهت تنبیه یهودیان خیانتکار انجام پذیرفت و لشکریان اسلام پس از پایان جنگ احزاب، به سمت قلعههای یهود حرکت کردند. یهودیان یقین داشتند که خیانت بسیار بزرگشان به هیچ وجه قابل عفو و بخشش نخواهد بود از این رو خود آنان هم امیدی به زنده بودن نداشتند و مجازات جرم خود را قتل میدانستند.
ناسزاگویی به پیامبر رحمت
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرچم اسلام را به امیرالمومنین علی (علیه السلام) سپرد و او را همراه سی نفر به سوی بنیقریظه روانه کرد. همینکه امیرالمومنین نزدیک دیوار قلعههای یهود رسید، یهودیان بالای پشت بامها آمدند و به رسول خدا ناسزا گفتند. امیرالمؤمنین برای آنکه رسول خدا با سخنان زشت یهودیان مواجه نشوند، به سوی ایشان بازگشت و توصیه کرد به قلعههای یهود نزدیک نشوند. اما خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اگر یهودیان مرا ببینند از این سخنان نمیگویند.»[10]
یهودیان برادران میمون
به گزارش تاریخنگاران، نخستین واکنش رسول خدا در مواجهه با یهودیان خیانتکار بنیقریظه آن بود که نزديک قلعه آمد و با اشاره به آیه 60 سوره مائده[11] که در شان یهودیان بنیاسرائیل نازل شده،[12] خطاب به یهودیان بنیقریظه فرمود: «ای برادران میمونها و خوکها، آيا خداوند شما را خوار و ذليل نساخت؟» اين تندى از جانب پيامبر، براى يهوديان بیسابقه بود.
آنان براى اينكه احساسات پيامبر را خاموش سازند، گفتند: اى ابوالقاسم! تو يك فرد تند زبان نبودى؟ اين سخن آنچنان عواطف حضرت را تحريک كرد كه بیاختيار عقب رفت و عبا از دوش وى افتاد.[13] این گزارش نه تنها نشان میدهد که سخنان خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) در طول عمر مبارکشان بر اساس آیه «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى*إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى؛[14] از سر هوس سخن نمى گويد، اين سخن به جز وحي از سوی خدا نیست كه بر او فرود می آید» چیزی جز فرمان خداوند نبود، بلکه در این جریان نیز برای دعوت یهودیان به اسلام امیدوار بودند و حتی مذاکراتی نیز در این رابطه صورت پذیرفت اما یهودیان لجوج بر مسیر باطل خویش پافشاری کردند.[15]
نتیجه
پیامبر رحمت و مهربانی در طول عمر مبارک خویش برای هدایت مردم به مسیر حق بسیار تلاش ورزید اما، هیچگاه از مسیر عقل و اعتدال خارج نشد. فرمایش رسول خدا به یهودیان عهدشکن بنیقریظه نه تنها فحش و ناسزا محسوب نمیشد، بلکه یادآور خیانتهای متعدد بنیاسرائیل به پیامبران الهی بود.
پی نوشت
[1]. قلم/4.
[2]. توبه/128.
[3]. ابن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج42، ص: 256. مسند عائشه.
[4]. کلینی، الكافي، ج2، ص: 360.
[5]. ترمذی، سنن الترمذي، ج4، ص: 121.
[6]. نوری، مستدرك الوسائل، ج9، ص: 139.
[7]. بخاری، صحيح البخاري، ج10، ص: 121. کتاب الدعوات.
[8]. طوسی، تهذيب الأحكام، ج6، ص: 387.
[9]. احزاب/26-27.
[10]. طبری، تاريخ الطبري، ج2، ص: 582-581.
[11]. مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ؛ همانان كه خدا لعنتشان كرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزينگان و خوكان پديد آورده.
[12]. طبرانی، التفسير الطبرانى، ج2، ص: 418.
[13]. مفید، الإرشاد، ج1، ص: 110 ؛ طبرسی، إعلام الورى، ج1،ص: 196.
[14]. نجم/3-4.
[15]. بیهقی، دلائل النبوة،ج4، ص: 15.
هر چند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هنگام مواجهه با یهودیان بنی قریظه آنان را برادران میمون خطاب کرد اما، چنین سخنی برای یهودیان خیانتکار یادآور عهدشکنی هم کیشان آنان در دوران بنی اسرائیل و آزار و اذیت پیامبران الهی بود. در سیره خاتم الانبیاء هیچگاه بداخلاقی و عادت به بدزبانی گزارش نشده است.