دیکتاتوری یا حاکمیت مطلق خداوند

09:26 - 1400/09/14

خداوند متعال خود حق است و جهان را به حق آفریده است و فرمان به حق می‌دهد و هر کس که از امر خدا نافرمانی نماید، عمل او ناحق می باشد و به خود و دیگران ظلم کرده و به نتیجه‌ی ظلمش می‌رسد. این به معنای دیکتاتوری نیست بلکه حاکمیت جامع و مطلق خدا می باشد.

دیکتاتوری یا حاکمیت مطلق خداوند

شبهه ای مطرح شده است مبنی بر این که خداوند خودش در قرآن بیان کرده است که خودش گمراه می نماید بعد در آیه ای دیگر می گوید هدایت کننده است و حتی برای نیت هم ثواب می دهد؛ در نتیجه هر کاری که دلش می خواهد انجام می دهد، این می شود دیکتاتوری؛ یعنی حکومت خداوند بر جهان، نوعی دیکتاتوری هست.

مولفه های برگرفته از دیکتاتوری بشری
در تحلیل دیکتاتوری به چند مولفه بر می خوریم که در دیکتاتوری های بشری، موجود می باشد؛ حال باید بررسی شود و ببینیم آیا این مولفه ها در خداوند نیز هست یا نه؟ و آیا می توانیم خدا را نیز دیکتاتور بنامیم یا خیر؟

1. رهایی کامل فرد و آزاد بودن به صورت مطلق العنان بودن.

2. در حکومت های دیکتاتوری، حاکم خود را با زور بر مردم تحمیل می کند و سرکشان را سرکوب می نماید.

3. استبداد و خود رایی حاکم به جهت علم و آگاهی او بر مصالح مردم نیست؛ بلکه بر اساس خواست مطلق خودش است بدون این که علم و آگاهی داشته باشد.[1]

مولفه های حکومت خداوند
در بررسی حکومت خداوند به این نتیجه می رسیم که او در حکومتش دارای ابعادی است که فقط مختص او است.

1. حاکمیت خدا مطلقه است؛ یعنی به این صورت که در حکومتش هیچ گونه قید و شرطی ندارد. به خاطر همین مطلب نه برای خلقت و نه برای حکم و شریعت و نه برای داوری به دلائل مختلف از کسی اجازه نمی گیرد.

 2. خود رای بودن خداوند مبتنی بر علم مطلق و آگاهی مطلق او بر مصالح است؛ زیرا کسی که علم مطلق دارد و از همه مصالح با خبر است، نیازی به مشورت ندارد. خداوند در مرتبه یکتایی و یگانگی است و خالق تمام موجودات است وهمه مخلوقات به اراده او وجود یافته اند و همراه خدا نبوده اند تا از آنان مشورت بگیرد.

3. خداوند حاکم مطلق است، و حاکمیت او بر اساس عدل و احسان  می باشد، نه بر اساس ظلم و بیداد به خاطر همین در قرآن می فرماید:«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ ؛[2] خدا ذره‏ اى هم ستم نمى‏ كند.» همچنین در آیه دیگر می فرماید:«وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً؛[3]پروردگار تو، به كسى ستم نمى ‏كند.»

در نتیجه فرمانروایی مطلق خداوند یا همان دیکتاتوری او، ناشی از مالکیت، علم و رحمت مطلق اوست؛ زیرا خداوند خالق است و همه جهان و موجودات آن مخلوق او هستند و محتاج علم، رحمت و تدبیر او هستند؛ پس همه ملک خدا هستند و او به جهت خالقیت و تدبیر، مالک آن ها است و خداوند در ملک خود با عدل و احسان تصرف می کند و این تصرف از روی حکمت می باشد نه این که بدون مالکیت و صلاحیت باشد، مانند: حکومت های دیکتاتوری انسانی که بر اساس قهر و ظلم حکومت می کنند.

در آیه مبارکه نیز به این امر اشاره شده است «رَبِّ النَّاسِ مَلِكِ النَّاسِ إِلهِ النَّاس؛[4] پروردگار مردم، مالک مردم و خدا، خالق مردم.»

پس هیچ یک از مولفه های دیکتاتوری بشری در خداوند نیست. بلکه به عکس، خداوند در نهایت عدل و احسان بندگان را آفریده و نعمت داده و هدایت کرده است و همچنین اختیار داده است.

هدایت و اضلال الهی و اختیار انسان
مالک مطلق همه هستی خدا هست، بندگان و افعال آن ها نيز به طور مستقيم در پيوند با مشيت الهي قرار دارند. همه افعال بندگان نیز به او نسبت داده می شود و بر این اساس در هدایت و ضلالت بندگان می توان گفت خداوند گمراه و هدایت می کند به این صورت که خداوند اسباب هدایت و ضلالت را برای انسان فراهم کرده است و مشیت او هم بر اجرای امور طبق اسباب عادی تعلق گرفته است که زمينه ساز هدایت و یا ضلالت توسط اختیار انسان هستند و سبب جبر و تفويض نمي گردد.

در نتیجه اضلال خداوند اضلال ابتدایی نیست و این اضلال برای کسانی است که با اختیار خود موجبات گمراهی خود را فراهم کرده‌اند. در نتیجه کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی‌زند، بلکه با اختیار انسان شکل می گیرند؛ این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.[5]

هدایت و اضلال خداوند شامل چه کسانی می شود
درست است که به اصطلاح هر کس را خدا بخواهد گمراه می‌کند، ولی باید دانست چه سنخ از بندگان در معرض گمراهی قرار می‌گیرند، خدا ظالمان و دروغ‌گویان، فاسقان، مسرفان و کافران و آن هایی را که در حالت اختیار نافرمانی می‌کنند گمراه می‌کند. نیز در مقام هدایت هم شرایطی وجود دارد، اگر می‌فرماید: هر کس را بخواهد هدایت می کند، در مقابل آیاتی را هم در مقام بیان شرایط هدایت آورده است، که می‌فرماید: «وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا؛[6] و آنان‌که در راه ما مجاهده کردند، آنان را هدایت می‌کنیم.» و در آیات دیگر می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛[7]همانا خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی کند.» همچنین «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ؛[8]کافران را هدایت نمی کند.» و... یعنی خداوند از آن هایی که در مقام هدایت نیستند، هدایت را نفی می‌کند.

در نتیجه فرمان روایی مطلق خداوند مانند فرمان روایی انسان ها نیست؛ زیرا حق این کار فقط مختص او می باشد همچنین از روی عدل و انصاف و حکمت می باشد و به ناحق کسی را عذاب نمی کند بلکه اسباب را فراهم می کند و شخص طبق اختیار خود هر کدام را که خواست اختیار می نماید.

پی نوشت
[1] آداب دیکتاتوری، ص 20.
[2] سوره نساء، آیه 40.
[3] سوره کهف، آیه 49.
[4] سوره ناس، آیه 2.
[5] مجموعة‌آثار شهید مطهری، ج1، ص 385.
[6] سوره عنکبوت، آیه 69.
[7] سوره منافقون، آیه 6.
[8]سوره نحل، آیه 107.

اراده خدا، حق است به این معنا که اراده او مثل اراده انسان ها گزاف و بیهوده نیست. بعضی از اراده های انسان گزاف و بی هدف می باشد ولی تمام اراده های خداوند حق می باشند و به صرف اراده آن امر محقق می گردد، اراده عقلانی و حکیمانه است. از این رو تمام افعال الهی حکیمانه می باشند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 1 =
*****