معرفی کتاب خانم کارکوب

11:23 - 1400/09/06

در این کتاب زهرا کارکوب از دوران کودکی و نوجوانی، ازدواج، حال و هوای خود و زندگی‌اش در دوران انقلاب و جنگ، شهادت فرزندانش و درد و رنج‌هایی که متحمل شده بود و دیدارش با رهبر می‌گوید.

 دانلود رایگان کتاب شهدای مدافع حرم

معرفی کتاب خانم کارکوب
خانم کارکوب روایت زندگی زهرا کارکوب، مادر شهیدان جمال، فریدون و منصور کارکوب‌زاده به قلم رضیه غبیشی است.

درباره کتاب خانم کارکوب
در این کتاب زهرا کارکوب از دوران کودکی و نوجوانی، ازدواج، حال و هوای خود و زندگی‌اش در دوران انقلاب و جنگ، شهادت فرزندانش و درد و رنج‌هایی که متحمل شده بود و دیدارش با رهبر می‌گوید.

نویسنده برای تدوین این کتاب از محمدرضا، فرزند آزاده جانبازش، حمید پسر جانباز دیگرش، دخترش رؤیا برای بخشی از خاطرات زندگی‌اش، و از جانباز آزاده احمد پاک‌دامن، هم‌رزم منصور فرزند کوچک و مفقودش، کمک گرفته است.

جملاتی از کتاب خانم کارکوب
آفتاب‌زده بود که به همراه تمام فامیل به‌سوی غسالخانه‌ای که قرار بود جنازه را به آنجا بیاورند، رفتم. انتظار آمدن زنده‌ها خیلی سخت و طاقت‌فرساست و انتظار آمدن پیکر شهید سخت‌تر از آن. هیچ‌کس شعله‌های آتشی که درونم را می‌سوزاند و به خاکستر بدل کرده بود، نمی‌دید. فقط آه می‌کشیدم و چشم‌به‌راه بودم که یوسفم بیاید.

ساعتی گذشت. پیکر را آوردند و به داخل غسالخانه بردند. بی‌تاب دیدارش بودم. زن‌ها شیون می‌کردند و مردها گریه. همه پشت در غسالخانه جمع شده بودند. درباز شد. من و مادرم داخل رفتیم. چند لحظه بی‌هیچ کلامی فقط نگاهش کردم. بدنم می‌لرزید. اشکم بی‌صدا پایین می‌آمد. نفس‌نفس می‌زدم. جلو رفتم و بی‌اختیار خم شدم و صورت بر صورتش گذاشتم و بوسیدمش. چشمانش نیمه‌باز بود. بدنش بوی عطر می‌داد.

شروع کردم به نجوا: «فدایت بشم، مامانی! ... تو هم هوای رفتن داشتی. نگفتی مامانی دل‌تنگت می شه؟ بالاخره به آرزویت رسیدی.» دستم را روی صورت و بدنش می‌کشیدم، نوازشش می‌کردم و قربان‌صدقه‌اش می‌رفتم. لبانم از گریه می‌لرزید. عزیزم به‌خواب‌رفته بود.

منتقد کتاب: مهم‌ترین نقطه قوت کتاب دیدار با رهبر معظم انقلاب با خانواده شهید کارکوب زاده است
طوبی معتمد لاری، منتقد و نویسنده، اظهار داشت: در همان سال‌های ابتدایی حضورم در قم، مادر شهید را به یادواره شهدا در مدرسه دعوت کردم و از همان جا شوخ‌طبعی و روحیه ایشان برایم مشخص شد. 

وی گفت: ساعت‌ها بادقت به مطالعه این اثر پرداختم و بخش پایانی این کتاب یعنی دیدار با رهبر انقلاب را نقطه قوت آن می‌دانم، به‌ویژه بخشی که رهبر انقلاب می‌فرمایند: «بنده برای دیدار با شما، بازگشتم به تهران را عقب‌تر انداختم.»

منتقد کتاب «خانم کارکوب» بیان کرد: مادر شهید در سن ۱۲ سالگی با پسرعموی مادرش ازدواج می‌کند و در ۱۶ سالگی اولین فرزندش به دنیا می‌آید و در نهایت خداوند ۹ فرزند صالح به این خانواده عطا می‌کند و همگی در مسیر انقلاب، گام‌های اساسی و بزرگی برداشتند. ۳ فرزند این خانواده در دفاع از شهر و وطنشان به فیض شهادت رسیدند.طوبی معتمد لاری اظهار داشت: برادران کارکوب زاده می‌دانستند که باید از ولایت دفاع کنند و ازاین‌رو به شوق شهادت و اطاعت از ولی‌فقیه عازم جبهه‌های حق علیه باطل شدند.وی با اشاره به بخش‌هایی از کتاب تأکید کرد: مادر این شهید می‌گوید بی‌نهایت خدا را دوست دارم و این دوست داشتن موجب شده است که خداوند به من صبر بدهد.وی افزود: هم‌زمان نیز دو دختر ایشان در تهران به دلیل بمباران، زخمی و در بیمارستان‌های تهران بستری شدند.

منتقد کتاب «خانم کارکوب» به علاقه‌مندی خویش به سیره شهدا نیز اشاره کرد و افزود: در آخرین لحظات جدایی از همسر شهیدم به او قول دادم که مانند حضرت زینب (س) سیره ایشان را تا زمانی که زنده هستم، تبیین کنم.وی با بیان این‌که هر روز عاشورا و هر روز کربلا است، گفت: افرادی که توفیق شهادت ندارند باید مانند حضرت زینب (س) و امام حسین (ع) زندگی کنند.وی در پایان، نقش کلیدی مادر در تربیت خانواده را موردتوجه قرارداد و افزود: در تربیت شهیدان کارکوب زاده نقش مادر خانواده بسیار مهم و تعیین‌کننده است که در کتاب نیز به آن اشاره‌شده است.

در این کتاب به زندگی نامه خانم کارکوب مادر 3شهید و دو جانباز جنگ تحمیلی پرداخته شده است 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
15 + 4 =
*****