ازدواج دختر و پسر با دهکهای اقتصادی متفاوت

20:11 - 1400/09/02

هم کفو بودن به لحاظ طبقه اقتصادی الزام آور نیست. آنچه مهم است اخلاق و مذهب است که روح آنچه بها را می تواند به هم پیوند بزند و نه پول و ثروت؛ چرا که پول و ثروت صرفاً آسایش می آورد و نه آرامش.

میزان اهمیت تناسب اقتصادی در ازدواج

آنچه در فرهنگ ما رایج است این است (دو تا است در یه جمله آمده و زیبا نیست) که پسر و دختری که قرار است با هم ازدواج کنند می بایست به لحاظ طبقه اقتصادی در یک رتبه باشند؛ به نحوی که یکی از دلایل عدم پذیرش خواستگار توسط والدین این است که پسر به لحاظ اقتصادی در دهکهای پایین جامعه است و وصله مناسبی نیست؛ یا وقتی برای گزینش یک دختر برای خواستگاری نظر خواهی می شود، به بهانه مُد بالا یا طبقه اقتصادی مرفه ای که خانواده‌اش دارد، رد می شود.

بود و نبود کفویت اقتصادی مؤثر است، اما این تأثیر در همه موارد کلیت ندارد!
البته نباید منکر این شد که طبقه اقتصادی بالا در امر ازدواج تبعات خاص خود را دارد که شاید در بیشتر موارد چنین تبعاتی صحیح باشد، اما آنچه این نگارش در صدد آن است، ضمن پذیرش اجمالی، حتمی نبودن این تأثیرات و تبعات آن است. به عنوان مثال دختری که در یک خانواده مرفه، هیچ گونه ملال و کمبودی در زندگی خود حس نکرده و منحصراً به آسایش تن چسبیده، چنین دختری اگر وارد محیطی شود که به طور غیر منتظره محتاج نیازهای ابتدایی زندگی باشد، دچار افسردگی خواهد شد و شاید از این انتخاب پشیمان شود. حال باید دید این افسردگی از چه چیزی ناشی می شود و آیا کسی که در خانواده مرفه بزرگ شده، الزاما در صورت ازدواج با مردی که در طبقه پایین است دچار افسردگی می شود یا عوامل دیگری در این امر دخیل است.

میزان تأثیر طبقه اقتصادی در شخصیت
انسان، دو بُعد جسمانی و روحانی دارد و اصالت انسان به روح و روان اوست. این اصالت، بسته به اهمیتی که شخص به امور مادی یا معنوی می دهد، به همان نسبت به جنبه جسمانی یا روحانی خود متمایل می شود. به عنوان مثال کسی که به نحو افراطی در امور اقتصادی و مالی غوطه ور شده و به همه چیز از منظر پول و درآمد نگاه می کند، یک «شخصیت پولی» پیدا خواهد کرد به نحوی که نه تنها «خود واقعی»اش  را فراموش کرده، بلکه از آن طرف به پول «شخصیت» داده است. چنین کسی افول و صعود را در سقوط و بالا رفتن ارزش مال و دارایی می داند و تصور قابل فهمی از افول و تکامل معنوی ندارد. اما از آن طرف شخص ثروتمندی که «شخصیت پولی» پیدا نکرده و بدون حس دنیازدگی، هدف و غایت زندگی را در پول و رفاه نداند، بلکه پول و ثروت را صرفاً یک ابزار بداند، چنین کسی حتی اگر بخشی از دارایی اش را از دست بدهد، چندان متاثر نشده و خود را نخواهد باخت.

از این رو خدای متعال در قران به عنوان مربی بشر می فرماید: «لَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ؛[1] بر آنچه از دست شما رود، دلتنگ نشوید و به آنچه به شما می‌دهد مغرور و دلشاد نگردید.» خدا در این آیه از انسانی که بنای تکامل دارد می خواهد که در قبال نعمتهایی که در دنیا به او می رسد، از خود بی خود نشود و نسبت به مادیاتی که از دست می دهد محزون نشود؛ به عبارت دیگر خدا از انسان مترقّی می خواهد که ماهیتش با دنیا عجین نشود. همانطور که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به این نکته تربیتی اشاره می فرماید: «...وَ لا تَجْعَلِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا وَ لا مَبْلَغَ عِلْمِنَا؛[2] خدایا...! دنيا را نهايت همت و بزرگ‏ترين انديشه ما قرار مده.»

با این توضیح، دختری که در خانواده مرفه پدری، «خود واقعی» خود را فراموش نکرده و رفاه را ابزاری بیش نببیند و مال و ثروت دنیا را همچون خون در رگهای زندگی تلقی نکند، چنین دختری با اخلاق است و در عین دارایی، از غنای واقعی بهره مند است؛ بر خلاف کسی که حیات وجودی او به پول و ثروت بسته است. دختر مذکور ارزشهای انسانی را فراموش نکرده و آنچه برای او مهم است اخلاق و کمالات است که اتفاقاً آزمون خود را در بستر پول و ثروت پس داده است. همانطور که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، برای پذیرش زن یا مرد به عنوان همسر، به شاخصهایی نظیر اخلاق و دین بسنده کرده اند، اعم از اینکه ثروت داشته باشند یا خیر؛ اتفاقاً ایشان تمرکز بر خصیصه طبقات اقتصادی را نفی می کنند. ایشان می فرمایند: «إِنْ خَطَبَ إِلَيْكَ رَجُلٌ رَضِيتَ دِينَهُ وَ خُلُقَهُ فَزَوِّجْهُ وَ لَا يَمْنَعْكَ فَقْرُه‏؛[3] هنگامی که مردی از شما خواستگاری کرد که از دین و اخلاق او راضی بودید به ازدواج با او رضایت دهید. و مبادا فقر او تو را از این رضایت ‏باز دارد.»

تاکید بر این نکته، خالی از لطف نیست کسی که ثروت داشته باشد، اما دنیا‌زده نباشد، ممکن است اهل اخلاق و دین باشد، ولی همین ثروت اگر موجب دنیا‌زدگی شخص شود، می تواند او را از دایره اخلاق و دین خارج کند؛ چرا که دنیا‌زدگی منشأ رذایل اخلاقی است؛ چنانچه امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة؛[4] دنیا‌زدگی منشأ هر گناهی است.» همچنین حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روایت دیگری، تبعات ملاکهای انتخاب در ازدواج را گوشزد کرده اند که اگر کسی ملاکش در انتخاب همسر، دین و اخلاق باشد، خداوند دنیای او را هم تأمین خواهد کرد. ایشان می فرمایند: «مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لِمَالِهَا وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِجَمَالِهَا رَأَى فِيهَا مَا يَكْرَهُ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِدِينِهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ؛[5] هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار می ‏کند و هر که با او به خاطر جمال و زیبائی ‏اش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید و هر که با وی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع می‏ کند.»

جمع بندی
آنچه به عنوان کفویت در ازدواج مطرح می شود، شاخصه هایی است که به اصالت انسان برمی گردد؛ نظیر اخلاق، عقیده، طرز فکر، مذهب و مواردی از این دست. کفویت در طبقات اقتصادی اعتباری ندارد، مگر اینکه مسائل مالی و مادی در گرایشات و عقائد فرد اثر بگذارد. هر ثروتمندی غیرمذهبی نیست، همچنانکه هر عضوی از دهکهای پایین هم لزوما مذهبی نیست و آنچه زن و مرد را به هم نزدیک می کند، اخلاق و انسانیت است نه پول و رفاه.

پی‌نوشت:
1- سوره حدید، آیه 23
2- مفاتیح، دعای نیمه شعبان
3- مستدرک الوسایل،ج 14 ،ص 188، ح 16468
4- بحار الأنوار، جلد۶۷، صفحه۳۱۵
5- وسایل الشیعه، ج 20، ص 51، ح25008

آنچه بین مردم رواج دارد این است که که دختر و پسر در ازدواج باید از یک طبقه اقتصادی باشند. این نظر هر چند در بسیاری از موارد صحیح است اما کلیت ندارد.

نظرات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 3 =
*****