یافتن نقطه اشتراک میان باورهای شیعه و اهل تسنن به سختی انجام می شود.
اشاره
روایات متعددی در منابع حدیثی شیعه ذکر شده که مضمون آنها بیانگر وجود فاصله و اختلاف گسترده میان تعالیم شیعیان دوازده امامی و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) و تعالیم دیگر مکاتب است؛ برخی از آنها به طور کلی وجود هر گونه نقطه اشتراکی را نفی کرده[1] و برخی دیگر تنها نقطه اشتراک میان این دو گروه را پذیرش کعبه به عنوان قبله معرفی کردهاند.[2] این نکته به صراحت در سخنان عالمان شیعه نیز یافت میشود.[3]
البته در مجامع حدیثی غیر شیعه نیز این مطلب به گونهای دیگر بیان شده و بعضی از عالمان غیر شیعه از منطبق نبودن رفتار عبادی مسلمانان با سنتهای رسول الله (علیه السلام) خبر دادهاند و تنها نماز خواندن را نقطه اشتراک میان آنها معرفی کردهاند.[4] در این نوشتار به مقایسه برخی از تعالیم دو مکتب پرداخته میشود.
خداوند و صفات او
آن دسته از غیر شیعه که جمود خاصی بر روایات دارند، بر اساس آنچه در کتب حدیثی نقل شده، معتقدند خداوند آدم را به صورت خودش آفرید.[5] خدا دارای انگشتان،[6] ساق[7] و پا میباشد. خداوند در روز قیامت پای خود را بر آتش جهنم میگذارد و جهنم میگوید: بس است و بس است! خداوند مکانی دارد و از جایی به جای دیگر حرکت میکند.[8]
اما شیعیان پیرامون خدا و صفات او از براهین عقلی قطعی وام گرفته و تجسیم و تشبیه را در مورد خداوند محال میدانند. این نکته عقلی علاوه بر آیات قرآنی،[9] در فرمایشات اهل بیت (علیهم السلام) نیز بازتاب پیدا کرده است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «كسى كه میپندارد خداوند بالاى عرش است، به راستى خداوند را محمول دانسته و در واقع باور دارد آنچه که خدا را حمل میكند از خدا قویتر است. هيچ مكانى از او خالى نيست و هيچ مكانى او را در بر نگيرد.»[10]
ویژگیهای پیامبران الهی(علیهم السلام)
باورهای شیعه پیرامون شاخصههای پیامبران الهی برآمده از ادله عقلی است و معتقدند که نماینده خدا روی زمین نباید هیچ خطا و گناهی مرتکب شود و دارای ویژگی عصمت باشد. این نکته در تمام پیامبران الهی قابل ردیابی و انطباق است و هر گونه آیه و روایت بر خلاف این برهان عقلی، باید توضیح و تفسیر داده شود.[11]
اما مشهور غیر شیعه با اینکه ویژگی عصمت پیامبر خدا را در مرحله دریافت وحی و ابلاغ آن پذیرفتهاند،[12] اما روایاتی را نقل کردهاند که با این مبنای فکری سازگار نمیباشد. برای نمونه؛ نقل شده رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) تصمیم گرفتند نماز میت یکی از منافقان را بخوانند ولی یکی از یاران حضرت، نهی قرآن در این مورد را به ایشان تذکر دادند.[13] همچنین روایتی از خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) نقل شده که در آن، ایشان به حضرت ابراهیم (علیه السلام) نسبت دروغ میدهند و میفرمایند: «ابراهیم دروغگو نبود مگر در سه مورد.»[14]
یاران خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله)
در مکتب غیر شیعه صحابی؛ کسی است که پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) را ملاقات کرده و به او ایمان آورده و از دنیا رفته است. برای صحابی بودن، صرف دیدار با پیامبر کافی است هر چند مدت زمان این دیدار بیشتر از یک ساعت نباشد. همچنین در نظر آنان، همه صحابه عادل بوده و نقصی متوجه آنها نمیشود. هر كسی انتقادی نسبت به یاران پیامبر داشته باشد، از بدعت گذاران محسوب میشود. هر روایتی که از صحابه نقل شده باشد، صحیح است و میتوان باورهای دینی را از کلمات آنها برداشت کرد.
اما صحابه در نگاه پیروان اهل بیت (علیهم السلام) به کسانی گفته میشود که همراهی آنها با پیامبر اکرم کوتاه نباشد.[15] هیچگاه به صرف اینکه یک نفر صحابه پیامبر شمرده شود، سبب عادل دانستن او نمیشود بلکه تقوای الهی و پیروی از فرمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) معیاری واضح برای شناخت بهترین صحابه از بدترین آنها خواهد بود.[16] چنانچه قرآن کریم تصریح کرده بسیاری از یاران رسول خدا از ویژگی نفاق برخوردار بودند و مورد لعنت خداوند قرار گرفتند.[17]
جانشین آخر پیامبر (صلی الله علیه و آله)
نخستین نزاع بزرگی که پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بین مسلمانان پیش آمد، اختلاف در مساله امامت و خلافت بود و بدین ترتیب امت اسلامی دو گروه شد. گروهی که پایبند به خلافت امیرالمومنین علی (علیه السلام) بودند و فرقهای که به خلافت دیگران تمسک جستند.
مبانی فکری انتخاب خلیفه ،دارای اختلاف بنیادین است؛ زیرا پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) بر اساس ادله عقلی و آنچه که غرض از هدایت انسانها نامیده میشود، معتقدند خلیفه پیامبر را نه مردم و نه پیامبر بلکه خود خداوند انتخاب میکند و او باید از ویژگی عصمت و افضلیت برخوردار باشد. اما غیر شیعه انتخاب خلیفه را یک مساله کاملا اجتماعی میداند که مردم عهدهدار این مسئولیت مهم میباشند.[18]
نتیجه
ژرفنگری در کتابهای شیعه و غیر شیعه و مقایسه آنها نشانگر وجود اختلاف گسترده میان این دو ایدئولوژی میباشد تا جایی که میتوان ادعا کرد هیچ نقطه اشتراکی میان این دو مکتب وجود ندارد و لااقل یافتن آن به دشواری صورت خواهد پذیرفت. شاید بتوان مهمترین دلیل بر این تفاوت را میزان بهرهمندی مسلمانان از استدلالهای عقلی و منطقی دانست.
پی نوشت
[1]. صدوق، إعتقادات الإمامية، ص: 113.
[2]. برقی، المحاسن، ج1، ص: 156.
[3]. جزائری، الأنوار النعمانية، ج2، ص: 191.
[4]. ابن عبدالبر، جامع بيان العلم، ج2، ص: 244.
[5]. بخاری، صحيح البخاري، ج10، ص: 49. كتاب الاستئذان، باب بدء السلام.
[6]. مسلم، صحيح مسلم، ج4، ص: 2147. كتاب صفة القيامة والجنّة والنار.
[7]. صحيح البخاري، ج11، ص: 153. کتاب التوحید.
[8]. ترمذی، سنن الترمذي، ج4، ص: 403. كتاب صفة الجنّة، باب ما جاء في خلود أهل الجنّة وأهلالنار.
[9]. انعام/103 ؛ شوری/11.
[10]. کلینی، الكافي، ج1، ص: 133.
[11]. سبحانی، رسائل و مقالات، ج5، ص: 236.
[12]. ربانی گلپایگانی، محاضرات في الإلهيات، ص: 276.
[13]. صحيح البخاري، ج7، ص: 238-239. کتاب التفسیر، سورة البرائة.
[14]. نسائی، سنن النسائي، ج5، ص: 98. کتاب المناقب، سارة رضی الله عنها.
[15]. عسکری، معالم المدرستين، ج1، ص: 134-133.
[16]. حجرات/13.
[17]. نساء/138.
[18]. محاضرات في الإلهيات، ص: 329.
با دقت نظر در باورهای شیعه و غیر شیعه به سختی می توان میان آنها نقطه اشتراکی یافت و تفاوت های بنیادین در دو مکتب به وضوح دیده می شود. دور از واقعیت نیست اگر ریشه این اختلاف عمیق را در میزان استفاده هر یک از این دو مکتب از ادله عقلی و براهین متقن منطقی بدانیم.